خلاصه اومدضربان قلب بچه رو چک کنه همینکه برگشتم سمتش آب بافشار زباد ازلای پام سرازیرشد.گفت ای دادکیسه آبته سریع رفت اطلاع دادکه کیسه آبم سوراخ شده.سرم بازم تا۱۲ونیم شب بهم وصل بود ولی دریغ ازکوچک ترین درد.ساعت ۱شب باکمک مامانم رفتم حموم کلی موندم زیرآبگرم مامانمم کمرموماساژمیداد.اومدم دراز کشیدم بخوابم دیدم زیرشکمم دردمیگیره باشدت بیشتر وشکمم سفت میشه ساعت گرفتم هر ۱۰ دقیقه یبار دردمیومدسراغم اتقد ادامه داشت تارسید به ۲دقه یبارولی مامانمو نگفتم چون نصفه شب بود گفتم نگران میشه.صبح باز اومدن برام سرم فشار زدن پرستار گقت ۸صبح فردا ۷۲ساعتت کامل میشه اگ امروز تا۱۲شب بازنشدی بایدبری سز بشی.گعتم خانم جمشیدی کیسه آبم سوراخ شده گفت جدی میگی گفتم اره .رفت نگاه پروندم کردگفت اززمانی که کیسه آبت پاره بشه تا۱۸ساعت وقت داری زایمان کنی وگرنه باید بری اتاق عمل.گفت کیسه آبت ساعت ۱۱شب پاره شده گفتم خانم جمشیدی تعویض شیفت ساعت چنده گفت هفت منم گفتم من هفت و نیم کیسه ابمو سوراخ کردن.موقع تعویض شیفت گفت خب اونا زدن ۱۱کاریش نمیشه کرد.اومد سرم وصل کردبرام دیدم داره زیر لب میگه چقد بی وجدانن گفتم چیشده عزیزم.گفتش که بهم گفتن از ۳۲قطره شروع کنم خیلی اذیت میشی گفتم انشالله که بخوبی بگذره ولی بهشون گفتم درددارم .گذشت بعد یساعت اومدگذاشت رو۵۲ قطره گفتم شما هروز بمن میگفتین دست نزنم چون عین بمب میمونه یهوزبادش نکنم چراالان دارین انقد دورشو زبادمیکنین گفتن ماهم بهمون گفتن.هووف جونم بگه براتون انقد دردم زیادشده بود که دردم یه ثانیه قطع نمیشد مدام معاینه میکردن ولی رویسانت مونده بودم .دیگه حتی روحیه نداشتم که بخام زوربزنم میگفتم خانوم دارم میمیرم سرمو قطع کن ولی انقد سنگدل بود میگفت نمیشه باید وصل باشه

۶ پاسخ

بقیش لطفا

😥

بقیش لطفا

آخی چی کشیدی 🥺
ترسیدم
من که نمیدونم آخرش طبیعی یا سز آوردی
ولی طبیعی هم بخاطر زور دادن زیاد وباز شدن مفاصل کلی کمر درد به همراه داره
مگر کسی خوش زا باشه

الهی بگردم. من ۴۰ هفته تمام رفتم بیمارستان. صب ساعت ۸ بستری شدم، با قرص و آمپول زایمان نکردم، درد میومد و قطع میشد! بیمارستانم خصوصی بود،زیر میزی هم داده بودم،دکترم ساعت ۶ عصر منو برد اتاق عمل و سز شدم

