مامانا یکی از خانم های گهواره تازه زایمان کرده بود و از زایمان می گفت و من فهمیدم مشکل من مثل ایشون بوده و من فکر میکردم طبیعی هست
روزی که رفتم اتاق عمل بهم نزدیک ۷،۸ بار آمپول میزدن و وقتی خم شده بودم از بس دردش غیر قابل تحمل بود ناخودآگاه بدنم میلرزید و حالم بد میشد و الان فهمیدم کارش خوب نبوده با این حال که تو بهترین بیمارستان بودم و تا ۱ ماه همینطور زنگ و پیام میدادن از بیمارستان که حالم چطوره و راضی بودم از پرسنل و ... و من میگفتم عالی بود فکر میکردم کار اون آدم بیهوشی طبیعی بوده اما الان فهمیدم اون وارد نبود که من ۷،۸ باز شایدم بیشتر آمپول بهم زده شد ی چیز بگید که از یادم بره عصبی شدم وقتی یادم می افته🤦‍♀️

یا حسین میدونی چقد آسیب زدن بهت؟؟

من سزارین شدم .تا دم مرگ رفتم برگشتم هرسری یادش میوفتم دل گیره میشم

من اصن نفهمیدم کی سوزن رو زدن

دیگه حالا هر چی بوده تموم شده . الا هم دستت به جای بند نیست که بخوای پیگیر کنی ولش کن چرا خودت ناراحت می‌کنی

در مورد ۷_۸ تا آمپول که نمیدونم من واقعا اونقدر استرس داشتم و پاهام می‌لرزید فقط دو تا پرستار پاهامو گرفته بودن یه اقا کمرم و نگه داشته بود و متخصص بیهوشی یه خانم مسن بود که به نظرم کارش خوب بود اما حتی متوجه نشدم چند تا آمپول بهم زدن چون سر اولی بی حس شدم اما در مورد پیگیری بیمارستان اصلا ذهنت رو درگیر نکن که واسه این هی زنگ میزدن و پیگیری میکردن چون برای منم تا ماه ها بعد همش تماس میگرفتن همین سوال ها رو میپرسیدن حتی من جواب نمیدادم به شوهرم زنگ میزدن که من میگفتم چه پیگیر پیگیر زاده ای هستن اینها انگار روتین و روال آخرین بار هم واسه رژیم غذایی زنگ زدن که همسرم گفته بود شیر خودش و نمیده ولمون کردن. ضمنا تو گهواره ادم هرچی میبینه یا میخواد به خودش ربط بده یا بچش و استرس میگیره اگه الان حالت خوبه و مشکلی نداری فازش و نگیر که یهو مشکل خودش پیدا میشه اگر هم داری که برو دکتر شاید بدنت بی حس نمی‌شده و لازم بوده

خدانینیهای خوشگلتا حفظ کنه برات عزیزم

زایمانتون طبیعی بوده یا سزارین

من میگن بخیه رحمت بازه بعد سزارین میوفتم رو خونریزی هی 🥲🥲🥲رفتم دکتر سونو کرد گفت بخیه رحمت باز