روز سوم ترک پستونک، خونه ی سبزمون، رز در حال بازی بعد از مدتها با خودش.
من که با مواد ماکارونی که از قبل تو فریزر گذاشته بودم برای روز مبادا دارم براش ماکارونی میپزم،
برای خودم ساندویچ ژامبون تنوری سفارش دادم.
تو این سه روز پوره شدم،
پوره که نه
پاره.
اصلا آمادگی نداشتم برای ترک‌پستونک، خودش یهو گفت نه.
میگیره پستونک رو پرت میکنه.
و این میشه که خوابش بهم ریخته.کلی بهونه میگیره.
هوا هم‌شانس طفلک من آلوده س.
طفلکی که توی کشور چهار فصل به دنیا اومده، میتونست تو این پاییز زیبا بریم روی برگ ها خش خش کنیم و راه بریم.بلکه خسته بشه و راحتتر به خواب بره.
یا که میتونستیم بریم خونه بابا عیسی و مامانی.
اما خب صبح خورد تو ذوقمون.پپا رو برا اولین بار دانلود کردم، که بتونم قهوه مو بخورم و خودم رو جمع کنم‌
که اونم خداروشکر دوست نداشت.فقط هرازگاهی میگه پپا و بعد که پلی میشه میره.
الان هم به نظرش چقدر جالبه که مهره های بازی جای گذاریش رو روی کتاب بابالنگ دراز مامان به ترتیب بچینه.
شما چه خبر؟

تصویر
۸ پاسخ

انشالله موفق باشی
من که زیر فشار درس و زندگی لهم

برای ترک پستونک بهتره بچه یه جای شلوغ باشه ک بچه دیگم باشه هواسش پرت بازی اینا شه بهونه نکنه

اخ که چقد کیف میکنم یادم میاد تو یک سالگی پستونک و گرفتم

موفق باشی عزیزم واقعا وقتی بچه ها میخوان چیزیو ترک کنن یک هفته ی خیلی سخت برای مامانشون میسازن اما بعدش روزای خیلی بهتری در انتظار جفتتونه

عزیز دلم😍
انشالله که موفق باشی توی این ترک

عه مگه شما تلویزیون زیر دو سال میذارین براش؟

ازین بابت خوشحالم که ما ترک پستونکی ندارم🤲🏻

من موندم چ جوری ترک بدم دل ارا ک ب شدت وابسته شده .
حالا میشه ندم بهش ولی برام کابوسه ک چ جوری بخوابه بدون پستونک

سوال های مرتبط

مامان نورا مامان نورا ۱ سالگی
یکی دیگه از کارهایی که توی فعالیتهای روزمره من و دخترم قرار داره کتابخوانیه 📚

تو این سن کتابخونی به شکل رایج برای کودکان خسته کننده است
و من بستری رو فراهم میکنم که داستان در عین کوتاه بودن براش جذاب باشه

و به کتابخوندن علاقه‌مند بشه

ما کتاب رو از روی عکس به زبان محاوره میخونیم
وقتی داستان طولانیه نیازی نمیبینم همه صفحاتش و بخونم و خودم پایانش و میبندم

و خدا رو شکر دخترم از این روش خیلی استقبال میکنه و هر روز برای این فعالیت مشتاقه و چند دفعه در روز از من و باباش میخواد تا براش بخونیم

و چند تا از داستانهای این کتاب و خودش با زبان خودش برای ما تعریف میکنه و ورق میزنه

خیلی از مامانا میپرسن چجوری بچه هامون به کتاب‌خواندن علاقمند کنیم
این یه کار ساده اس
بچه ها اون چیزی میشن که ما هستیم نه اون چیزی که ما میخواهیم
اگه چیزی که توی دست شماست و ازش زیاد استفاده میکنید بجای گوشی موبایل کتاب باشه خودبخود به کتاب علاقمند میشه

