ادامه تجربه سزارین ....
بعدش بردن بیرون پیش باباش و‌من تنها موندم تو ریکاوری اصلا حرکت نکردم ، حرف نزدم ، سرمو تکون ندادم ..نمی‌دونم دقیق چند وقت اونجا بود حدود نیم تا یک ساعت ... بعدش انتقال دادن به بخش ( یه اتاق کامل در اختیار بود ولی خصوصی نگرفته بودیم ) برای بقیه هم اینجوری بود هرکسی یه اتاق کامل داشت ...
من تا سه ساعت اصلا حرکت نداشتم بعد اون در حد حرف زدن خیلی آروم ...
دکتر اومد بچه روگذاشتن رو سینه خودشون شیر دادن و پروسه رو توضیح دادن...
من پمپ درد هم داشتم که بنظرم فرقی نداشت بود و نبودش هزینه بیخود کردم .... هر چهار ساعت خودشون شیاف میزدن که خب اصلا درد حس نمی‌کردی ،
بعد شیش ساعت اومدن گفتن بلند شو راه برو ، بنظرم خیلی وحشتناک بود ولی اصلا اونجوری که میگفتن نبود خیلی راحت سر پا شدم راه رفتم ...
فقط آبمیوه و آب کمپوت و نسکافه حق داشتیم بخوریم ...تا زمانی که دفع مدفوع داشته باشیم....
برای ماساژ شکمی هم بعد بی حسی اومدن که انجام بدن من خیلی میترسیدم گفت خودت اروم اروم دستت بزار رو شکمت ماساژ بده ، انجام دادم دیدم ترس نداره اجازه دادم ماساژ بده چون خونریزی من زیاد بود یکی دوبار ماساژ داد که بعد دفع لخته خون خونریزیم خیلی کم شد و گفتن کافیه...
در کل بهتون بگم ترس نداره، درد آنچنانی نداره، خیلی عالیه واقعا چون من الان راحت میشینم پا میشم و کارامو انجام میدم ..کمکی دارم و لازمه که کمکی باشه ولی خب میتونین یه سری کارهم خودتون انجام بدید ... هرچقدر بیشتر راه برید راحتتر میگذرونین.
ادامه مطلب....

۴ پاسخ

شاید چون شما خصوصی بودید انقد بهتون رسیدن خوب من دولتیم ی وقت مثل گاو رفتار نکنن

موقع عمل که بی حسی هم میزنع نباید باهاشون صحبت کنیم یا سرمون تکون بدیم؟؟ همینجور مثل مجسمه

عزیزم سزارین اول همینجوری راحته دومی خیلی دردش زیاده خییلی زیاد🥲
منم برای اولی اینقدر راحت و ریلکس بودم اصلا هیچ دردی نداشتم ولی برای دومی واااقعا اذیت شدم درد شدید داشتم