ویییی خدای من چقدر زجرکشیدی🥺

سوال های مرتبط

مامان آریو💙 مامان آریو💙 روزهای ابتدایی تولد
سرم فشار بهم وصل بود تا۱۲شب که اومدن قطعش کردن گفتن فردا صبح بازاز۸برات وصلش میکنیم ولی من اصلا دردنداشتم.صبح طبق گفته خودشون از۸برام وصلش کردن وهمچنان معاینه ها ادامه داشت وهمچنین معاینه تحریکی .ولی من از یسانت بیشتر بازنشدم.مامامیومد میگفت لامصب این همه سرم فشار کجا میره چرا دردت نمیگیره خودمم تعجب میکردم بخدا.گفتن ما تا ۷۲ساعت برات امپول فشار میزنیم اگه دهانه رحمت باز نشدودردت نگرفت میبریمت اتاق عمل منم میگفتم من به خواست خودم طبیعی روانتخاب کردم تاجایی که بتونم تحمل میکنم که خودم بیارمش بدنیا.روز دوم بودموقع تعویض شیفت شب بودساعت هفت ونیم .دکتر ویه مامااومدن بالاسرم دکتر یه طوری معاینه تحریکی برام انجام دادکه ازدردجیغم تاآسمون هفتم رفت.انقد سینه مامانمو فشارداده بودم که کبود شده بود.بعد اون یه چیزی مثه سیخ داخل واژنم کردن که مرگمو ازخدا خواستم انقدجیغ زدم تا بیخیال شدن گفتن میخایم کمکت کنیم دهانه رحمت بازبشه.دکترکارخودشوکردورفت من موندم که ازدردبخودم میپیچیدم.یعد نیم ساعت که اروم ترشدم پاشدم برم سرویس همینکه بلند شدم دیدم یچی مث آب ازلای پام اومد پایین به مامانم گفتم فک کنم کیسه آبمو سوراخ کردن برو به خانوم لاهوتی بگو بیاد ببینیم ادراربوده یا کیسه آب.خلاصه اومد بهش گفتم گفت مطمئنی منم گفتم والا تجربه ندارم بارداری اولمه ولی هرجی بود خیلی زبادبودتاکف پام اومد گفت خب باشه پدبزار چک کن بهم بگو ولی راستشو بگی نکنه اگه سوراخ بودبهم نگی گفتم من جون بچم ازخودمم برام مهم تره مگه مرض دارم که بهتون نگم.بعد نیم ساعت اومد گفت چیشد کیسه آبت بودیانه گفتم خانون لاهوتی شایدم انقد معاینم کردن اختیارادرارمو ازدست دادم حالا بازم حواسمومیدم چک میکنم
مامان نیلا مامان نیلا ۴ ماهگی
ساعت شیش سرممو باز کرد و نیم ساعت بعد دردام شروع شد و رفتم برا ان اس تی بعد گفتم معاینم کنین که ماما خیلی مهربون بود گفت باشه معاینه کرد گفت سه سانتی دیگ شدید شد دردام و صدام در اومد ان اس تی ک تموم شد رفتم رو تختم ماما اومد گفت دردات چطورن گفتم شدید میشه معاینم کنی گفت نیم ساعت پیش معاینت کردم ک ولی باشه معاینه کرد گفت هفت سانتی تعجب کرد گفتم خانم ماما من زود زایمانم کیسه آبمو بترکونین زایمان میکنم گفت هنوز زوده و فلان زیاد زور نزن که رحمت ورم میکنه و خدایی نکرده بچه خفه میشه نمیتونی زایمان کنی ده دیقه بعدش شیفت عوض شد و یه ماما دیگه اومد ساعت دقیقا هفت و ربع بود اومد کیسه آبمو پاره کرد دیگه داشتم زایمان میکردم که همشون رفتن فقط یه خدمه بود و مامانم که دستامو گرفته بود فشار میداد بعد خدمه داد زد گفت بیاین بچه سرش داره میاد گفتن از تخت بیا پایین ببریمت اتاق زایمان اومدم پایین گفتم بخدا بیام تو سالن نرسیده به اتاق بچم بدنیا میاد دوباره برگشتم رو تخت همونجا تو اتاق پیش مریضای دیگه زایمان کردم همه ماماها ریختن سرم و بچه که بدنیا اومد بند نافشو بریدن و شکممو یکم فشار دادن ک جفت بیاد بیرون و تخلیه بشه بعد نگا کردن گفتن نیاز به بخیه هم کلا نداری ینی اون لحظه ای که بچه بدنیا اومد انقد ترسیده بودم بچم بیوفته زمین ناقص بشه که اول با همون دردم نگاش کردم بعد از ته دلم از خدا خواستم تموم مامانا بچه هاشونو صحیح و بغل بگیرن و وضعیت مملکتمون بشه مث قبل بعد که بردن بچه رو تمیز کردن آوردن و همونجور لخت گذاشتنش رو سینم گفتن یه ساعت باید تماس پوستی داشته باشه بچه با مادر که دمای بدنش نرمال بشه دقیق هفت و 35بچم بدنیا اومد ینی کل دردای شدید و وحشتناکم یه ساعت کمتر بود
مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۶ ماهگی
زایمان(سزارین ) پارت دوم
