میخام اینجا از اول بگم که چیشد که سزارین اجباری شدم و کی قطعی شد
من از اول تصمیم داشتم سزارین کنم هفته ۳۱ بارداریم رفتم اهواز همه سونو ازمایشاهای بارداریم و قبل بارداریمو بردم باخودم نشون دکتر دادم ایشون نامه بستری منو برای ۱۰ خرداد دادن و گفتن دو روز قبل تماس بگیرم که شماره کارتی بدن ویه مبلغی که طی کرده بود دکتر باهامون براش واریز کنم تا نوبت عملم اوکی بشه یک سونو برای هفته ۳۶ واسه من نوشتن که بچه به پا بود و نچرخیده بود دکترهای دزفول گفتن اگر تا پایان هفته ۳۷ نچرید اول هفته ۳۸ اینجا سزارین میشی که دکتر من دزفول منو ۳۷ هفته فرستاد سونو و گفتن بچه نچرخیده و دکترگفت ۳۷ هفتت داره تموم میشه بچه نچرخیده به من نوبت داد برای ۸ خرداد سزارین اجباری دزفول نامه رو از روز یکشنبه بردم بیمارستان به همراه تمام سونو گرافی ها و ازماشاتم که اونجا تایید کردن من باید اجباری سزارین بشم یک نامه بیمارستان داد که سونوگرافی معرفی کردن که من برم اونجا و چک کنن وضیت بچه رو ببین چرخیده یا ن که نچرخیده بود روز سه شنبه رفتم دکتر بیهوشی و بی حسی از کمر انتخاب کردم که خیلی راضیم پمپ درد هم گرفتم و پسر قشنگم روز جمعه ۸ خرداد به دنیا اومد و تنها هزینه ای که بردن ازم بیمارستان برد ن دکتر زنان ازم پول برد ن بیهوشی دکتر گفت سزارین اجباری که هستی خلافه ازت پول ببریم
من اگرهم اجباری سزارین نمیشدم باز هم میرفتم سزارین اهواز چون طبیعی نمیخاستم
اما هرکس با هرروشی چه سزارین چه طبیعی بچه شو دنیا اورده یه قهرمانه

۱ پاسخ

منم ارژانسی سزارین شدم عزیزم

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۹ ماهگی
بچها باردار که بودم ۳۰هفتگی رفتم سنو گفت جنین بریچه و من انگار دنیا رو بهم دادن چون پول نداشتم زیر میزی بدم برم سزارین زایمان قبلیم ۴سال پیش بود با اینکه بچم ۲کیلو بود ولی خیلی در وحشتناکی داشتم و خیلی از زایمان دومم میترسیدم یعنی وقتی بیبی چکم مثبت شد تا اخرش ترس زایمان داشتم خدا خدا میکردم بریچ بمونه دکتر نیگفت بعید میدونم و من هر روز دعا تا روزی که۳۷هفته بودم گفت فکنم چرخیده برو سنو گفتم خانم دکتر من سر بچمو میفهمم بالاس نچرخید بچم تا رقتم سنو و اومدم بریچ بود و انگار دنیا رو بهم دادن خلاصه رفتم بیمارستان امین یه بیمارستان معمولی دولتی سزارین شدم خیلی ازم مراقبت کردن همه چیز عالی خیلی بهم سر میزدن انگار خصوصی بود خیلی خدارو شکر میکنم که اذیت نشدم چون ماها که دستمون خالیه نمیتونیم هزینه و زیر میزی و بیمارستان خصوصی بریم واقعا دردناکه و خیلی خوشحالم هنوز از بابتش خداروشکر میکنم همش به پسرم میگم افرین مامان که نچرخیدی تا لحظه اخر🤣🤣اینجا ۶ماهه حامله بودم
مامان بارانا مامان بارانا ۱۴ ماهگی
بعد از ۶ ماه اومدم تجربه سزارین براتون بزارم دیر نیست که😂
من ۳۸ هفته و ۴ روز بودم که بستری شدم رفتم تشکیل پرونده دادم انژوکت زدن و نوار قلب گرفتن و سرم وصل کردن و منتظر موندم دکترم بیادمن حتی یه ذره هم استرس نداشتم فقط میخپاستم زودتر دخترمو ببینم دکترم که اومد پرستارا اومدن برای سوند وصل کردن که نگم چه دردی داشت افتضاح اصلا خیلی بد بود یعدم تا بهش عادت کنم طول کشید .منو رو تخت جابجا کردن و بردن اتاق عمل اونجا گفتن خودت از روی این تخت جابجا شو که خودم جابجا شدم و دکتر بیهوشی اومد چون من بی حسی از کمر بودم امپولو زد که من اصلا حس نکردم چیزی پاهام داشت بی حس میشد سرم و دستگاهها رو وصل کردن دکترا اومدن و پارچه سبز رو انداختن جلو صورتم مشغول شده بودن که من لرز شدید کردم تخت داشت تکون میخورد از شدت لرز یهو شکممو فشار دادن و صدای دخترم اومد اینقد لرز داشتم نمیتونستم چشامو باز نگه دارم دکتر دخترمو نشونم داد یه دختر سفید با یه عالمه موهای مشکی دقیقا همونجور که تو خوابم میدیدمش دگ لرزم خیلی زیاد شد دوتا قرص زیر زبونی دادن و دوتا دوز امپول زدن ولی فایده نداشت داشتن بخیه میزدن و یه پرستار هم بالای سرم مواظب لرر و فشار من بود بخیه که تموم شد پتو انداختن رو من رفتم ریکاوری که اونجا حالم بدتر شد اونجا ۴ دوز دارو گرفتم دکترم مدام میومد چک میکرد.بچمو اوردن برای شیر خوردن که من شیر نداشتم همینجوری چندتا مک زد و بردنش. بعد از نزدیک دو ساعت که حس پاهام برگشت منو از ریکاوری بردن سمت اتاق اونجا بود که دیدم بچم تو اتاق نیست از شوهرم پرسیدم گفت بردن لباس تنش کنن. فکر میکردن من هوش و حواسم سر جاش نیست لابلای حرفاشون فهمیدن دخترم موقع تولد کیسه اب که پاره میشه یه مقدار اب میره تو ریش.تاپیک بعدی