هعی بابچه کوچیک دستشویی هم حرامه بری اغامارفتیم آرایشگاه بچه رو به باباش سپردیم تازه شروع‌کرده بودن به بندانداختن‌صورت من که شوهرم‌زنگ زد مهرسام بیدارشده گفتم یکم باهاش بازی کن ۳۰‌نگذشت زنگ زد که مهرسام گریه میکنه خلاصه رفتم شیرش دادم دوباره رفتم روصندلی که بند بندازن هیچی دیگه شوهرم زنگ مهرسام جیغ میزد گفتم بیرون دوش بده اصلا آروم‌نمیشد دیگه‌به آرایشگره گفتم‌ابروهامو تمیز‌کن اون یه قسمتمو‌تیغ بزن😢🥹صدای گریه های پسرم تاتوآرایشگاه خلاصه شوتی شوتی تیغ زدنو همین که‌پسرم منو دید اروم شد وشروع کرد به خندیدن حالا شوهرم میگفت بچه من باباتم غریبه خو نیستم پیشم نمیمونی خلاصه که یه قسمت ما بندزدن یه قسمت تیغ 😢🥹🥹

من که بند انداز دارم با همون صورتمو اصلاح میکنم ابروهامم تا حدودی بلدم تمیزشون میکنم دیگه برا اصلاح آرایشگاه نمیرم

عادتش دادی پسر من قشنگ میمونه پیش باباش پیش غریبه ولی نه اصلا

هیچ وقت نمیذاری پیش باباش تنها باشه؟

عزیزم میدونی بچت واینمیسته با باباش اصلاح با وکس انجام بده سریع هس

برای اصلاح دستگاه اصلاح فیلیپس بگیر راحت اصلاح کن من دارم راحتم ابروهامم خودم تمیز میکنم ۲ ماه ی بارم میرم ارایشگاه ولی فقط برای ابرو

من که عصرا میرم سرکار دخترم و باباش نگه میداره عادت کرده لابد خودت همیشه کنارش بودی همش ب خودت عادت کرده

من از زایمانم تا الان تیغ میزنم

من یاد گرفتن خودم بند می‌اندازم🤗🫠

من ک هیچ نمیتونم برم تا تو حیاطم مامانم کوچه بالاییمون، ۵ ماه نرفتم خونش

مبارکه عزیزم،وای بخدا همینه که میگی دخترمنم بشدت به خودم وابسته شده شش ماهه یه ارایشگاه نتونستم برم گاهی بادستگاه بندانداز میندازم اما همینم میترسه نمیزاره انجام بدم
شدم سرخپوست😢😂😂