از شدت پادرد و کمردرد خوابم نمیبره
ما با چند تا از فامیل یه دورهمی کوچیکی داریم که متاسفانه یک چند هفتس به هم ریخته اول که همه سفربودن بعد یکی مریض بود بستری شد یک نفرم پاش شکسته بود منم در حال از شیر گرفتن دخترم بودم
دیگه این هفته گفتم کارامو زودتر به هم برسونم که امروز مهمونی بگیرم
حقیقتا مهمونی حدود بیست نفر با دو تا بچه کوچیک و بدون کمکی داشتن خیلی سخته
بهرحال دوست داشتم دورهم جمع بشیم دیروز یه مقدار از کاراموانجام دادم دیگه میدونستم امروز فردا پریود میشم
بعععله صبح با کمردرد بیدارشدم و ..‌.
گفتم چه کنم دعوت کنم نکنم دیگه موهمونامو برای شام دعوت کردم
ساعت ۸ونیم شروع کردم صبحانه بچه هارودادم
دور و برو یه مقدار مرتب کردم
کیک کدو حلوایی پختم
ناهار برای بچه ها عدسی گذاشتم
کلی ظرف روی هم انبار شد که شستم
توی اتاقا رو‌گرد گیری کردم
و از تقریبا ساعت سه سوپ جو گذاشتم
که جو هم از دیشب خیس کردم و کامل نرم شده بود
قیمه گذاشتم
در این حین مدام ظرف کثیف میشد میشستم
و نق نق و بغل و دعوا و جیش و .... کارای بچه ها هم بماند
......‌
و این کارا انقدر زیاد بود که من کل مهمونی سر پا بودم
اما عوضش بچه ها کلی با بچه های مهمونا بازی کردن
برای منی که سالها توی غربتی بدم که هیچ اشنایی نداشتم این جمع شدنا با همه ی سختیاش خوشاینده

۲ پاسخ

الهی عزیزم.انشالله همیشه به دور همی و خوشی باشی .سفره تون پر برکت باشه

خوب عزیزم مهم خودت و بچهاتی الان که خوبی وخوشهالی از بابت مهمونی خستگی هم میگذره

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
مزایا و معایب داشتن پرستار بچه
مزایا و معایب داشتن پرستار بچه
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
توضیح بچه دار شدن برای کودکان
توضیح بچه دار شدن برای کودکان

