سلام دوستان یه چیزی همیشه برام جای سواله. خیلی دوست داشتم چند نفر ۲۴ ساعت جای من باشن ببینم کسی می تونه بهتر از من عمل کنه یا نه. دختر من خیلیییی شیطون و بدقلقه ماشاالله یعنی بزرگ ک
کردنش دقیقا عین مسابقه دو سرعت با مانع می مونه. حالا منم گاهی دیگه عصبانی می شم و صدامو می برم بالا😔 بعد جدیدا یاد گرفته رو این مساله حساس شده تا داد می زنم گریه می کنه می گه مامان محکم حرف نزن😔😔. خیلی دوست دارم بدونم‌کسی می تونه تو شرایط من از من صبورتر باشه یا نه🥺 شما روزی چند بار بچتونو دعوا می کنید؟ یا اینکه هیچ وقت دعوا نمی کنید؟🥲

خداقوت عزیزم. پرهام کلا روحیه لطیفی داره 😃😃. من جرائت ندارم حتی تون صدام ببرم بالا . آدم شرمنده میکنه .. گریه میکنه . میگه داد نزدن . دعوا کردن خوب نیست . . واسه همین من کلا گرفتار شدم جتی نمیتونم برای شوهرم صدام ببرم بالا😃. . واقعا فکر نمیکردم یه روزی یه موجودی اینجور منو کنترل کنه

سلام
همه بچه ها به اندازه خودشون کم یا زیاد چالش دارن
ی چیزی میگم ناراحت نشو از دستم ولی ببین از اول چه رفتارایی داشتی چون بچه ها واقعا درک میکنن و حس مارو میفهمن
شاید بنا بر شرایط روحی و جسمیت برخورد نامناسبی داشتی که بازخوردش بدقلقی دختری شده

چون تجربش رو دارم میگم بهت
مود من ، رفتارای ایلیارو قشنگ شکل میده

پریسا چی میشه رد بشی از کوچمون

پریسا تصورشم وحشتناکه لطفا ازم نخواه جوابتو بدم🤣🤣🤣🤣

ن والا با چیزایی تعریف میکنی ماشالله خوبم هستی

من اصلا دعوا نمیکنم فقط صحبت میکنمو میگم اینکار اشتباهه همین

شمارو فقط من درک میکنم عزیز هی گفتن سه ساله بشن خوب میشن روانی تر شده بچه منکه

دختر منم بشدت پرانرژی و فعاله و شیطون
اصلا هم برای خوابیدن علاقمند نیست همه ش میگه نخوابیم نخوابیم
و خیلی پرانرژی
انرژی ما کم و انرژی اونا زیاد منم گاهی بخصوص تو روزای پی ام اس باشم از کوره درمیرم میگه عصبانی نباش مامان😃
ولی خب گناه دارن بچه ن دست خودشون نیست.انرژی زیاد رو باید خالی کنن

ببخشید باحرفای دلم شمارو ناراحت میکنم دلم خیلی گرفته دوست داشتم درد دل کنم

ببین فقط کسی ک بچه بدقلق داره و کمک نداره میتونه درکت کنه تصور کن دختر من از 7 ماهگی نق نقو شد گریه های شدید اگر جایی میرفتم دو روز میموندم روز اول ب کل گریه میکرد تا صبح نق میزد نمیخابید باورت نمیشه چقد خودمو میزنم خونه خودمون هم همین تا بگی نکن حتی ساده میره میکوبه تو تلوزیون وسایلش پرت میکنه منو میزنه خونه رو با گوه یکی کرده من کل مهمونی ها جشن ها بچه ب بغل بودم و گریه میکرده باز خداروشکر کن سرکار میری من روانی شدم با اینکه خیلی صبور بودم داد هم میزنم بله مهم اینه کتک نزنیم

میشه دعوا نکرد واقعا

ببین پسرمن از صبح تاشب اویزون منه
نه صبحانه نه نهار وشام درست نمیخورم
فقط اول غذا اونو میدم
خودم که میخام بخورم
هی صدام میزنه که پاشو
یادایم بهونه بازی
صبرایوب فقط خدا باید بهمون بده
منم دعواش میکنم میدوعه بوسم میکنه که نکن

آره متاسفانه بعداً پشیمان میشم میگم دیگه نمخام تکرار کنم وقتی شوهرم درک نمیکنه برای اینکه آتیشم بزنه به گور پدر و مادرم فوش میده منم زورم بهش نمی‌رسه خودمو میزنم تا آروم شم شرمنده پدرو مادرم هستم سالهاس بس که فوش داره دلم نمیخاد سر خاکشون برم

