واقعا خدا به دل پدر و مادرایی که بچه مریض دارن خیلی رحم کنه خیلی براشون دعا کنید
امروز که پسرم اینجوری شد وحشتناک ترسیده بودم وقتی رفتیم بیمارستان حکیم خیلی بچه ها اونجا بود با مریضی های مختلف واقعا خدا به این مادرا صبر بده
ولی ما وقتی توی بیمارستان بودیم بیمارستانی که مخصوص کودکان هستش نه یه تب از بچه من گرفتن نه علائمش و چک کنن هیچ کاری برای بچه ی من نکردن
فقط وقتی تعریف کردم چه اتفاقی افتاد گفتن باید بستری بشی و فردا صبح آندوسکپی می کنیم
شروع کردن ما رو ترسوندن ولی خب پسرم علائم خاصی نداشت
خب اولش قبول کردیم که بستری بشه وقتی سرم میخواستن به پسرم بزنن کلی دست پسرمو سوراخ سوراخ کردن آخرم نتونستن که دیگه همسرم عصبی شد گفت اصلا نمیخوام بستریش کنید
بعد وقتی می خواستیم ببریم کلی ازمون امضا گرفتن آخرم یه برگه گذاشتن جلومون هفتصد هزار تومن
قبلشم سیصد و خورده ای ویزیت گرفته بودن وقتی بهشون میگیم این هفتصد هزار تومن مال چیه میگفتن که ما نمیدونیم باید پرداخت کنید
در صورتی که حتی یه تب بچه منو نگرفتن
هفتصد تومن چیزی نیستا هزار برابرش فدای یه تار موی پسرم
ولی اینکه هیچ کاری برای بچه من نکرده بودن و فقط انگار فکرش این بود که یه روز بچه رو بستری کنن الکی ببرن بفرستن آندوسکوپی و به گفته خودشون حداقل تو یه شب بیست سی تومن از ما بگیرن و آخرم بگن هیچی نبودش

واقعا بعضیا وجدانشون رو به همه چی فروختن اصلا به این فکر نمیکنن که اون پدر و مادر الان کلی نگرانن، خلاصه که خدا همه بچه ها رو برای پدر و مادرشون حفظ کنه🥺🥺

۴ پاسخ

خواهر پسرت خوبه خیلی نگرانم دورت بگردم خدا به دلت ارامش بده زندگی

ای وای عزیزم حالش خوبه الان🥺

دقیقا همینه پسر منم تب کرده بود سریع گفتن بستری بعد که دیدم تب اومده پایین بدون دارو گفتم میبرم چون هلاک شد طفلی ۴ تومن ازمون گرفتن واس یه سرم زدن فدا سرشون سلامت باشن کاش راه هیچ کس به بیمارستان باز نشه

الهی آمین
خداروشکر الان پسرت خوبه
واقعا هم خیلی سخته آدم دیوونه میشه وقتی میبینه جگر گوشش درد میکشه و کاری نمیتونه بکنه

سوال های مرتبط

مامان آقا آرتا مامان آقا آرتا ۱۵ ماهگی
بیاین یه چیزی رو براتون تعریف کنم
پارسال که من به خاطر دفع پروتئین تو بیمارستان بستری شده بودم دقیقاً صبح تولد آرتا مادر شوهرم رفته بود شیرخوارگان علی اصغر اونجا یه دونه پارچه سبز که به دست بچه می‌بندن بهش دادن اونم به همه می‌گفت برای عروسم و بچه تو شکمش دعا کنید بعد از ظهرش اون پارچه رو داد به شوهرم برام آورد بیمارستان
به علی میگفت نگران نباش من امام حسین رو به علی اصغرش قسم دادم که هردو صحیح و سلامت باشن
من کلا ادم مذهبی نیستم
ولی اونموقع که مادرشوهرم این پارچه رو فرستاد خدا شاهده یه انرژی سمتم اومد
از لحاظ مذهبی بودن نمیگما
اینکه واقعا علی و ما براش مهمیم و دوسمون داره
اینکه ادمایی رو دارم که نگرانم باشن
این قرانم کلا برای ارتا خریده بودم که تو ساک بیمارستانش باشه
بعد که اومدیم خونه من اون پارچه ی سبزو گذاشتم لای قران پسرم
الان که دیدمش یادم اومد گفتم واسه شماهم تعریف کنم
خلاصه که درسته اگه یه حرفی بزنه بهم برمیخوره ولی خب دلیل نمیشه محبتاشم یادم بره🥺
مامان گلِ نرگس🐣🥹💛 مامان گلِ نرگس🐣🥹💛 ۱۶ ماهگی
داشتم تو اینستا میچرخیدم یه پست بود یه‌ مامان با سه قلوهای پسر تقریبا ۵ ساله اش عکس گذاشته بود و همه تو کامنتا میگفتن مگه پسرن؟ ما فکر می‌کردیم دخترن!😵‍💫

چون موهای هر سه کاملاااا بلند بود😐
و بعد این کامنت رو دیدم🤐

واقعا احساس میکنم بعضی ها همینکه با بقیه مخالفت کنن این فکر رو میکنن که والد خوبی هستن!
مخصوصا تو این نسل زیاد شده اینجور مادرها و خروجیش شده انواع و اقسام بچه ها با مشکلات ناشناخته جنسیتی و عدم توانایی برای حل کردن مسائلشون‌🫤

این رو هم داخل پرانتز بگم، بچه تو سن های پایین جنس زن و مرد رو از موی بلند، لاک ناخن، لباس های صورتی و آبی، اسباب بازی ماشین یا عروسک میشناسه! وقتی به پسر بچه عروسک میدیم نمیتونه جنس خودش رو بشناسه، وقتی پسر بچه موهاش رو با کش میبنده و هرکسی میبینتش اول میپرسه دخترم اسمت چیه؟ و اون مجبور میشه بگه من پسرم، اینجا تو ناخودآگاهش این شکل میگیره که قطعا من با بقیه مردا تفاوت دارم که مردم من رو پسر نمیدونن و میگن دخترم!
و این میشه معضل اکثر نوجونای الان که با توجیه "ما روحمون تو جسم اشتباه جا گرفته!"

خلاصه که وقتی بچه میارین، فقط به فکر مخالفت با نظرات بقیه نباشین، شاااید یک جاهایی ما داریم اشتباه میکنیم☺️
و حتما چهار تا دوره برای تربیت چه جنسی چه غیر جنسی شرکت کنین!😘
مامان زندگیم مامان زندگیم ۱۶ ماهگی