سوال های مرتبط

مامان مهرسام مامان مهرسام ۴ سالگی
سلام دوستان من پسرم خیلی به خودم وابسته هست یعنی یک دقیقه هم نمیتونه از من جدابشه توی خونه مشغول کارای خونه که هستم مدام دنبال من راه میره که من کارهام تموم بشه برم پیشش با اسباب بازی هم اصلا بازی نمیکنه تنهایی هم بلد نیست بازی کنه مدام باید یه نفر باهاش بازی کنه واقعا کلافه شدم مهمونی یا بیرون هم که میریم یک سره غر میزنه که من حوصلم سر رفته یه نفر باهام بازی کنه با بچه ها ی همسن خودش و کوچکتر از خودشم ارتباط برقرار نمیکنه بیشتر دوست داره با بزرگتر از خودش بازی کنه...لطفا اگه کسی راهکاری داره راهنمایی کنه واقعا خسته شدم از این کارهاش
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان شهریار مامان شهریار ۴ سالگی
سلام بچه‌های شما هم مدام در حال تغییرن؟ پسر من تا پارسال همیشه تو جمع آهنگ می‌ذاشت و می‌رقصید اما الان خجالتی شده
کلا قبل از پوشک گرفتن یه مدل دیگه بود الان یه مدل دیگه اس قبلاً با حوصله بود کلی شعر و آهنگ حفظ بود ولی الان حوصله هیچی رو نداره قبلاً بازی فکری می‌کرد اما الان از بازی فکری متنفره منظورم از قبلاً قبل پوشک گرفتنه بعضی وقتا با خودم میگم نکنه موقع از پوشک گرفتن رفتار اشتباهی داشتم که اینجوری شده😥
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ايمى مامان ايمى ۳ سالگی
سلام دوستان
دخترم ديروز تولد يكي از دوستان معدش دعوت شده بود همه چى خوب بود ولي در نهايت موقع خداحافظي گيفتهايي كه به دختر بچه ها دادن كتاب و قيچي بود و براى پسر بچه ها احتمالا اسباب بازي چون كادو شده بودن.
دخترم چون ديد اون كادوها بزرگترن شروع به گريه كرد كه من از اونا ميخوام بهش گفتن اون واسه پسراست و دخترم موقع برگشت به شدت داخل ماشين گريه كرد در حدي كه من اسلا نفهمي م چطوري رانندگي كردم.
من امروز داخل گروه مهد نوشتم لطفا به بچه ها گيفتهاى يكسان بدين چون بچه ها متوجه كادو دختر و پسر نميشن.
به نظرتون كارم درست بوده؟ شما بودين اين موضوع رو مطرح ميكردين؟
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان mehrsam مامان mehrsam ۳ سالگی
بعد مدتها ناهار دعوت بودم که پسرم صبح تب کرد
اونا هم بچه هم سن پسرم دارن دیگه گفتم گناه داره مریض میشه نرفتیم 😭
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۳ سالگی
سلام مامانای گل
متأسفانه دختر من چند روزه یه مشکل ادراری پیدا کرده اینطوری که هر نیم ساعت یکبار با حالت اضطرار میگه دستشویی دارم و تا برسونمش به سرویس یه خورده خودش رو خیس میکنه حتی شبها ساعتی یکبار بلند میشه و باید سریع برسونمش سرویس
البته خودم مقصر بودم جون دختر من بچه ای بود که چند ساعت به چند ساعت سرویس نمی رفت و مشکلی هم از این بابت نداشت روز قبل از شروع این ماجرا از ظهر تا آخر شب سرویس نرفته بود من آخر شب خواستم به زور ببرمش دستشویی که شدیدا مقاومت کرد و تخلیه نکرد و این ماجرا از فردای اون روز شروع شد
آزمایش ادرار اورژانسی هم ازش گرفتیم هیچ مشکلی نداشت جواب کشت ادرار هم منفی بود
واقعا درمانده شدیم
کسی میدونه چیکار باید انجام بدیم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان الی مامان الی ۴ سالگی
سلام مامانا کسی بیداره؟من دیروز حواسم نبود دخترم ضد افتابشو برداشته بود کل صورتش زده بود بعدم خوابید کلا فراموش کردم صورتمو بشورم بعد که بیدار شد خیلی کم چشماش سرخ شده بود .تا شبم خوب شد صورتشو شستم خوابیدیم .الان بیدار شدم چکش کنم حس کردم مژه هاش طبیعی نیست بچه رو بلند کردم دیدم آنقدر دور چشمش به قولی قی داره همون که وقتی بیدار میشیم بغل چشمامون هست که یه چشمش عملا مژه ها به هم چسبیده بود .با چای شستم کلشو گرفتم ولی هنوز نگرانم یعنی به خاطر ضدافتابه رفته تو چشمش؟چیکار کنم الان مژه های خوب شد خوابید🥲😭
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دردونه مامان دردونه ۳ سالگی