بعدش زنگ زدن دکترم ساعت ۱۱شب بود که گفتن وضعیت مو ۳۷هفته بودم دکتر گفت بدین با خودش حرف بزنم با خود دکترم حرف زدم گفتم وضعیت مو که گفت دیگه نرو خونتون بمون بیمارستان بستری شو گفتم نمیخوام نزدیک بیمارستان فامیل زیاد داشتیم رفتیم خونه یکیشون دکتر گفته بود تا وقت نامه امم هر روز برم آن اس تی جمعه ۲۶اردیبهشت ساعت ۱۰از بیمارستان زنگ زدن که بیا آن اس تی گفتم صبحانه بخورم بیام یهو احساس کردم ازم نصف استکان آب ریخت رفتم سرویس دیدم یکم آب با ترشح بزرگ سفید با رگه های قهوه ای اومد نگران شدم زیاد رفتم بیرون به شوهرم و فامیلمون گفتم گفتن شاید کیسه آب باشه رفتیم بیمارستان سریع آن اس تی گرفت خوب نبود معاینه کرد همون یک سانت بودم تست آمینو شور گرفت مثبت شد و من از استرس مردم نامه رو گرفتن و پرستار اومد گفت کیسه آبت سوراخ شده و ۳۷هفته و ۱روز بودم گفت واسه هزینه مشکلی نداری و شاید بچه بره دستگاه گفت زیر ۳۷میره ولی ۴۰هفته هم داشتیم رفته گفتم نه واسه هزینه مشکلی ندارم سریع پرونده تشکیل دادن زنگ زدم مامانم گفتم بیا سریع می‌خوانن ببرن عمل بعدش گوشیم همراهم بود به شوهرم زنگ زدم پشت در بلوک زایمان بود گفتم می‌خوان ببرن عمل بعد دیدم خودشون صدا زدن شوهرمو که برو پرونده باز کن سریع
مامان دلوین جونم مامان دلوین جونم ۶ ماهگی
#پارت چهارم زایمان
دیگه مادر شوهرم رفت و من رفتم روی تخت که مامام گفت اسحاقی مامانتو دیدی که شروع کردم گریه کردن گفتم نه مادرشوهرم اومدددد، بعد از 10 دقیقه مامام گفت اسحاقی مامانت توی راه روی برو یه دقیقه بیای دختر،گفتم باشه و سریع رفتم پیش مامانم،مثل یه کبوتری بودم که انگار ازاد شده بود،تا مامانم رو دیدم پریدم بغلش رو گریه کردم گفتم مامان تخت های کنار منو امپول و قرص میزنن دردشون میگیره ولی من هنوز 2 سانت بیشتر باز نیستم ، همش از بچه نوار قلب میگیرن،مامانم که چشماش پر از اشک شده بود ولی خودشو رو کنترل کرد و با لبخند گفت مامان جون ،مامان شدن که اسون نیست انشالله تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی،که توی دلم گفتم مگه میشه تا یه ساعت دیگه زایمان کنم ،خلاصه مامانم رو که دیدم یکم قلبم اروم گرفت تا رفتم روی تخت دیدم بین پاهام خون روشن هست به مامام گفتم و اومد معاینه کرد تا انگشت رو وارد کرد با یه فشار کوچیک کیسه ابم پارع شده و من خداروشکر کردم که مثل تخت کناریم درد نکشیدم و خودش پاره شده تا اینکه دیدم ماما با یه ماما دیگه اومد و اون هم منو معاینه کرد گفت اره حق با توعه،تخت شماره 6 رو اماده کنید میره اتاق عمل سزارین اورژانسی داریم بچه توی کیسه اب ادرار کرده و مو خوشحال که به سمت اتاق عمل میرم....
مامان پرتقال🍊 مامان پرتقال🍊 ۲ ماهگی
📌تجربه زایمان
36 هفته و 4 روز بودم دستشویی فرنگی میرفتم بعد با خودم فکر میکردم من ک خیلی دستشویی بهم فشار میاره زود بلند میشم میرم که نریزه. رو فرنگی از کجا بفهمم که کیسه ابه یا ادرار یه وقت کیسه ابم پاره نشه و متوجه نشم🥲😂
چند روزی بود که از این فکرا به سرم میزد نهم بود ساعت دوازده شب خونه مامانم اینا بودم رفتم دستشویی فهمیدم که ادرارم تموم شد ولی همینجوری باز ازم یه چیزی میومد تعجب کردم بی ادبیه ولی دست گرفتم زیرم ببینم چیه تو دستم اب دیدم حتی بو کردم متوجه شدم ادرار نیست دو سه بار مشتمو پر کردم تا مطمعن شم از دستشویی ک رفتم بیرون مامانمو از خواب بیدار کردم بهش گفتم مطمعنم ک آب دیدم گفت بشین اگه باز ازت اومد کیسه ابه چهار زانو نشستم یه دقیقه بعدش انگار یه پارچ
آب داغ ریختن رو پاهام بلند شدم گفتم اماده شیم بریم بیمارستان زنگ زدم شوهرم ک بیاد ساعت یک رسیدیم تو راه زنگ زدم دکترم پولو براش انتقال دادم و گفت که میام تو برو بیمارستان
ان اس تی گرفتن و دستکش دست کرد معاینه کنه گفتم من سزارینی ام گفت باشی من باید معاینه کنم وقتی کیسه اب پاره میشه بفهمم اگه دهانه رحم باز شده بعد دستشو نشون داد گفت مطمعنی کیسه ابت پاره شد دستش خونی نشد گفتم اره همون لحظه باز ازم اب اومد تخت خیس شد و بلند شدم ازم چکه میکرد بهم لباس داد بپوشم پوشه پزشکی رو بهش دادم چک کرد گفت برو ازمایش ادرار بده و برو رو تخت بخواب تا دکترت بیاد اون شب از استرس اینکه هر لحظه ممکنه دکتر بیاد و بریم اتاق عمل خوابم نبرد با سرم میرفتم دستشویی
احساس تو خالی بودن میکردم حس میکردم هیچی تو شکمم نیس معده ام خالی بود میسوخت وحشتناک میسوخت تا چهار و پنج صبح یه چرت ده دقیقه ای میزدم دوباره بلند میشدم.....