خانوما بیاین😭 من الان هشت ماهه باردارم و با شوهرم دعوام شده خونه بابامم راستش سر اینکه 24ساعته کار میکنه پول نداره و میگه نباید اصن خرید بکنی با خرجی داشته باشی .هی پول عروسیم میکوبونه تو صورتم میگه بابات نداده خیلیم بد دهنه کلا اصنم‌محبت اینا نمیکنه .بعد پریشب ساعت دو شب گفت میام جلو خونتون برگردیم خونه اگه نیای محلرو میریزم رو سرتون هبچی اومد بابام نذاشت من برم خودش رفت پایین دیگه از ترس بابام هیچی نگفت برگشت شهرستان.بعد زنگ زد خیلی حرفای بدی زد و تهدید کرد میگه بابات تو زنگیم دخالت کرده من اونو ادم حساب نمیکنم .الان من موندم اینجا نمیدونم چیکار کنم بابامم میگه نباید برگردی بعنی چی اونقد بیشعور بوده ساعت دو شب اومده جلوی خونه ی منو گرفته .بعد من اومدم سر بزنم خونه بابام تلفنی دعواموندشد ک دیگه موندم .دیگه الانم اون لج کرده هیچ خبری ازش نیس یا که با خوانوادش نمیاد میگه بابات در شان بابام نیست ک بیاد من نمیدونم باید چیکار کنم ی قرون خرجیم نداده بهم ده روزه اینجام من نمیدونم از دستشون چ گلی بریزم رو سرم از دست اخلاق سگش هی میگه من خونه زندگیه بابامو ول نمیکنم بیام خونه پیش تو بخابم .شبا هم پیش باغ پدرش میخابه نمیومد خونه .بخدا خوانوادش با خودخواهیشون زندگیمونو تموم کردن

۱۰ پاسخ

خدایی این چه شوهریه اصلا نمیشه اسم شوهر گذاشت روش پس وظیفش درقبال زندگیش چیه ......بی شوهربمونی شرف داره تا با همچین آدمی زندگی کنی

قبلا هم قهر بودی درسته؟برگشتی
باز دوباره قهر اومدی؟
ایخدا چه سخته اینجوریه تو الان نزدیک زایمانته
کاش شوهر و باباتو زبون بگیری برگردی خونه ت اینجوری کی‌ میشه اخه

ببین دوست عزیز
اول از خدا برات بهترین ها رو میخوام و انشالله سر شوهرت به سنگ بخوره و برگرده به خونه زندگیش
ولی ولی ولی
بخاطر بچه خودتو اسیر این مرد نکن
خودتو بی ارزش و بی احترام نکن
اگر پدر مادرت پشتت هستن همونجا بمون
مرگ ی بار شیون یه بار بذار جوری بشه خودش با منت بیاد دنبالت
من مطمئنم از اول خودتو کم دونستی که در قبال شوهرت کم و بی ارزش محسوب میشی و واست خرج نمیکنه
پس روی سنگینی خودت واستا و بمون تا با ارج و قرب و احترام ببردت خونه

فره نارحت بوم بوت نازار گیان
وله آوا خو ناوه تا کی گرکته له مال باوکت بی اویش اصلا مهم نوه بوی که های له چه حال و وضعیته تک باوکت قسه که بیژه قینا بخاطر منالکم تحملی اکم زنگیش به بو شوکت با بته شونت
آیا ناوه کسه که مورده اعتماده له بینتان قسه کا مشکلتان حل به یا مشاوره چته بچن تک شوکت

درکت میکنم منم حامله که شدم شوهرم شروع کرد به خیانت و وقتی زایمان کردم یک ماه بود که من قهر کرده بودم خونه بابام بودم تا چهل روزگی بچم 💔
ایشالا مشکلت حل بشه عزیزم

عزیزم غصه نخور
الان که خوندم مشکلت رو ،دیدم اونقدرا هم حاد نیست.
سخته نمیگم نیست.ولی بدتر از اینها دیدم و شنیدم.
فک کن تن و بدن تو ماه نهم همه کبود
جلو چشم بچه دوساله انقدر کتک بخوری دور از جونت
وسط کتک بخندی به بچه ات بگی بازیه مامان جان،که نترسه طفلت.
عزیز دلم صبور باش ،بازبون رام کن شوهرت رو تا به زور متوسل نشده.
هرچی هم میگه کوتاه بیا بگو ثمره عشقمون توراهه
نزار اب تو دلش تکون بخوره،بگو تو بابای خوبی هستی ،براش پدری کن همونجور که برامن همسری کردی،آرومش کن جذبش کن بزار به خوشی بگذره

