پارت سوم
منم نگم براتون تصور چندین سالم به واقعیت پیوسته بود و مشکل داشتم تازه معلوم نبود از کی دارم که هعی با اولین سونو خودشو نشون داده
چند شب بعدش خواهرشوهرم حلیم نذری داشت دقیقا یادمه سر حلیم پیش همه گفتم برای معلم شدنم دعا میکنم ولی خب توی دلم برای اولین بار از خدا بچه خواستم گفتم خدایا کمکم کن این داروها برام جواب بده و فولیکول داشته باشم و ازش خواستم امسال باردار بشم چون حس بدی بود که نمیتونم حالت طبیعی خودم باردار بشم
خلاصه من هعی منتظر بودم پریود بشم که داروهامو شروع کنم از طرفی دو هفته هم مونده بود به آزمونم هعی میکفتم کاش زودتر پریود بشم نیوفته نزدیک آزمونم ، خواب آلودگی شدید هم گرفته بود نگم براتون هعی روی کتاب ها خوابم میبرد.
۵ روز تاخیر داشتم و پریود نمیشدم منی که سابقه تاخیر ندارم و این اولین نشونه بود برام که بله من حتما یه مشکلی دارم که فولیکول ندارم و پریودم نامنظم شده

۲ پاسخ

خدا حافظش کنه عزیزم

خدا حفظش کنه برات عزیزم

سوال های مرتبط

مامان بوچی مامان بوچی هفته بیستم بارداری
پارت چهارم

یعنی ۱ دهم درصد فکرم سمت این نمیرفت شاید باردار بشم این ذهنیت هم که دکتر گفت فولیکول نداری این ماه باردار نمیشی تو ذهنم بود
خلاصه بیبی چک خریدم البته قبل خرید بیبی چک دو لیوان دمنوش رازیانه و کلی دارچین خوردم ولی پریود نشدم منم که حالا مطمئن بودم بیبی چک منفیه دیدم دو خط پر رنگ انداخت اصلا باورم نمید عکسو گذاشتم همه میگفتن مبارکه هر چی میگفتم فولکیول نداشتم گفتن خدا بزرگه واین چیزا برای خدا هیچی نیست
خلاصه آزمایش بتا هم دادم و مثبت شد رفتم پیش دکترم اونم خیلی برام خوشحال شد و گفت که اون فولیکولی که نداشتی بچه شده واسه همین فولیکول نداشتی خلاصه با اینکه بچم با برنامه من جور نبود و آزمونمم رد شدم و کلی گریه کردم اوایل ولی الان همه زندگی مامان و باباشه
الان چهارناه رو تموم کردم و یه دخملی ناز توی شکممه و لحظه شماری میکنم که صورت ماهشو ببینم
برای همه خواهرهای گلم که در انتظار باردار شدنن دعا میکنم خدا مثل من شما رو هم سوپرایز کنه و به زودی زود دامنتون سبز بشه😍❤️
مامان بوچی مامان بوچی هفته بیستم بارداری
امروز میخوام براتون جریان باردار شدن خودم رو بگم
پارت اول
فقط میخوام اینو بگم بهتون اول کار که هیچ چیزی واسه خدا غیر ممکن نیست
من سه ساله عروسی کردم ، دو سال و نیمشو که دانشجو بودم واقعا شرایط باردار شدن و بچه داری نداشتم بعد اینکه دانشگاه تموم کردم میخواستم اول یه کاری واسه خودم دست و پا کنم بعد باردار بشم ، در کل هم چون سن خودمم کم بود و بنظرم هنوز واسه بچه داری وقت زیاد بود و دوست داشتم بچه داری رو واسه وقتی بزارم که واقعا دیگه به یه بچه تو زندگیم احتیاج داشته باشم
اینم بگم من در کل اهل دارو و قرص خوردن نبودم واسه همین از روز اول جلوگیریم طبیعی بود
البته همسرم بشدت بچه دوست داشت و بعد دانشگاهم همون دی ماه فوری بچه میخواست اما خب من هر دفعه یه بهونه میاوردم
واسه استخدامی آموزش و پروش شرکت کردم همسرمم از طرفی واقعا بچه میخواست گفت حداقل بیا بریم دکتر قرص و اینا بگیر شروع کن و آزمایش قبل بارداری و اینا بده تا سه چهار ماه دیگه هم آزمونتو دادی هم نتایج اومده
با اینکه راضی نبودم ولی خب گفتم حالا برمم دکتر خالی از لطف نیست اینم بگم همیشه تو ذهنم اینطوری بود که من نازایی دارم و راحت بچه دار نمیشم نمیدونم چرا ولی خب توی تصوراتم اینطور بود با اینکه پریود هامم هنیشه منظم بود و مشکل خاصی نداشتم ولی خب مثلا جاهای سرد مینشستم توی حموم مینشیتم توی پریود حموم میرفتم و همه میگفتن فردا کار دست خودت میدی بچه دار نمیشی
مامان دیانا💗دلارام مامان دیانا💗دلارام هفته نوزدهم بارداری
دوستان من الان بیکار بودم خواستم از تجربه هام براتون بگم از بارداری و بچه داری. اول از همه من بارداری اولم 18 سالم بود. و از اول که بیبی چک زدم گفتم دختره تا سونو به وقتش گفت دختره . از همون پنج هفته تا 12 هفته به شدت تهوع داشتم خیلی لاغر و کم اشتها شده بودم و اصلا هم زشت نشده بودم آخرا خیلی تپل و خوشگل شده بودم. شکمم اصلا دیده نمیشد اینارو میگم که دل خوش علایم نباشید که بگید این علایم مال دختره یا پسر. طعم ترش دوست داشتم هم شیرین لواشک میخوردم همش از هفته 18 به بعد همه چی میخوردم سرحال شده بودم و زرنگ. یه چیز مهم بگم چون اول ازدواج مون بود همیشه رابطه داشتیم که من همه نوع عفونت هارو گرفتم توی بارداری داغون شدم . و از اول پیادروی کردم و آمادگی جسمی و روحی گرفتم برای زایمان طبیعی که با آمپول فشار دقیق همون تاریخی که سونو قلب و بهداشت گفت زایمان کردم.1400/10/5 بعد من هیچ کسی رو نداشتم همه کارامو خودم کردم شدم یه مادر قوی . و سر این نی نی بگم که از اول خیلی حالت تهوع دارم شدید تر از شدید از هیچی خوشم نمیاد هیچی هوس نمیکنم از همه چیز بدم بیاد از هر بویی. نه شیرنی دوست دارم نه ترشی زشت هم نشدم عادی هستم لاغر شدم رابطه ندارم و خداراشکر عفونت نگرفتم.. حس نمیکنم. نی نی چی هست🤔😅😐حال روحیم خیلی خرابه خونه نشین شدم کلا همش سردمه. تصمیم به زایمان طبیعی دارم . ولی بنا به دلایلی که عمل تورشن داشتم شاید سز بشم معلوم نیست هنوز دکتر شخصی انتخاب نکردم. دیگه همین شما هم از تجربه هاتون بگید ببینم مثل هم هستیم یا نه. در ضمن دخترم دی ماه میشه چهار سالش و خیلی راضیم که حامله شدم چون دخترم خیلی ذوق داره و دیگه تنها نیست. شرایط مون هم خیلی بهتر شده