عزیزم چند هفته زایمان کردی؟

❤️❤️❤️

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۶ ماهگی
"پارت۴بعداز عمل سزارین"
ساعت12و50دیقه پسرم بدنیا اومد و من بیهوش شدم، زمانی بهوش اومدم که بخیه لیزریم تموم شده بود ولی چون هم بی حسی تجربه کرده بودم هم بی حسی کلا بیحال بودم و اصلا حال نداشتم، اومدن بردن ریکاوری وساعت2بردن بخش، رفتم بخش وقته ملاقات بود خانوادم اومدن پیشم ولی انقدر درد داشتم و بیحال بودم که اصلا توجهی به کسی نتونستم بکنم، بعد از وقت ملاقات اومدن برام لباس زیر پوشندن و پد گذاشتن و با یدونه شیاف و بعدش آمپول های درد رو زدن که دردم کمتر بشه، ساعت 5بچمو اوردن کنارم و گفتن دوساعت بعد شیر بده بهش که نتونستم شیر بدم چون سینم کوچیک بود و نوک نداشت طول کشید تا سینمو بگیره، ساعت9شب هم گفتن چیزای آبکی بخورم که بیارن پایین راه برم، با انجیر خیس خورده شروع کردم و کمپوت گلابی و دوغ محلی و چای با خرما و آبمیوه و نسکافه خوردم، اومدن گفتن بیا پایین از تخت و راه برو که اونم خیلی سخت نبود و راحت تونستم از تخت بیام پایین، یکم راه رفتن سخته ولی ادم میتونه اروم اروم راه بره، بعدش اومدن شربت لاکسی ژل دادن نصف لیوان گفتن با آب بخور که من شب ساعت2رفتم دستشویی که فردا صبح ساعت10گفتن مرخصی که تا ساعت2طول کشید
مامان پسریم مامان پسریم ۶ ماهگی
تجربه سزارین #پارت اخر
نی نی داشت گریه میکرد همه گفتن گشنشه منم تازه در اومده بودم پامو نمیتونستم تکون بدم که بچرو گذاشتن بغلم سینمو دادن به بچه با سختی اونقدر گشنش بود ول نمی‌کرد، از یطرف بی حسی داشت کم میشد درد داشتم یخورده که پرستار اومد بازم ماساژ رحمی داد این دفعه یکم دردش بیشتر بود ولی قابل تحمل بود، 8 ساعت گذشت من اصلا سر درد نگرفتم هی میگفتن حرف نزن سر درد میگیری که پرستار گفت دیگه تا الان سردرد نگرفتی بعدشم نمیگیری و نگرفتم گفتن یچیزی بخور باید راه بری خرما کمپوت بهم دادن بهیار اومد بلندم کنه خیلی هولم کرد بلند شدن وحشتناک بود جیغ کشیدم گفتن بخیت میپره هر قدم که برمی‌داشتم از شدت درد از چشام اشک می‌ریخت سخت‌ترین قسمتش که خیلیم سخت بود همین راه رفتنه بود من کلا یروز هربار که راه میرفتم چشمام از درد سیاهی میرفت پمپ درد اصلا تاثیری رو من نداشت فرداش میرفتم دستشویی از درد غش کردم آوردن مسکن بهم زدن بعدش خیلی بهتر شدم دیگه راه رفتن راحت‌تر از قبل شد ولی هنوزم یکم سخته راه رفتن
مامان نخود[آیهان]😍 مامان نخود[آیهان]😍 ۱ ماهگی
پارت اخر
توی سرمم برام امپول میزدن برای جمع شدن رحم ولی ماساژ شکمی نمیدادن فقط تو ریکاوری یبار دادن درد رحمم بیشتر برای اون بود ولی خودم تا بیحس بودم درد نداشتم اروم اروم شکممو ماساژمیدادم
من همش ترس بلند شدن و اولین راه رفتن با ماساژ شکمیو داشتم هم تختی کنارمم مثل من بود ولی خداروشکر هیچ کدوم درد نداشتن ساعت ۱۱شبم بهم گفتن میتونی بلند بشی و سوندمو کشیدن گفتن اولش لب تخت بشین تا یه ربع ساعت نیم ساعتی بعد بلند بشید
وقتی بند شدم اصلا دردی حس نکردم هم تختیمم مثل من حالا از چی بود نمیدونم دیگه رفتم خودمو شستمو لباسمو عوض کردم و رفتم شروع کردم قدم زدن دروغه درد نداشتم ولی کاملا قابل تحمل بود مثل درد اوایل پریودی
ولی اخر شب دردم یکم زیاد شد بیشترم برای بچه که نمیتونستم شیر بدم سینم نوک نداشت خیلی اذیت شدم تا از دیشب بالاخره نوکشو گرفت
اینم ازتجربه زایمان من من که واقعا راضی بودم دست دکترم به شدتت سبک بود عالی عملم کرد کادر بیمارستانم خیلی خیلی خوب بودن رسیدگیشون عالی و تمیز بود
الانم که روز سومم خداروشکر درد کمتری دارم ولی تو نشستن و بلند شدن اذیتم
ولی بعد عمل گفتن تا جایی که میتونید راه بردید عالیه
