۹ پاسخ

حرف دل منو زدی خواهر منم دیروز اخر سر نشستم گریه کردم واقعا موندم چیکار کنم منم انقدر که پسرم لجباز شده

این بچه توجه میخواد. توجه زیاد. بازی کردن با شما رو میخواد. می بینه وقتی خرابکاری میکنه توجه میکنید داد و فریاد می کنید بازم تکرار میکنه

مث پسر من🫤🫤

همدردیم چون‌من یکی دارم دقیقا یک هفتس لجباز و بازیگوش شده اون روز اومدم دراز بکشم خودکار کرد تو چشمم با شمشیر پلاستیکی یهو تو خاب زد تو سر باباش امروز مامانم اومده خونمون میگه ایلین راستشو‌بگو‌ مریض شدی ؟چرا انقد لاغر شدی

وای مث خواهر زاده من خواهرم دیگه کارش کشیده به قرص اعصاب

این رفتارابراپسراین سنی طبیعیه این بچه سالمه ماهاییم که مشکل داریم فکرمیکنیم بچه ۲ساله بایدعین پیرمردارفتاربکنه عاقل باشه وبشینه

دختر منم هسن پسر شماس تا همسایه کنارمون ار دستش شاکی شده میره بالا پشت بوم آشغال میریزه تو حیاطمشون فکر کن دیگه چه بلایی سر من میاره واااااویلا

پسرمنم همین طوره روحیم داغون شده چون میریزم تو خودم دائم سردرد دارم شوهرم خیلی باهاش راه میاد فقط منو اذیت میکنه تا باباش میاد میره سراغ اون من راحت میشم اما خیلی وسایل میریزه من همش مشغول تمیزکاریم ولی سعی میکنم دعواش نکنم چون لج میکنه

ببرش پارکی جایی سرگرم بشع انرژیش تخلیه بشه

سوال های مرتبط

مامان ervin مامان ervin ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز، پسرم خیلی لجباز سده، گازم میگیره سدیدا وقتی از خطر دورش میکنم، وسیله پرت میکنه تو ثورتم اگه یک ذره باب میلش رفتار نکنم، شیر خودمو خورده از اول پستونک و شیشه شیر نگرفته، الان موقع خواب خیلی بی قراری میکنه با اینکه سدیدا خوابش میاد نمیخوابه و خودشو از بالا پرت میکنه پایین و کارای عجیب و غریب میکنه که اذیت کنه و بری بگیریش، دوست داره توی یه پارچه دو طرفشو بگیریم و تکونش بدیم، منم تو خونه تنهام یک طرف دیوار سوراخ کردیم و طناب زدم و تکنش میدیم سمت دیگش رو خودم با دست میگیرم دیگه گردن و کمر نمونده برام، تا خواب میره میخوام بزارمش پایین بیدار میشه و گریه میکنه میگه تکونم بده، امشب کلی تکونش دادم خواب رفت توی یه مرحله گذاستم زمین دوباره گریه کرد دیگه نتونستم خودسو ایستاده از پشن سر انداخت زمین جوری طرس خورد که رنگ. صورتش سفید شد و نفسش بر نمیگشت، مردم واقعا، الان نگرانم نکنه مشکلی براش پیش اومده؟؟ چیکار کنم با تین بچه؟؟ تو رو خدا منو راهنمایی کنید
مامان علی مامان علی ۳ سالگی
سلام مامانا اومدم درد و دل کنم امروز پسرم خیلی اذیتم کرد از صبح ک بیدار شد همش گریه کرد هیچ می‌گفت میخام بزنمت محکم چندتا خوابوندم تو صورتم و چشمم منم همش بغلش میکرد میگفتم چی میخوای مامان فقط می‌گفت میخام بزنمت و گیر داده بود الان باید بریم فروشگاه گفتم مامان دست و صورتمو بشورم صبحانه بخوریم میریم می‌گفت نه نمیرفت دسشویی نه یمذاتش من برم اهرم جیش کردن تو شلوارش پشت در دستشویی هم کلی گریه کرد بعد یک ساعت تمام با زور گوشی و تلویزیون ساکت شد بعدم ک بردمش بیرون کلی اذیتم کرد میخواستم خرید کنم همش می‌رفت و من دنبالش آخرم کیلی داد زدم سرش جلوی همه و زدمش زنعموش اومده بود فروشگاه رفته پیش اون میگه میخام پیش اون باشم و نمیومد با زور دیگه باهم اومدیم بعدم خونه دوباره کلی اذیت کرد شلوارش در آورده بود و لخت راه می‌رفت نمسذات بپوشونمش هی جیش میکرد دور خونه با کتم هم نپوشید منم کلی جیغ و داد کردم و گریه کردم نمیدونی. مایر کرد که اینقدر ازش بدم اومده بود ب خدا باورتون نمیشه وقتی زنعموش رو میبینم انکار اون مامانشه از این رو به اون رو میشه ب شوهرم میگم این دعا داره همش میعاد بره خونه اونا پیش اون باشه منو کلی زده و اذیتم کرده منم اعصاب ندارم دیگه زورم میاره جاریم خودش ی بچه داره جیکش در نمیاد ولی این ابرو برا من نداشت تو همسایه ها از بس جیغ و داد کردم و همش داره گریه میکنم از بچگی هم همین بود الآنم همینه ی دستشویی نمیتونم برم