ماله منم همینه سه ساله ازدواج کردم اصلا بهم پول نمیده تفریح نمیبرتم میگه‌تو کلفت خونه ای بای همش کلفتی کنی....دوماهه ولمون کرده با یه بچه هیچچچچ احوالی ازمون نپرسیده

نون خشک خونه شوهرت شرف مرغ برنج خونه باباتو داره چون تو الان یه زنی با یه بچه پس برگرد سر خانه زندگیت همه ما همینیم شوهر منم خرجی نمیده ده روزه میگم بغلم کو نمکنه بیکاری سرت تو کار خودت باشه

خانواده شوهر نفهم زندگی ادمو از این رو به اون رو میکنه

عزیزم کاملا حق با شماست
برنگرد و صبر کن

سوال های مرتبط

مامان والا جان ودخملی مامان والا جان ودخملی هفته سی‌وششم بارداری
خانما کسی چنین چالشی با بچه داره من مامانم تا میاد پسرمو تشویق میکنه به اینکه از ما بد بگه بعد خودش پشت بچه در بیاد ینی الان بچه ای ک کلا همه چیش سرجاش بود تا مامانمو میبینه چقلی یاد گرفته تا یه حرف بد میزنه مامانم میدونه من از حرف بد بدم میاد بهش میخنده نازش میده همین ک حرف منو گوش میکنه هی بهم میگه بچه رو عصبی کردی به بچه گیر میدی هی من سکوت میکنم ولی الان بچه باهام خیلی بد شده مخصوصا خواهرش بدنیا بیاد کنترل برام سخت میشه مامانمم ازوناس ک بد دهنه هرچی دلش میخواد میگه بماند ک دوسالم بود جدا شدن از بابام و من پیشش نبودم الان اگ از عمه و بابام بد بگه ناراحت میشم بهش بر میخوره میخواد منو قانع کنه همه بدن با خواهرای خودشم نمیسازه با داییم قهر الان من همش دلم میسوزه میگم یدونه اینجا میاد اشکال نداره ولی بچه رو با من داره بد میکنه در حدی ک بچه تا یکی و میبینه میگه مامانم بده ولی وقتی با همیم کلا تو بغلمه نازم میکنه حرف گوش میده ولی جدیدنا سر هر چیز کوچیکی مث طلبکارا رفتار میکنه همش فک میکنه من دارم کار بدی در حقش میکنم واسه همه چی گریه و جیغ و داد میکنه بنظرتون چیجوری رابطمو باهاش کم کنم هیچ حرفی نمیشه بهش گفت قیامت میکنه قهر میکنه هرچی دهنشه میگه میره
مامان عسل من مامان عسل من ۱ ماهگی
خانما لطفا اگه تجربه دارید جواب بدید کمک کنید
من ی دختر دارم ده سالشه از ازدواج اولم تا هشت سالگیش با من بود من ک ازدواج دوباره کردم همسرم اول قبول کرده بود دخترم رو بعد با بد رفتاریاش کاری کرد دخترم پیش من نمونه و رفت پیش پدرش من خیلی سخته برام و شب و روزم گریه است از طرفی چند ماهی هم رفتاراش با من خیلی بده دو بار تو همین آخرای بارداریم کتکم زد در حد مرگ بعد اعتیاد داره و سابقه داره جوری ک هیچی چیزش ب نام خودش نیست با خانواده ام بد رفتاری میکنه
توهین می‌کنه تنها نکته مثبتش وضعیت مالیش خوبه این آخرین باری ک کتکم زد فرداش بچه ام تکون نخورد خودش منو برد بیمارستان دکترا ک فهمیدن کتک خوردم بهش گفتن کی زده منو ول کرد تو بیمارستان و فرار کرد هرچقدر زنگ زدم بیا امضا بده منو ببر خونه نمیزارن بیام گفت من استرس گرفتم بمیرمم نمیام آخرم خودم امضا دادم خواهرشوهرم اومد دنبالم الآنم همش میگه موقع زایمانت من نمیام بیمارستان داداشت بیاد دنبالت خیلی ناراحتم آیا میشه اینجوری زندگی کرد؟ب این فکر میکنم بعد زایمان بچه رو ندیده بدم ب خودشون و برم با دخترم زندگی کنم ینی من خیلی مادر بدی ام ؟میدونم اگه بچه ببرم هیچ کمکی نمیکنه ک بزرگش کنم در ضمن خواهرش ۱۸سال ازدواج کرده بچه دار نمیشه شاید اون نگه داره بچه امو بنظرتون چیکار کنم خیلی سخته بچه بزارم برم ندیده ؟