روزای اول از کتابهای جلد سخت و پارچه ای استفاده کنید و بعد از کتابهای معمولی اونجوری دیگه پاره نمیشه و عادت میکنه
از کتابهایی که تصاویر زیبا دارن استفاده کنید
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱ سالگی
تو این سن دیگه کم کم به بچه ها نوبتی انجام دادن بازی ها رو آموزش میدیم‌
اینطوری تو بازی با بچه های دیگه، صبرشون میره بالاتر.
من خودم همیشه نقش هم بازی دیگه ش بودم‌
توپ بازی که میکردیم میگفتم‌الان نوبت مامانه.
ولی تو این سن که خیلی با وسیله های بازیشون ارتباط بیشتری میگیرن و دنبال نقش دادن بهشون هستن،
از اسباب بازی هاش کمک میگیرم.
مثلا وقتی داریم خاله بازی میکنیم، خرسی هم میشینه یه گوشه تا نوبتش بشه،
اول رز برای عروسکاش غذا و چای درست میکنه، بهشون میده.
بعد یه تایمی بهش میگم الان نوبت خرسیه.
وخرسی میاد جلو قابلمه رو از رز میگیره و شروع میکنه به آشپزی میکنه.
اولین بار که اینکاررو کردیم رز گفت نه.
بهش گفتم مامان تو بازی کرد و نوبت خرسیه.
با اکراه داد وسیله هاشو.
بعد بازی ازش تشکر کردم که منتظر بود بازی خرسی تموم بشه.
امروز اما وقتی بهش گفتم نوبت خرسیه با ذوق داد وسیله هاشو و کمک هم میکرد، انگور میداد بهش که به عروسکاش بده.
یادتون باشه که بچه ها از بازی کردن همه چیز رو یاد میگیرن❤️
تایم کیفیمون بود و عکس نداریم ازش
عوضش عکس خودم🤣
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱ سالگی
حقیقا خجالت میکشیدم عکس رو بذارم برای دوستام،
که ما این بازی رو داشتیم‌
اونقدر که خونه بهم ریخته بود.
ولی دیگه ارسال کردم.
حقیقا شکل خونه و وضع مرتبیش هرچقدر رز بزرگتر شد عجیبتر شد.
من و همسرم هم شل گرفتیم.
هیچ وقت نگفتیم به رز که نریز، نیار وسیله هاتو.
خلاصه که این وضع زندگی منه، منی که مامانم یه زن وسواسی و مرتبه‌
جفت خواهرام خونه هاشون مرتب و تمیز.
اما من🤣🤣 راستش تا زمان پیدا میکنم میشینم دو دقیقه، وقت نمیذارم که باز جمع کنم و رز سی ثانیه بعد بگه چرا جمع کردی و بریزه🤣
ولی همیشه قبل اجرای روتین خوابمون، بهش میگم وقت خوابه.اسباب بازی هاتو جمع کنیم بخوابیم.
گاهی انجام نمیده.گاهی باهمیم.امشب اما خودش سریع رفت تو اتاق، همه رو دونه دونه گذاشت تو کمدش.لباس هاشو که از کشو درآورده بود مثلا تا میکرد میذاشت تو کشو🥹به همسرم آروم گفتم برو حاصل تربیت منو ببین....
رفت پیش رز دلش طاقت نیاورد.هی آفرین و بیا کمکت کنم و...
بعدش؟بعدش دخترجونم گفت شیر، شیر خورد مسواک زدیم، رفت روی تشکش دراز کشید و کفت ماساژ، بعدش لباس برقی برقی خواست.
بعد هم قصه🥲🥲🥲
میدونید این روتین ها حاصل یک سال و اندی تکراره....
تو دلم قند آب میشه که خودش دیگه با ذوق انجام میده🥹
مامان نویان مامان نویان ۱ سالگی
سلام به همه مامانای گهواره 🫠🫠خدا قوت به همتون✋️
چقدر پروسه از پستونک سخته...یعنی همه مراحل سختن از پوشک گرفتن از شیر گرفتن و از شیشه و پستونک گرفتن...
پسرم پستونک خراب شده بود براش یکی دیگه گرفتیم اصلا هم نیت گرفتن از پستونک نداشتم ولی تو دلم خیلی حرص میخوردم که دارم تنبلی میکنم که از دیروز عصر پستونک کهنه پسرم جلوی چشماش انداختم سطل آشغال نو رو که دادم نخواست اصلا..تا قبل خواب اوکی بود وای پسرم که تایم خوابش ۹ الی ۱۰ شبه تا ۱۲ تو تاریکی و روشنایی اتاق هی بهانه های عجیب غریب میگرفت و داشت هلاک میشد و خوابش نمیبرد...دیشب خوابش برد تو خواب چندیت بار ناله کرد و من پستونک گذاشتم دهنش خودش پرت میکرد بیرون و خلاصه امروز هم مکافات داشتم...
پسر سر به راه من امروز شر شور شده بود هر روز ۱۲ و نیم یک میخوابید امروز ۵ و نیم خوابش برد به سختی و من خودم رو به فروپاشیم کلیم کارام مونده...
دعا کنید روانی نشم چون دیگه خودش نمیگیره پستونکشو و فقط داره کلافه میشه و من باید صبوری کنم تا عادت کنه..

کسایی که تجربه اشو دارین چقدر طول میکشه عادت کنه؟
مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ سالگی
مامان لنا مامان لنا ۱ سالگی
💫💫تجربه ترک پستونک به روش تدریجی💫💫
دختر من به شدت وابسته به پستونک بود
تمام روز دوست داشت بخوره و بدون اون محال بود بخوابه
اوایل تصمیم داشتم تا دو سالگی بدم بهش ولی یه روز بیرون یه خانم مغازه داری بود دید پستونک دهن لناست بهم گفت پسر من ۱۴ سالشه هنوز پستونک میخوره🫣
برگام در حال ریختن بود که گفت اون یکی پسرم ۱۹ سالشه اخرشبا شیشه شیر میخوره🤯
خلاصه اینجانب خیلی در فکر فرو رفتم و تصمیم گرفتم تا وابستگی لنا بیشتر از این نشده کمکم قطعش کنم
دوست نداشتم ولی اذیت بشه این شد که روش تدریجی رو انتخاب کردم
اینجوری بود که باید یه هفته فقط موقع خواب ظهر و‌شب بخوره یه هفته فقط خواب ظهر و هفته بعدش فقط خواب شب و تمام
ولی واسه ما خورد به مریضی و مهمونی و اینا هرمرحله اش دو هفته طول کشید ولی خیلی اروم و بدون اذیت و خوب بود
جوری که اخراش دیگه لنا خودش بدون پستونک خوابید و اسمشو نیاورد
ما هر روز صبح پستونک رو میذاشتیم توی جعبه باهاش خداحافظی میکردیم تا شب
در طول روز هم حسابی سرگرمش میکردم و از قبل ذهنش رو با داستان و شعرهای ترک پستونک اشنا کرده بودم
خلاصه خداحافظی ما با پستونک خیلی اروم اروم و خوب پیش رفت و واقعا دنیای بی پستونک خیلی خوبه😄حتی شبا هم دیگه کمتر بیدار میشه چون نیاز به خوردن پستونک نداره و خوابشم حس میکنم بهتر و بیشتر شده خداروشکر

اینم از تجربه ما واسه دوستای گلی که گفته بودن بنویسم❤️
مامان ‌‌‌ایلیا مامان ‌‌‌ایلیا ۱ سالگی