تا قبل بچه دار شدنم همیشه وقتی می‌دیدم بزرگترها سر دعوای بچها تو پارک یا جایی دعوا می‌کنند میگفتم با خودم ببین بچه ها بی عقلند بزرگتراشون بی عقل تر. تا چند روز پیش تو پارک دخترم تو پارک داشت تو شن با نوک کفشش لگد میزد می‌رفت (دخترم تا حالا حتی یه بارم بچه ای نزده و عاشق بچهاست) از قضا کون بچه یه خانم نزدیک لگد دخترم بود و من دیدم که پاش از کنارش رد شد (دختره خوابیده بود تو شن). خانمه فک کرد دخترم زده و دوید سمت دخترم مثل (سگ)بعله سگه که حمله می‌کنه واسه یه بچه به سن دختر من🙂 بازوی دخترم کشید چرا دخترم زدی؟ حالا دخترش ریلکس نشسته بودا
منم بحث کردم با زنه که حق نداشتی دست به بچه من بزنی(کنترل کردم خودمو وگرنه حقش یه سیلی آبدار بود) تا دستش با دست بچه مردوم نخوره
حالا میفهمم عامل خیلی از دعواها همین بزرگترای بیشعور هستن که زودتر از عکس العمل بچشون میپرن وسط .
من خودم بارها دخترم کتک خورده و گریه کرده حتی خودم دخالت ندادم و بعداً دفاع کردن یاد دادم اگه کسی زد دفاع کنه از خودش
اینارو گفتم اگه کسی شخصیتش دور از جون همه شماها مثل این خانمه هست خودش تغییر بده چون دعواهای بدی دیدم شده و میشه
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان فندق کوچولو😍 مامان فندق کوچولو😍 ۳ سالگی
سلام مامانا
امشب رفته بودیم یک مراسمی بود تو محلمون بعدمن نشسته بودم بچم هم بازی می‌کرد بعد دیدم بچم شروع کردن گریه کردن رفتم پیشش خانمایی که اونجا نشسته بودن گفتن یه زنی بچت زده (بچم اومده بود دست بچه رو بگیره بچش خورده بود زمین هیچیش هم نشده بود حتی گریه هم نکرده بود)منم خیلی اعصابم خورد شد رفتم بهش گفتم به چه حقی بچه من زدی
حالا شماره اش پیدا کردم بنظرتون فردا زنگش بزنم باهاش دعوا کنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان معصومه مامان معصومه ۴ سالگی
وای مامانایی که بچه هامون متولد ۱۴۰۰ هستن امسال باید برن پیش ۱ هم ذوق دارم اما بیشتر از این که زمان اینقدر زود میگذره ناراحت میشم با این که با لحظه به لحظه اش عشق کردم اما بازم...🥲
خیلی زود بزرگ شدن چه قدر زود میگذره واقعا من از الان به فکر مهدم مهد خوب سراغ دارین بهم معرفی کنین 🙏پازل رو یه هفته ای تکمیل کردم
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان علي محمد مامان علي محمد ۳ سالگی
سلام از روز اول خونه تکونی😌🧺
از اتاق علیمحمد شروع کردم که اوضاعش خیطه😁و امروز خانم کمکی نیومدن و من دست تنهام و کار زیادی هم دارم 🫣
کارای اداری ناهار رو انجام دادم یکم جمع ‌جور کنم بعد برم ناهار رو کامل کنم🙂‍↔️و این وسط گلاب به روتون علیمحمد همش منو معطل میکنه میره دسشویی بعد یهو یادش میفته که ععع یکم بازی کنیم نقاشی کنیم و بچم چقدر دلش قصه میخواد 😂😂
خلاصه که امروز از اون روزای قاراشمیشه😶
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان سوگند مامان سوگند ۳ سالگی
هووووف خدایا از بازی کردن با بچم متنفرم از طرفی مریضم اصلا حوصله ندارم ..خدایی تو خونه چیکار میکنید با بچه هاتون تو خونه؟ یه دختر همسایه داریم با دخترم همبازی بود گاهی هم دعوا میکردن ولی جدیدا میومد خونمون خیلی لجبازی و قهر میکرد منم دیگه گفتم نمیخواد بیای بچمو عصبی کردی ..خلاصه کاش به بچه بود با بچم بازی میکرد 😢 ..جایی که هستیم نه خانه بازی داره نه شهر بازی دلم برا بچم میسوزه ..پیجی رو میشناسید بازی و سرگرمی یاد بده؟
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام مامان ها من امروز برای اولین بار دخترم رو بردم کمپ تابستانه بعد از خوردن چاشتش من اومدم خونه و به مربی سپردمش؛وقتی رفتم دنبالش دیدم صورت دخترم قرمز اول فک کردم پشه زده بعد که نگاه گردم دیدم نه مثل پنگول کشیدن هست ازش پرسیدم به من گفت با یه بچه دعوام شده اون من زده منم زدمش در صورتیکه اصلا دخترم گریه نکرده و به مربی چیزی نگفته،من ازین موضوع ناراحتم که دخترم چیزی نمیگه یا حتی گریه نمیکنه.....
الان من چجوری بهش بگم که باید به مربی بگه؟
آخه اون شب هم با پسرعموش دعوا افتادن هم دیگه رو زدن یکی این زد یکی اون،پسرعموش گریه میکرد اما دختر من نه
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان ریحانه خانوم مامان ریحانه خانوم ۳ سالگی
مامانا من دیگه واقعا مستاصل شدم نمیدونم چیکار کنم
دخترمو الان حدود یک ساله از پوشک گرفتم
ولی ولی ولییییییی موقع خواب ظهر و خواب شب جیش میکنه تو خواب عمیق

