۹ پاسخ

منم دومی رو میرم سزارین وافعا دیکه روحیم نمیکشه واسه طبیعی

عزیزم مبارک باشه
من تاپیکات پیشم نمیومد الان دیدم زایمان کردی

والا من سزارین بودم خیلیم راحت بود

خداروشکر که همه چیز به خیر وخوشی گذشت❤❤
حالا هم خودت خوبی هم فسقلت

مبارکه خدا حفظش کنه عزیزم
بدون برش نمیشه چون اگر برش نزنن خو واژن از چندتا جا پاره میشع خودشون یه برش میزنن و بخیه میزنن تمیز درمیاد
چندکیلو بود نینی؟

منم خیلی میترسیدم ولی اونجوری که بقیه تعریف میکردن خیلی ترسناک نبود بنظرم

چه کاریه هم پایین بخیه بخوری هم بالا سومی رو هم طبیعی بیار

و خلاصه ۶ صبح زاییدم

بارداری ک دیگه اصلاااااا ولی منم طبیعی انتخاب میکنم حس خیلی خوبی داره

سوال های مرتبط

مامان کیاناولیانا مامان کیاناولیانا ۶ ماهگی
اما من از اول ب هر کد م از ماما ها میگفتم بنظرتون بچه چند کیلو میگفت ی ۳ و خورده ایی هست ولی من چون داخل سونو وزنم ک ۳۵ هفته رقتم بچه ۳ کیلو بود بشون گفتم زیاد نبود برا اون موقع میگفتن ن بابا بچه اولت ک ۳ و ۴۰۰ باشه نکنه میخای این ۴ تا باشه منم چیزی نگفتم دیگ دیگ.دردا اخر طوری بود ک ماما همراهم میخاست منو از تخت بیاره پایین جیغ میزدم دست از سر من بردار و کارم نداشته باش 😄😄
اونم میگقت خب پس برا چی ماما گرفتی وقتی میخاستی خودت تنها باشی
دیگ ۹ سانت شدم جیغ میزدم منو ببرید روتخت زایمان من دیگ میخام زور بزنم بیاد دیگ تحمل ندارم اونا هم میگفتن ن بری اونجا اذیت میشی باید فول بشی🤣این جا بود بای حالت قهری میگفتم خو باش اگ منو نبردید باید کول کنید
ساعت دیگ ۱۱و نیم بود ک بردنم رو تخت گفتن هر وقت احساس مدفوع داشتی زور بزن منم زور میزدم ولی دیگ دردام رفت بودنو نمیتونستم زور بزنم دکتر هر دفعه میگفت موهای بچه رو دارم‌میبینم ترو خدا زور بزن
منم هر چی زور میزدم سر بچه بیرون نمیومد دیگ طوری بود اونا خودشونم نگران شده بودن و جیغ میزدن زور بزن منم هر چی زور میزدم بی فایده بود
مامان اسنا مامان اسنا ۷ ماهگی
پارت ۲

ععی میومدن معاینه میکردن میگفتن رحمت آماده نیس و رفتند سه چهار ساعت من درد میکشیدم ولی نمیومدن معاینه کنن ععی دردام شدید تر میشد یهو جیغ کشیدم گفتم یکی ب دادم برسه چون یک چیز دایره شکل از رحم اومد بیرون منم فک کردم بچس و زدم زیر گریه فک کردم سر بچه اومده بیرون و بچه خفه شده یک پرستار اومد نگاه کرد و با صدا بلند گفت کیسه آبش اومده بیرون ولی دکتر نیومد خودش کیسه آب رو ترکوند در اون لحظه دردم ی خورده کم شد ی احساس خنکی بهم دس داد ولی دوباره دردام شدید و شدید تر شد دکتر اومد گفت چرا کیسه ابشو ترکوندی هنوز وقت زایمان نیس موقعی ک کیسه آب رو ترکوند بچه بریچ شد و دکتر کلی با پرستار دعوا کرد دکتر با دس کرد رحمم و سر بچه رو چرخوند و گفت باید رحمشو اما اماده کنیم برا زایمان و و دو تایی دس کردن رحم وععی می‌کشیدن و در اون لحظه احساس پارگی کردم ولی درد زیاد نداشت چون وقتی دس می‌کرد تو رحم انگار ن انگار ک درد دارم کاملا بی درد میشدم ععی دکتر میگفت زور بزن دستمو بازار بیرون کن ولی هرچی زور میزدم تاثیر نداشت چون نای زور زدن دیگ نداشتم کلا بیشتر بجای درد صداهاشون رو میشنیدم انگاری اون دنیا بودم بدنم سست شده بود گلوم خشک شده بود بس درد کشیدم و زور زدم یهو دکتر گفت ک بچه موقعی ک چرخوندن پشت پرینه گیر کرده و دیگ زور نزن باید پرینه رو برش بزنم و برش زدن گفت چن تا زور بزن تا بچه بیاد بیرون زور زدم ولی بی فایده بود دکتر ب
مامان پناه خانم🎀🩷 مامان پناه خانم🎀🩷 روزهای ابتدایی تولد
دیگ نمیتونستم تحمل کنم فقط میگفتم تورخدا سزارین کنینن بچم چیزیش نشه
دوباره معاینه کردن گفتن داره میاد سرش پایین فقط زور بزن
از حالت داگی گفتن دراز بشم پاهامو جمع کنم و زور بزنم
واقعا وسطا دیگ نا نداشتم پرستارا میگفتن زوربزن وگرنه بچه خفه میشه
3بار زور زدم با تمام قدرتی ک اون لحظه داشتم ک یهو حس کردم
از ی پرتگاه افتادم کل دردام گم شد و دخترکوچولومون بدنیا امد
اما من صدای گریشو نشنیدم فقط میگفتم بچم چیشده چراگریه نمیکنه دیدم دکتر داره پشتش میزنه تند تند یهو صدای گریش امد
گذاشتنش رو سینم
بندناف 3دور دور گردنش پیچیده بود بچم
15تا بخیه خوردم 🫠و قتی فشار میوردن بهم تا جفت امد بیرون انگار دوبار زایمان کردم
و واقعا خیلی طبیعی عذاب اوره اونم اگ دردای طبیعی خودت نباشه
وباامپول فشار باشه

