۱۳ پاسخ

خدای من🥺
کمکمون کن
خونه هامون رو بهشت آرامش بچه ها مون بکن❤️🥺

ای وای 🥺

سلام عزیزم میشه درخواست بدی‌...اکانت قبلیم مسدود شد

هیییی خدا 😭🥺
شوهر منم جلو چشم بچه منو کتک زد هیچی نگفتم که پسرم نبینه
ولی دید
نمی‌دونم حالا چیکار کنم
الان تو ذهنش مونده یان

وای خدا 🥺🥺🥺
خدایا خودت کمک کن محیط خونه رو امن‌ و آروم‌ کنیم تابچه های موفق با اعتماد به نفس بالا تحویل جامعه بدیم 🥺🤲

وای خدای من چقدر طفلی بهش سخت گذشته بوده ک تو ذهنش مونده😭

من شوهرم تعریف می‌کنه خیلی ذهنش قویه قشنگ یادش هست

اره من خودم از سه سالگی به بعد خیلییی چیزا رو یادم میاد حتی از یک سال و نیمگیم روزی که برادرم به دنیا اومد کاملا یادمه یا وقتی جی جی میخورد و نوزاد بود که من خودم زیر ۳ سال بودم. اما اکثر بچه ها از ۵ سالگی به بعد یادشون میمونه

آره واقعا اون سن هم یه چیزایی یاد آدم میمونه .خدا کنه خاطره های خوبی تو ذهن بچه بمونه.من خودم یادمه .مامانم کلیپ سلام عزیزم،عزیزم سلام رو تو خونه پخش میکرد .یا یکی از همسایه ها یه عروسکی داشت که هنوز شکلش یادمه .همسایه بهم توت خشک یا انجیر داد اینا مال سن 3سال و پایینترمه .

اللهی آمین.منم مدتیه میبینم پسرم ی سری رفتارهای گذشته خودم و اطرافیانم رو برام بازگو میکنه.هرچند این رفتارها بد نبوده.ولی از اون روز تصمیم گرفتم کاری کتم که فقط خاطرات خوب رو توی ذهنش ثبت کنه.امیدوارم بتونم موفق بشم

گلم میشه قبولم کنی بیای خصوصی

مطمئنن سه ساله نبوده

چ بد
ما فک میکنیم یادشون نمیمونه 🥲

سوال های مرتبط

مامان رایبد💙 مامان رایبد💙 ۳ سالگی
پسرک با پدر رفتن سرکار، و من در سکوت و تنهایی خیره به پرایدش شدم و در غیابش هم بهش فکر میکنم که چقدر خوبه یکی اینجور همه جون و تنم شده که در بود و نبودش حجم بزرگی از فکر و ذهنمُ متعلق به خودش کرده😍