پی پی رو هم با گریه و زاری میگه پوشکم کن که توی پوشک بکنم
هرکاری بگید کردم، از جایزه دادن و قصه تعریف کردن بگیر تا دعوا و درگیری
کاملا بی فایده بوده

بعد چون یه بار خیلی بهش فشار اوردم و سر این موضوع ادرار و مدفوعشو نگه میداشت، عفونت شدید ادراری گرفت و یک هفته مریض بود و تب میکرد، برای همون دیگه بهش فشار نیاوردم اما الان یک ساله که هر روز براش قصه از جیش و پی پی میگم، کلی کتاب واسش خریدم، همه رو از حفظه ولی اصلا توی رفتار خودش تاثیری نذاشته
نمیدونم چیکار کنم
از روانشناس کودک هم خاطره بدی دارم یعنی کسیو نمیشناسم که واقعا بشه به حرفاش اعتماد کرد
شما تحربه ای دارید در این زمینه؟
یا اگه مشاور خوب میشناسید لطفا معرفی کنید 😭
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین ۳ سالگی
مامانا
چند روزی بود که دخترمو مییردم کلاس خلاقیت
بعد سر کلاس نمیموند بهونه می‌گرفت میگفت مامانمم باید باشه و بیاد داخل......
هر بچه ای که کلاس میره معمولا این روند رو طی میکنه...
خود مسئول های اونجا هم قبول داشتن و میگفتن همه بچه ها این روند رو طی کردن تا از مادراشون جدا بشن
بعد امروز که رفتم گفتن دختر شمارو ثبت نام نمی‌کنیم ببرش کلاس مادروکودک تا درست بشه اینجوری وقتی شما اینجا بمونی بچه های دیگه هم مادرهاشون رو میخوان گریه میکنن
امروز که دخترم از کلاس اومد بیرون منو ببینی مسئول اونجا رفت کیف و کفش دخترم رو آورد دم در گفت اجازه نداری بری داخل برو، خونه دیگه نیا....
دخترمم کلی گریه کرد که من نمیخوام برم کلی مقاومت کرد
ولی نزاشت
خیلی دلم شکست و ناراحت شدم دخترمو برداشتم اومدم خونه نشستم گریه میکنم😭
بنظرتون بهشون پیام بدم بگم؟چی بگم؟؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان علي محمد مامان علي محمد ۳ سالگی
وی بعد از دیدن اینا عمیقا دلش بچه کوچیک خواست💆🏻‍♀️👩🏻‍🍼👼🏻😁
امروز داشتم عکسای قدیمی رو‌نگاه میکردم دلم برای نوزاد بودنش تنگ شد 🥲
بنظرم اونموقع ها بخاطر تازه مادر شدن و رفلاکس و کولیک و بیخوابی و ….
اونطور که باید نمیتونیم از لحظاتش لذت ببریم😕
اینا چند تا از لباسایی هستش که نگه داشتم البته این فقط چند تاس و من تقریبا همه اش رو‌نگه داشتم و اصلا دلم رضا نمیده بندازمشون دور یا بدم به یکی دیگه🫢
مشاهده ۴ پاسخ دیگر