سریع برام تشکیل پرونده دادن بالباس فرستادنم بخش گفتن خانم دکترگفته بمونه تو بخش چون دردداری خطرناکه اینو ک گفت من دوباره گریه افتادم فقط پسرم تو ذهنم بود ک چرا باهاس خداحافظی نکردم یهوی شد همه چیز؟؟؟بااشک خلاصه لباسامو عوض کردم رفتم بخش دردامم همش بیشتر می‌شد ی پرستاره اومد گف ببین عزیزم دکتر ممکنه تا صبحم نیاد درداتو مدیریت کن تا صبح آخ اوخ نکن!😐😐انگار دست من لود!!!منم ازونجایی ک بی زبونم گفتم بخدادرد دارم اونم رفت و دستگاه همچنان لهم وصل بودو دردثبت نمیشد!!!ولی من داشتم میمردم
یکی از پرستارای بخش اومد گف چسب اذیتت میکنه؟؟گفتم نهه درددارم گف واااای 😳😳😳😳تو انقدر دردداری و چیزی نمیگی دختر رحمت پاره میشه رفت پیگیری مداوم داشتن ژنگ میزدندکترک بیاد!همه میگفتن این اینجوریه هم درد طبیعی میکشه هم سزارین!!!!طبیعی دنیا نیاد خوبه

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط