سلام ماماناي عزيز
من يه مشورت ميخواستم ازتون نميدونم شايدم دردو دله
من دخترم ١٤ ساعت بيداره تو اين ١٤ ساعت انتظار داره من نه غذا بخورم نه كاراي خونه بكنم نه دستشويي برم نه با كسي حرف بزنم نه بشينم دو كلام با شوهرم حرف بزنم فقط چپيديم تو اتاق بازي ميكنيم اونم چه بازي همش جيغ همش داد سر هر چيزي قشقرق
همه جا چسب اينكه ميگم چسب بدون اغراقه واقعا چسبه حتي ثانيه اي ازم جدا نميشه بيرون ميبرمش كه دور بزنه موقع لباس پوشيدن فرياد و جيغ همش داد همش اين دهنش به بهونه هاي الكي لجبازي و گريه
ما خيلي مدارا ميكنيم باهاش خيلي زياد ولي من ديگه بريدم ١٤ ساعت نان استاپ در خدمتشم اصلا حتي نميتونم بشينم با شوهرم حرفي بزنم واسه همين اخر شب ميشه مثل روانيام كسي نميتونه نزديكم بشه.
از طرفي هم تو اين شهر هيچ كسو نداريم بزارمش پيشش
كلاس ورزشي ميبرمش ولي من بايد باشم وگرنه نميمونه…
اينم بگم وقتي با يكي غير از منه مثلا عمه هاش يا مامانبزرگش ميان بهترين دختر روي كره ي زمينه اصلا اروم سمت منم نمياد بسيار دختر اجتماعي و شيرين
ولي انگاري كن خار دارم انگاري با من لجه
نميدونم من خيلي باهاش راه ميام بهش احترام ميزارم
نظرتون دليل اين رفتاراش با من چيه؟من ميشم راهكاري داريد راهنماييم كنيد

تصویر
۱۳ پاسخ

عادت کرده به شما، تنهایی رو دوست نداره..اگر همسرتون وقت میکنه ببرش پارک براش روزی یک ساعت وقت بزاره خوبه...یا در طول هفته یکی دوبار بزارش خونه مادرشوهر اگر میدونی بهش رسیدگی میکنن...اینجوری خودت هم وقت استراحت داری..آدم واقعا کم میاره

من پسرم اینقد جیغ میزد یکبار دیگه عصبی شدم بردمش تو اتاقش درم بستم گفتم تا دلت می خواد جیغ بزن بعد 3دقیقه اینا اومد بیرون گف ببیخشید،از اون موقع هربار بخواد جیغ بزنه یادش می افته تنبیه میشه دیگه نمیزنه

گلم هرچی با گریه خواست بهش ندید اصلا
بگو تا وقتی گریه میکنی کنسله

بچها همینن..با بزرگ شدنشون بدترم میش..من که دارم دوتارو هندل میکنم

دقیقا من الان دیگه انقد عصبیم کرد فرستادمش خانه مادربزرگش نبینمش فقط

عزیزم بهتره از مشاوره کمک بگیری. احتمالا هیچوقت از شما نه نشنیده. همیشه میگن از دو سالگی هر کاری ازتون میخواد بگین مثلا من دسشویی برم بعد . من این پلو رو دم بذارم بعد. این لباسو پهن کنم بعد اینجوری یواش یواش عادت میکنه به صبر کردن. الانم چون شدید شده بهتره با مشورت روانشناس ببینی چه جوری پیش بری بهتره. مورد دیگه هم اینه بچه خیلی تنهاست بهتره ببریش مهد و خانه بازی یواش یواش به اونجاها عادتش بدی. اولش سخته خودت تمام مدت باید حضور داشته باشی بعد یواش یواش عادت می‌کنه

ببین دختر منم همین بود حالا کم تر ولی توجه ۱۰۰ در ۱۰۰ ازم میخواست یعنی نه میذاشت غذا درست کنم نه ظرف بشورم نه دستشویی برم. نه یه لحظه جلو آینه باشم هیچییییی بعد دخترم یه مدت لکنت گرفته بود من بردمش گفتاردرمانگر اینم گفتم بهش. که مثلا بازی میکنم باهاش ولی بازم نمیذاره کارام کنم گفت مشکل خیلیاس تو این سن. باید کار ها رو نوبتی کنی. همه چیز تو خونه نوبتیه مثلا میگی الان‌نوبت. این بازیه بعد نوبت یه بازی دیگه. بعد میری مثلا میخوای سفره پهن کنی میگی الان نوبت پهن کردن سفرس. الان نوبت بردن لیواناس الان نوبت جمع کردنه الان نوبت شستن ظرف عاس و این کار وقتی مدام تکرار بشه بچه متوجه میشه که کار ها توالی دارن. الان بعد مدتی که این کار کردم خیلی بهتر شده دخترم وقتیم کاری بخوام بکنم میگم مثلا الان نوبت شام درست کردنه بعد کارم میام پیش نوبت بازی کردنه. کلمه نوبت خیلی مهمه