مامانا بچه های شما هم زیاد بهتون ابراز احساسات میکنند؟
رایبد مدام راه میره میگه مامان دوستت دارم🥺😍
ی وقتایی تو اووووج بازی هستیم یهو میبینم خیره شده بهم، نگاش میکنم فوری بوسم می‌کنه میگه مامان خیلی دوستت دارم😅
یا مثلاً من غرق کارای خودمم،میاد میگه مامان سرتو بده، دولا میشه محکم بغلم می‌کنه و بوسم میکنه😍
البته منم عشق و مهر زیادی بهش میدم، اما برام جای سوال که بچه های دیگه خصوصا پسرها همینطور اهل ابراز علاقه هستن یا نه؟
مثلاً خیییییلی کوچیکتر از اینا بود، وقتی پوشکش تعویض میشد و شستشو میشد کلی بغلم میکرد و بهم می‌چسبید خیلی برام عجیب بود که ی بچه خیلی کوچولو اینطور ازم قدرشناسی میکنه، الآنم دستشویی میبرمش ازم تشکر میکنه و گاهی این تشکر با تقدیم یک بوسه اس🥺
مامان رایبد💙 مامان رایبد💙 ۳ سالگی
امروز ده روز که رایبد از پوشک گرفتم باید عرض کنم من همیشه قبل از هر چالش و موقعیتی اینقدر که استرس قبلش از پا درآوردتم خود اون موقعیت سخت و جانفرسا نبوده😂
مثلاً از شیر گرفتن، واکسن زدن، تایم های بیماری و مریضی و در نهایت همین پوشک گرفتن...
اینقدر ترک پوشک برام شده بود کابوس که اصلا دلم نمی‌خواست وارد این پروسه بشم خصوصاً که هر روز کلی مامان مستاصل اینجا میدیدم که راجع به قضیه پوشک گیری مینالیدن😥
اما خداروشکر این مرحله هم خیلی راحتتر از اون چیزی که تصور من بود سپری شد، و رایبد بخوبی با این قضیه کنار اومد و همکاری کرد...
اینم بگم تا الان خیلی مواخذه شدم که چرا بچه رو از پوشک نمی‌گیری و دیر شد اما من از اول زمان مورد نظرم سه سال بود که بچه به آمادگی کافی برسه، خیلی ها مسخره‌ام کردن، خیلی ها بهم طعنه زدن و فکر کردن بخاطر تنبلی و راحتی خودم این کارو تاخیر میندازم اما برام مهم نبود، مهم این بود که تو این مسیر بچه ام آسیبی نبینه و هر دو اذیت نشیم، که خداروشکر همینم شد😍
شما هم کاری به اظهار نظر اطرافیان نداشته باشین، هر مادری شناخت بهتری از بچه اش داره👌
مامان نیهاد👼 مامان نیهاد👼 ۳ سالگی
سلام مامانا تجربه من از پوشک گرفتن پسرم
اولا من از تجربه ای که گرفتم از پوشک گرفتن پسر خودم و اطرافیان به این نتیجه رسیدم تو سن خیلی کم هم خود بچه اذیت میشه هم مامان چون خیلی سخت بنظر من گرفنه میشه و اذیت میشه میگم از تجربه اطرافیانم مسگم که سن تقریبا پایین از پوشک گرفت و اقدام کرد و لی شکست خورد پوشک کرد دوباره چند ماه بعد دوباره اقدام کرد شکست خورد و میگفت دیگه تا بعد ۳ سال اقدام نمیکنم هم بچم اذیت شد هم خودم اعصاب نموند برام من میخواستم قبل ۳ سال از پوشک بگیرم ولی ۲ ماه خونه بابام بودم و معذب بودم نگرفتم و بعد ۱ماه رفتیم مسافرت و تا برگشتم روز بعد پوشک نیهادو باز کردم که ببینم همکاری میکنه یا نه روز اول فقط دوبار همون اول جیش کرد رو فرش البته جایی که تو راه نبود بعدش دیگه رو فرش جیش نکرد چند باری فقط خطا در حد چن قطره داشت چند روز اول نمیتونست کامل خودشو تخلیه کنه انگار یا یاد نداشت یا ترس برای همین همش تو دستشویی بودیم بعد کم کم خوب شد فاصله ها بیشتر شد حجم ادرارش هربار بیشتر و نگه داشتن ادرارشم بهتر شد یاد گرعته بود دیگه شبا از اول جیش نمیکرد من چن شب اول پوشک کردم دیدم خشکه صب دیگه پوشک نکردم اوایل بیرون میرفتم پارک خرید پوشک میکردم که مجبور نشه بره دستشویی مثلا پارک خوب نباشه کثیف وو باشه از دستشویی ترسیده شه بعد دیدم میریم و میایم پوشکش خشکه دیگه پوشکش نکردم برا بیرون هم و فقط بهش گفتم پارک هم دستشویی داره و نی نی های دیگم میرن جیش داشتی بگوووو و فقط یک شلوار براش برمیداشتم ک نیاز بود عوض شه چون بچه ها مشغول بازی میشن یکم حواسشون پرت میشه ووو ولی خداروشکر دیگه خوب شده بود کنترل ادرارش عالیه
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
دیروز بعد از ظهر بعد از تمیزکاری گردگیری
و یه دوش با راد
بهش گفتم مانی بیا ظرف خوراکیاتو ببر❤️❤️قلب کوچولویه منه❤️❤️
مسیجو خوندم نوشته بود عزیزم آدرس خشکباری که مشهد خیلی تعریفشو میکردی برام میفرستی
براش فرستادم…
نوشت راد کوچولو چطوره؟ خیلی وقته ندیدمتون، دفعه آخر یادمه بهم گفتن رژیم داره چون وزنش اضافه است، صبحونه نمیخوره و فقط عاشقه گوشته …
من😳😳😳
و بازم من 😳😳😳
ای بابا من 😳😳😳
نوشتم
راد جونمون هم خداروشکر خوبه، داره بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشه😍
رژیم! اضافه وزن! صبحونه نمیخوره و فقط عاشقه گوشته!!!
فکر میکنم راوی از هوش و حواس درست حسابی برخوردار نبوده
چون شما که وکیل هستین و امکان نداره از لحاظ هوش کلامی چیزیو یادتون بره
اما چون خیلی وقته همو ندیدیم و دلمون براتون خیلی تنگ شده و از ما با خبر نیستین
راد از نوزادی آلرژی غذایی داره، ممکنه منظورشون این بوده که من رژیم آلرژی براش در نظر گرفتم
و بقیه موارد هم الهی صد هزار مرتبه شکر برای راد نبوده
برام نوشت
خوب من اون قدر پرونده توی ذهنم هست که چیزهای کوچیک را به خاطر نمی‌سپرم😅 (با ادیت)
نوشتم
آره درسته
به هر حال ⭕️⭕️⭕️ جون ما دوستت داریم
و برات آرزوی موفقیت داریم😍😍
سفر بهتون خوش بگذره و زیارتتون قبول✌🏼✌🏼
و ممنون که ما رو چیزهای کوچیک میدونید☺️
بعدش …
میدونی بعدش این مکالمه میتونست اصلا ته نداشته باشه و یه دعوا و دلخوریه بزرگ باشه تو فامیل
چون طرف وکیل بود و دست به مهره( این کاره است تویه حرف زدن)
و مطمئنن از این نوع بیان کردن گفته‌ها منظور خاصی داشته

ظهر با همسرم در میون گذاشتم (تو ذهنم این بود که من که الان پریودم حساسم و دلم نمیخواد قضاوت بی‌جا بکنم طرفو)
که با کمال تعجب، همسرم گفت یدفعه دیگه به منم گفته
و من نشنیده گرفته بودم …
مامان محمد مامان محمد ۳ سالگی