بچم 2کیلو 840بود وزنش

واینک سوال پرسیدین جلوی تخت کناریت زایمان کردی ک بینمون پرده بود دید ب هم نداشتیم فقط از صدای پرستارا میشنیدم ک چی
میگفتن

درکل من ی فوبیایی زایمان گرفتم 🫠😅
مامان نورا مامان نورا ۲ ماهگی
تحربه زایمان طبیعی۵
یه فشارایی بچه میاورد بهم ک فقط میخواستم بمیرم قبل اینکه برم رو تخت زایمان انقد فشار بدی اورد ک دیگ نتونستم پرستارو بغل کردم دادمیزدم من نمیتونممم توروخدا کمکم کنید ک ماماعه کف الان چرا گریه میکنی الان بیا فقط. زور بده ک منم زورم کم بود هرچقد فشار میدادم و داد میزدم میگف نه خوب نیس ازاخر دیگ تهدیدم کرد گف بچتم داره اذیت میشه الان سرش کامل معلومه اگه زور ندی میبرمت رو تخت قبل کاذی هم باهات ندارم تاهروقت زایمان کنی ک دیگه تمام زورمو جم کردم محکم زور زدم اونم برش داد و یه فشار خیلی خیلی بدی بهم اومد انگار تموم استخونام یجاشکست ک دیدم نینی دراومد و گذاشتش روشکمم و اونجا خیلی اروم شدم بعدش یه زور دیگه دادم اونم شکمو فشار داد جفتم در اورد و بچه رو گرفتن شروع کرد بخیه زدن ک درد داشت قشنگ حس میکردم ولی خب درمقابل دردایی ک کشیدم اون هیچی نبود وخلاصه دیگه ساعت۱۲و۲۵دقیقه شب نورای منم دنیااومد بعد ازایمان فکرمیکردم همش یه خواب بوده اصلا باورم نمیشد این من بودم توی اون شرایط خیلی سخت هنوزم ک بهش فکرمیکنم اشکم درمیاد ولی خداروشکر الان عالیم و فقط بخیه هام یکم اذیته ک روزب روز بهترمیشه دردش
مامان فراز مامان فراز ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت سوم

خلااااااصه بعد از تلاش های فراوان و تحمل بسیار😮‍💨 معاینه شدم ۸ سانت بودم و اومدن کیسه ابمو پاره کردن. اصلا اصلا درد نداشت یا شایدم من درد خودم زیاد بود متوجه نشدم. بهرحال یه عااااالمه اب ریخت بیرون و انقباض بعدی گرفت. حین انقباض ماما گف چند تا زور محکم بزن. زدم و بلافاصله گفتن فول شدی منو بردن رو تخت زایمان. حدودا یک ربع روی تخت زایمان بودم که با هر انقباض زور میزدم. دیگه به اون صورت درد نداشتم فقط بهم فشار میومد. ساعت ۱:۴۵ بامداد پسرم بدنیا اومد. حدودا ۳-۴ سانتم بخیه خوردم. موقع برش زدن اصصصصلا متوجه نشدم. گفتن قبلش به همونجای برش بی حسی تزریق کردن ولی من اونم نفهمیدم🥴 در کل از زایمان طبیعی راضی بودم فقط این چند روز که اومدم خونه جای بخیه ها اذیتم کرد وگرنه من هیچ درد و مشکلی نداشتم. اگه دوباره برگردم عقب بازم طبیعی رو انتخاب میکنم ولی از این دیرتر میرم بستری میشم چون فک میکنم بیشتر دردایی که کشیدم بخاطر سرم و امپول فشار بود اگه خودم تو خونه پیشروی میکردم شدت دردا کمتر بود
همین❤️