بخدا پسر منم همینه پدر. منو در آورده دقیقا همینی که گفتی منم
والا هر کسم میبینتش میگه وا این بچه که اصلا اذیت نمیکنه بچه به این خوبی
به شوهرم میگم انگار میخواد منو اذیت کنه فقط

از مشاور کمک بگیر مهد هم خیلی کمک میکنه

کلا بچه ها تو این سن واسه غریبه ها فرشته هستن، واسه مادرشون این اداهارو در میارن، از یه مشاور کودک کمک بگیر

عین پسر من یکسره مامان مامان مامان چسبیده به من حتی با همسرمم بازی نمیکنه نمیزاره دستشویی هم برم فقط سوال میپرسه میگه بیا با ماشینام بازی کن و من واقعا کلافه میشم مگه میشه بچه یک ساعت خودش تنهایی بازی نکنه؟🤦🏻‍♀️میریم بیرون تا از خونه دربیاییم هی میگه بیا بیا زود باش😑

ببر مهد . اینقد ببر تا عادت کنه . صبح ها مهد بمونه خیلی خوبه

پسر من برعکس چسبیده به باباش منم که بوق خونه 🙄✋

سوال های مرتبط

مامان بهاره مامان بهاره ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز
دخترم 2سال و 6ماهشه از وقتی دوسال شد ی اخلاقای بدی گرفت که دیگه به زور تحملش کردم تا الان (لجبازی میکنه جیغ گریه و..)ولی الان چیزی که نگران کننده تر شده برام اینه که تو این مدت از من و باباش (مخصوصا باباش)خیلی دور شده سرش داد میزنه همش میگه بوسم نکن برو اونور و...ولی من ب شوهرم میگم صبر کن ان شاالله درست میشه خونه ما آپارتمانه و با مادرشوهرم واحدمون رو ب روی همه و دخترم هرشب گریه و جیغ می نه که من باید برم پیش مامانی بخوابم و ما ز زور میاریمش پیش خودمون که عادت نکنه یا عموش وقتی کاری بکنه همش سرش داد میزنه احساس میکنم حال روحی روانی دخترم داره خراب میشه من هیچ خانواده ای یا آشنایی اینجا ندارم که برم پیشش تا دخترم آرامش پیدا کنه یکم فقط گیر کردیم تو این خونه پس فردا قراره برم پیش مامانم از الان دخترم خوشحاله باباش میگه دلت تنگ نمیشه برام میگه نه
دیگه نمیدونم باید چیکار کنم با برادرشوهرم قهرکردم بابت اذیت کردن دخترم ولی بازم چون غریبم اینجا ول کن نیست همش اذیت میکنه با کاراش شوهرمم اصلا از ترس مامانش حرفی نمیزنه
ممنون میشم راهنمایی کنید
مامان یزدان مامان یزدان ۳ سالگی
سلام مامان ها عزیز پسر من تقریبا ۳ سالشه و من بهش یی بازی رو یادش میدم ک با خودش بازی کنه ولی متاسفانه اصلا نمیتونه با خودش مشغول باشه همش دنبال من و حتی میبرمش پارک با اینکه بلد دوچرخه سواری اصلا نمیخاد برونه میخاد من کلا کنترش باشم و کل توجم ب اون باشه همین ک توجهمو میکشم بازی نمیکنه تو خونه هم من اشپزی میکنم یا گریه میکنه یا وسایل اشپزخونه رو خراب میکنه از لجش منم اعصبی میشم تو بیرونم یکی رو میبنه دیگه فکرش کاملا میره سمت اون و بعضی وقتا وقتی یی نفر ک زیاد ندیده یکم باهاش حرف میزنه اگ بره یا کلی گریه میکنه پش سرش ک منم میرم و یا میره و باهم دعوا میکنیم وقتی جایی میرین میخاد لباس بپوش کلی اذیت میکنه من و بعد پوشیدن هم کلا نمیخاد بیاد وقتی هم بهش توجه نمیشه کلا لج میکنه یا میپره سر و صورتمون یا کارهای ک گفتیم نکن میکنه یا میزنه میشکنه هرکاری میخام بکنم خستم میکنه و یا پشیمونم میکنه ۳ سالشه هنوز یبار م ارایشگاه نرفته چون میگه از موزر میترسم حموم رفتنی جیغ داد نمیزاره اصل بدنشو بشورم اصلا متوجه نیست ک وقتی میره بیرون وسط خیابون نره کاراش دیونم کرده منم خیلی خسته میشم و سرش عصبی میشم وپدرش میگم ک بریم روانشناس من برم یا بچه میگه ن و ناراحت و نگران خاطرات ک باهاش میسازم هستم لطفا اگ کسی اگاهی داره راهنمایی داره ب خاطر بچم ک روحیش خراب نشه راهنمایم کنه ممنونم