مامان جانان و ژوان مامان جانان و ژوان ۳ ماهگی
بعدم رفتم بخش و گان پوشیدم و با همسرم و مادرا خداحافظی کردم رفتم اتاق عمل
ساعت حدود هشت و ربع بود که رفتم داخل اتاق عمل خانم دکتر مهربونم هم بودن کلی خوش و بش کردن بعدم پروسه بی حسی انجام شد و ساعت هشت و پنجاه و پنج دقیقه دخترم به دنیا اومد که همسرم رو پیج کردن اومد بالا ناف رو برید و نی نی رو دید بعدم خون بند ناف رو گرفت و برد داد به نماینده رویان
بعد منو بردن ریکاوری تا اینجا همه چی تو بی درد ترین حالت ممکنه بود ولی تو ریکاوری که بی حسی رفت و ماساژ رحم دادن رفتم اون دنیا و اومدم از درد🥲🥲 بعد رفتیم بخش من اتاق خصوصی میخواستم که پر بود ولی از شانسم اتاقم دو تخته بود که اون شب کسی بستری نشد .
از،ساعت حدود ده تا سه دو سه بار باز اومدن ماساژ رحم که من هربار وفات پیدا میکردم😂 ساعت سه ساعت ملاقات بود که جانان اومد دیدن خواهرش😍 تو اون تایم یه خانمی اومد گفت من پزشک فیزیوتراپیم و در حد ۴_۵ دقیقه چهارتا ورزش گفت انجام بده تو دوران شیردهی و رفت بعد باز یکی دیگه اومد گفت من روانشناسم و پنج دقیقه در مورد افسردگی بعد از زایمان و برخورد با بچه اول و ... حرف زد رفت و در اخر هم متخصص داخلی همون دم در اومد گفت ازمایشا خوب بوده و رفت
مامان حامی مامان حامی روزهای ابتدایی تولد
پارت ۳ زلیمان
خلاصه دوتا دانشجو نابلد اومدن سوند بزارن منم از درد نمیتونستم دراز بکشم ایناهم هی میکردن تو در میاوردن تا اینکه سرشون داد زدم و نزاشتم ادامه بدن تا یه ماما اوند انجام داد سوند درد زیادی نداره ولی چون من خیلی درد داشتم برام عذاب اور بود...خلاصه گذاشتنم رو تخت و صدای داد من بود که کل بیمارستان و گرفته بود ماما ها بهم میگفتن خدا رحمش کنه رحمش داره میترکه...و بردنم اتاق عمل رو تخت عمل نشستم خم شدم که امپول بی حسی بزنه تا خم شدم کیسه ابم ترکید و خون اب بود که همینجور میرفت منم لرز کردم فشارمو گرفتن ۱۷ بود امپول بی حسی اصلا اصلا درد نداشت هیچی متوجه نشدم دراز کشیدم پاهام یخ کردن ولی هنوز هم تکون میدادمشون هم حس میکردم بتادین زدن و پرده رو کشیدن من میگفتم خانم من حس دارم هنوزا گف صبر میکنم یهو یکی از پرسنل اتاق عمل گف دکتر بچه داره از دست میره که تیغو کشید... همه ی دردشو فهمیدم جیغم رفت هوا درد وحشتناکی بود که دکتر گفت مخدر بزنین تا زدن من دیگه خوابم برد بیدار شدم داشتن ماساژ رحمی میدادن تو اتاق عمل و من گفتم بچم کجاست گفتن توی کانال زایمان گیر کرده بوده و اصلا تنفسش خوب نیست دیگه بردیمش دستگاه و تو ی ریکاوری هم شکممو ماساژ داد با اینکه بی حس بود پاهام خیلی دردم گرفت و بردنم بخش تا شب هی شیاف و مسکن زدن که دردام قابل تحمل بود تا امروز ساعت ۱۰ که گفتن راه برو خیلی سخت بود ولی به خاطر بچم بلند شدم و راه رفتم و رفتم شیر دوشیدم فقط ۲ سیسی شد کل شیرم بردم برا بچم دیدمش ولی هنوز حس نمیکنم که مال منه ....خلاصه اگه برمیگشتم عقب فقط فقط سزارین رو انتخاب میکذدم چون دردای بعدش با مسکن قابل تحمله ولی زایمان طبیعی خیلی سخته خیلی....
مامان حامی مامان حامی ۲ ماهگی
تجربه من لز زایمان سزارین اینو زود مینویسم که کامل بتونم با تمام حس هام بنویسن فقط لطفا توروخدا دعا کنید یکم مراقبت خیلی خیلی سخته الان ۳ ۴ ساعته تازه عمل کردم
صبح ساعت ۷ اومدم بیمارستان ۸ و نیم اینا بود بستری شدم دو تا سرم زدن خون گرفتن ۳ تا سزارین قبل من بودن بخاطر همین تا ۱۱و نیم اینا خوابیدم
یه نوار قلب و فشار هم گرفتن
بعدش اومدن سوندو بزنن حقیقتش اون لحظه سخت بود خیلی ولی بعدش چیزی حس نکردم مگه وقتی که راه رفتم
۱۲ اینا بود بردنم اتاق عمل