پسر منم از هشت ماهگی نه خوابش معلوم نه خوراکش انقدر شیطونه ک‌هرجا بریم بعد نیم ساعت همرو کلافه میکنه

پسرمنم خیلی خیلی شیطون و نق نقو و تندوتیزه نظیرش تو خانواده ی خودم و همسرم نیست جوری شده که شوهرم راضیه شبا هم خونه نیاد، خیلی اذیت میشم و حرص میخورم منم گاهی داد میزنم ولی خب اصلا عین خیالش نیس نه ناراحت میشه نه هیچی و همچنان ادامه میده، حالا دخترم خیلی اروم بود و اگه هم یه وقت یکم صدامو میبردم بالا زودی گریه میکرد من نمیدونم پسرم به کی رفته خیلی خیلی بدقلقه

من عصبی میشم سر صورت خودمو میزنم خیلی عصبی شدم میزنه به شونه هام درد می‌کنه از دخترم راضیم بچه بدی نیست البته من گیر نمیدم خونه رو بریزه کثیف کنه کارش ندارم ولی شوهرم خسته ام کرده از دست اون عصبی شدم فقط میگم خدایا دخترم بزرگ بشه شوهرش بدم بعد بمیرم وگرنه دختر بی صاحب میمونه باباش به هیچ کدومشون اهمیت نمیده

من چنوقت بخاطر رژیم خیلی اعصابم داغون بود خیلی داد میزدم ی بار همچین داد زدم پسرم ترسید و گریه کرد و فرار کرد تو اتاق ازونروز ب خودم قول دادم دیگع داد نزنم ی نفس عمیقققق میکشم ی لیوان آب سرد میخورم بعپم حواسمو پرت میکنم بزار بازی کنه بچگی کنه به این فکرکن چندسال دیگه خونه مرتب تمیزززز بچههامون بزرگ رفتن سر خونه زنذگیشون دلمون واس الان تنگ میشه خیلی

دخترمن بمیرم براش ساعت 3شب از سرفه بیداره شد صدای سرفه خش خش میترسید گریه میکرد تب هم داشت میخاستم تبشو بگیرن نذاشت شوهر بدش اومد صداشو روی من بلند کرد دخترم اینکه حالش بد بود می‌گفت بابا مامانو دعوا نکن نزدیکیای صب یکم خوبشد صبح که بیدارشد بازم حالش بد بود گریه میکرد می‌گفت مامان بابا دعوات کرد من ترسیدم.
بخدا موندم چکارکنم

به جای داد زدن تنبیه براش درنظر بگیری بهتره. مثلا من دخترم دیگه بعضی کارهاش که خیلی اذیت کنه مثلا با خودکار بکشه رو دیوار میگم تنبیه شدی و خودکارو برمیدارم .باید روی برگه خط بکشی. میگه باشه.

من تو اون مرحله این ک اگه من داد بزنم آریا هم داد میزنه یا بگم نکن نه بیشتر اون کار رو می‌کنه یا میاد منو می‌کنه🫢
در کل من خیلی صبوری میکنم در مقابلش اما باباش جدی دعواش می‌کنه اما نه لج می‌کنه نه هیچی

سلام عزیزم
باهات کاملا هم دردم
و متاسفانه اصلا نمیتونم با حرف این روانشناسای کودک پیش برم
پسرم ک برات تعریف کردم خیلی خیلی شیطونه و خرابکار
منکه واقعیت حتی میزنمش گاهی
هیشکی نمیتونه جای تو باشه و صبورتر چون شما شاغل هم هستید

دختر منم ماشاالله شیطون گاهی اوقات دیگه کم میارم دعواش میکنم

من مدام در حال دعوا کردنم🤕
دیگه واقعا یه جاهایی نمیشه سکوت کرد

فقط یه چیزی رو میدونم اونم اینه روش تربیتی جدید که هیچی نگی و آزاد باشه هم خوب نیست بچه باید یاد بگیره بعضی کارها و حرف ها اشتباهه
همیشه صبوری کنی هیچی نگی که نمیشه
و اینکه گاهی آدم از کوره درمیره ربات که نیستیم

نه منم پسرم شلوغه ماشاالله و منم بی حوصلم حوصله بازی باهاش ندارم مگه ببرم خانه بازی پارک یا مامانم وخواهرم میان پیشش یا میبرنش ولی منم خیلی داد میزنم اونم ناراحت میشه میگه چرا باهم اینجوری حرف میزنی مگه من آدم نیستم😅🥲