واییی دست راستت رو سر من الهام ازاین همه صبوری😆
کاش پسر من شیطون بود کاش پرحرف بود پسر من آرومه اما بهونه گیر و لجباز.من از آروم بودنش بدم میاد دلم میخواد شیطون باشه نیست ولی تا دلت بخواد لجبازی میکنه این عصبیم میکنه مثلا در روز میگه چنتا موز بده بخورم ندم گریه میکنی بد هم گریه میکنه یا صبحی گفت موز بده پوست گرفتم بش دادم خودش بهم داد که بشورم و پوست بگیرم براش خودش اجازه داد بعد گریه زاری دراز کشید کف آشپزخونه سر میکوبید به زمین که چرا پوست گرفتی
😂😂 پس باید دست ب دعا برداری مهراب ب خودت نرفته باشه. کاش زودتر گفته بودی البته منم ی روز درمیون میام جدیدا
وای دخملی منم همینه همش میخواد باهاش بازی کنم.نمیشه که همش بازی کرد پس ناهار وجمع و جور کردن خونه چی؟
دختر منم همش پای گازه و کلیدها رو کم و زیاد میکنه
شما چطوربرنامه ریزی میکنین به کاراتون برسین؟
آدرس خانه بازی ای که گفتین کجاست؟
😂😂😂😂😂😂الهام خیلی باحالی
واای برعکسه یاسینه مهراب 😂
یاسین پا تو مغازه ها نمیذاره اگه بغلش کنیم ببریم تو هم کلی میزنتمون و باز میاد بیرون 🤣
یعنی پروسه ایه خرید مخصوصا لباس خریدن برای خودش 🥴
الهام جون قشنگ درکت میکنم رستا هم همینه احساس مستقل بودن میکنه نمیذاره من بهش غذا بدم میخواد خودش بخوره که کل لباساشو کثیف میکنه.جدیدا از چهارپایه بالا میره همه چیو از رو اوپن کابینتا برمیداره کلیدا رو خاموش روشن میکنه ینی هیچ وسیله ای از دستش در امان نیست😅😂😂😂وروجکی شده خدا حفظشون کنه
آره هرکاری ک ما میکنیم اونم انجام میده واقعاااا ... ی روز ب آرسان سیب دادم ب همسرمم ک با من فاصله داشت گفتم سیب میخوری گفت آره منم حوصلم نکشید ببرم براش ، پرتاب کردم براش 🤭🤭 یهو دیدم آرسانم سیبشو پرت کرد برای باباش🤐🤐🤐
برای همین موضوع ب همسرم میگم بچه ها الگوشون ماییم لطفا شبها سعی کن بجای اینکه اینستا گردی کنی تا خابت ببره ی کتاب بردار بخون .. الان چند روزه آرسان همش بمن میگه برام فیلم بزار .. دیروز ک کلا از ترسش ی ساعتم گوشیمو در نیاوردم ..
من متاسفانه خیلی زود عصبانی میشم و واقعا هم دست خودم نیست 😭 چون بعد یک دقیقه دوباره بغلش میکنم ..
گاهی پیش خودم میگم نکنه مشکل اعصاب پیدا کردم و نیاز به بستری و درمان داشته باشم 😥😥
گاز
میگم بوووووه
د میترسه
عزیزمم خدا حفظش کنه مهرادم دقیقا همینه دیروز خودش افتاد جاکفشی ام به اون سنگینی انداخت رو جفت پاهاش خدا رحم کرد چیزیش نشد منم خداروشکر عصبانی نمیشم مگه اینکه واقعا براش خطر داشته باشه مثلا از تو کنسول یه چاقو پذیرایی خییلی تیز ورداشته بود سفت گرفته بود هر روشی پیش بردم نمیتونستم ازش بگیرم آخر یه داد زدم گریه کرد الان تو خواب میبینمش عذاب وجدان میگیرمم🥲 بازم خداروشکر که کلا ادمی نیستم که یهو عصبانی شم وگرنه از عذاب وجدان میمردم
سلام عزیزم صبحت بخیر
خدا روشکر که با وجود همه خرابکاریا و شیطنتای پسر کوچولوت میتونی خودتو کنترل کنی. ولی من یه بچه دوم ابتدایی دیگه هم دارم که هر روز نمیدونم چجوری تو تکلیفش کمکش کنم یعنی عصرا موقع نوشتنش بیا و ببین. مگه این وروجک میذاره. از طرفی هم دست تنهام بجز باباشون که شاید سالی یبار وقت کنه بتونه بچه رو سرگرم کنه کسی نیست به دادم برسه، از اینورم تازگیا مچ دستم دوباره وحشتناک درد میکنه نمیتونم از دیروز تکونش بدم حتی 😔. غم بزرگی هم که تو دلم سنگینی میکنه همه چی رو واسم سختتر وسختتر کرده.
ببخشید انگار من بیشتر به دردو دل نیاز داشتم😆 خدا پسر گلتو واست نگه داره عزیزم
دست تنهایی واقعا سخته
سلام عزیزم خداقوت بهت
رفتی پیش مامانت اینا
ظرفشویی نه ظرفش😂😂
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.