اونجا یهو گریه کردم دکترای بیهوشی اینا اومدن دلداری دادن که چیزی نیست
حقیقتش خیلی خیلی راحت بود چه آمپول چه عمل
فقط موقع عمل انگار میخواستم از هوش برم یه حالتی بودم ولی اکسیژن داشتم
تا یک ساعت اصلا سرمو تکون ندادم بچه رو هم یادشون رفت حتی نشونم بدن
آوردن بخش ۱ ساعت اول هیچ دردی نداشتم
بعدش کم کم درد شکمم شروع شد
به زور دوتا شیاف گذاشتیم الان درد خیلی خفیف دارم قابل تحمله
ولی مثل جنازه افتادم یه گوشه تازه سرمو تکون میدم نمیدونم اشتباه میکنم یا نه
بچه رو هم بقیه کمک میکنن شیر میدم کلا یکی باید باشه خیلی خیلی کمکتون کنه
فعلا نشستن و راه رفتن و...‌ رو تجربه نکردم
مامان 🐰💕سها مامان 🐰💕سها ۱ ماهگی
پارت دوم
بعدش آوردن بهم داروی خواب زدن که من بخوابم ولی روم اثر نکرد و کتف درد گرفتم ، که الانم رومه و هنوز درد میکنه.
بعد بردنم ریکاوری دخترم کنارم بود کلی باهاش حرف زدم چون اثر بی حسی روم بود درد نداشتم . ماساژ اول شکمی هم خوب بود دردش خیلی حس نشد . من پمپ دردم داشتم بخش که منتقل شدم حالم خوب بود خاله هام بودن همسرم و بابام بود خواهرم و مادرم هم بودن ولی واااای از ماساژ دوم و تعویض لباس از شدت درد نتونستم جلوی خودم بگیرم و جلو همه زدم زیر گریه مخصوصا برای ماساژ شکمی بعد لرز شدیدی داشتم سردم نبود ولی لرز بود که برام ۲ تا شیاف زدن هم دردم کم شد هم لرزم . بعدش تا ۱۰ ناشتا بودم ساعت ۱۰ چایی نبات خوردم و اومدن کمک برای راه رفتن اول اصلا اون چیز وحشتناکی که میگفتن نبود یه دور راه رفتم بعدش شیر دادم که الحمدلله شیر داشتم آغوز اومد .و نینی خورد نصف شبم پاشدم کل سالن رو چرخیدم پاهام رو مامانم کمک کرد شستم دست و روم شستم نینی رو شیر دادم بازم ولی تا صبح بیدار بودم هی نق زد سرکار علیه و صبح خوابید .
هزینه ها هم اینطور بود ۳۰ تومن سزارین که چون ما هم تکمیلی داشتیم هم بریچ بود پولی ندادیم .
۴ تومن پک لباس شامل یه پیرهن بعد عمل نخی ، یه پیرهن عمل و کلاه، دمپایی ، دستمال کاغذی
۲ میلیون اتاق خصوصی که توصیه میکنم حتما اتاق خصوصی بگیرید راحت دو عالم میشید ‌.
غذای همراهم جدا بود رو اون ۴ تومن که ما نگرفتیم یه کاسه سوپ به من دادن فرداش که خوشمزه بود خدایی
دکترمم اومد فرداش ویزیت و توضیحات رو بهم گفت
رو اون پک ۴ تومنی دارو های روز و سرم ها و سوند اینام بود.
اخلاق تک تک پرسنل خوب بود خیلی با محبت بودن هر ساعتی صدا میزدی می اومدن.
مامان کنجد مامان کنجد ۸ ماهگی
# تجربه زایمان سزارین
من خیلی خیلی ترس داشتم
ولی خب به دکترم اعتماد کردم
توی سزارین دکتر خیییلی مهمه
درد هایی که طبیعی قراره بکشید و خورد خورد پاس میکنید و این برای من بهتر بود
با پمپ درد و شیاف درد ها قابل کنترله اصلا نگران نباشید
سوند و برای من بعد بیحسی وصل کردن ( دکترم اجازه نمیداد وقتی بی حس نیستی سوند وصل کنن بهت )
فشار شکمی تو بی حسی ها بود
تنها چیزی که هنوووز دردش یادمه اولین راه رفتنه
خیلی دردناک بود ولی برای نیم ساعت کلا کم کم بهتر میشید
من ۲۴ ساعت بعد عمل مرخص شدم
۴ ساعت بعد عمل گفتن پاشم راه برم که خیلی زود بود
۴ ساعت ناشتا نگهم داشتن که اینش خوب بود من گشنم بود🤣
اتاق عمل :
هیچ دردی حس نمیکنید سوزن بی حسی اندازه امپول ساده درد داره
من داروی بی حسی تو اتاق عمل خیلی برام عوارض داشت حالم بد شده بود ولی تکنسین بیهوشی مدام بهم دارو میزد باهام حرف میزد و خیلی خوب بود اوکی میشدم
وقتی بچه رو از شکم میکشن بیرون احساس فشار میکنید که اصلا درد نداره ولی به شددددت دل تنگی داره انگار همه ی بدن غصه ی نبود بچه رو میگیره
بچه رو میذارن رو سینه خیییلی حس قشنگیه
مامان رادمان💙 مامان رادمان💙 ۱ ماهگی