سلام خوشگل مشگلا
این تیکه کلام یکی از پسرهای دانشگاهمون بود وقتی میخواست به دوست‌های دخترش تویه اون محیط عرض ادب کنه😂😂😂
یادش بخیر ، من دوران دانشجویی خیلی خوبی رو پشت سر گذاشتم😍😍
راستش الان که بیدارم، دارم کوکی آماده میکنم، کوکی واتیلی، کاکائویی و نسکافه‌ای 🫣🫣فردا مهمون دارم
موقعیکه میریم برای خوردن ناهار کوکی‌هارو میزارم تو فر
که بعد از ناهار بوش دیوونمون کنه😂😂😂(خودآزاری دارم)
سوپ شیر رو آماده کردم مثل مهمونی قبل و قارچ و شیر و خامه رو بهش نزدم تا فردا
فلفل دلمه‌ای شکمپر هم در حاله پخته تا یک ساعت دیگه که آبش قوام گرفت میچینم تو ظرف سروش و میزارمش تو یخچال تا فردا ظهر که برای ۱۰ دقیقه بره تو مکرو داغ شه
فردا صبح یه جاروی اساسی میکنم
و یک گردگیری جزعی
بعد برنج رو خیس میکنم و خورش مرغ رو میزارم بار
ساعت ۱۱ آب برنج رو میزارم …
خلاصه که جاتون خالی❤️❤️❤️
⭕️(((((یک تجربه شخصی از قرص‌های آرامبخش دوره پی‌ام اس
استفاده نکنید چون بعد از اتمام دارو به طرز وحشتناکی فشارهای پریودی میاد سراغتون )))))⭕️
من یکی دو هفته بهم ریخته که میشم بعدش برای خودم تفریح مهمونی جور میکنم که علاوه بر دردها و فشارهای پریودی
بدن درد و بیحالی بیاد سراغم😂😂😂
از پریروز خونه رو تمیز کردم اما هر روز دارم گردگیری و لکه گیری میکنم
استاد اعظم راد کوچولو جای پا و دستهاش همه جا هست❤️❤️❤️
امیدوارم فردا بهم خوش بگذره، نیاز به یک جمع دوست داشتنی پر از خنده دارم
✌🏼✌🏼✌🏼
شما چه برنامه‌ای چیدید برای آخر هفته‌اتون؟!؟!؟!؟!

تصویر
۱۲ پاسخ

خوشگل موشگلا دستور کوکیتم‌بذار

خوش باشید همیشه
ولی اینکه تو خودت انقد خودتو آزار جسمی میدی صحیح نیستااااا خانوم گلی 😘😘😘

دخترم دو سه روزه به شدت کم اشتها شده هر چی میدم نمیخوره واگه دهنشو باز کنه اینقد دهنش نگه میداره تا حالش بهم میخوره..الان اسهال شدید شد رفتم شربت راسیب گرفتم موندم چی کار کنم

عردا شب که جشن عقد دعوتیم

ولی پس فردا صبح میریم خوبه بابام داداشم بعد دوماه از سربازی میاد مرخصی 😍

مامان راد عزیز دم پاکش شلوار ..کش چندسانتی بدم ؟؟

سلام من کوکی درست کردم خیلی خوشمزه شدن،فقط نمی‌دونم بخاطر چی خیییلی چسبناک شدن،البته تو دستورش هم گفته بود که خمیر چسبناکی میشه،ادم اذیت میشه

منم خلیی دلم تنگ شده برای دانشگاه خوابگاه بودم یادش بخیر

دقیقا منم دوران دانشجویی ام عالی بود خوابگاه بودم واقعا خوش می‌گذشت هنوزم یادش میوفتم گاهی وقتا ناخداگاه گریه ام میگیره

چه با سلیقه .
فقط من هر چی کوکی درست میکنم سفت و غیر قابل خوردن میشه

خوش بگذره عزیزم

خداقوت عزیزم🌹همیشه شاد و ورانرژی باشین
بنده هم بااجازتون قابلمه پارتی داریم همگی قابلمه هامونو برمیداریم میریم خونه ی بابام😍
عزیزم میشه دستور کوکی ها رو بدین ممنون میشم🌹

خوشبگذره عزیزم

سوال های مرتبط

مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
و بعد از یک مهمونی
بریم سراغ لذیذترین سوپ شیر دنیا😍😍😍😍
این مقادیر برای ۱۴ نفره
دو پیاز بزرگ نگینی شده
دو هویج رنده ریز شده
نصفه سینه مرغ
جو سالم ۷ پیمونه(پیمونه‌ها فنجون کوچولوی قهوه)
فلفل سیاه و نمک بزنی
(شیر دو لیوان،
خامه دو پاکت
قارچ خورد شده دو لیوان بزرگ
سبزی سوپی سه قاشق سر پر غذاخوری)
بزارید خوب بپزه
بعد از پخت کامل، گوشت‌هارو در بیارید ریش کنید
دوباره بریزید داخل قابلمه
دو لیوان شیر رو با دو پاکت خامه مخلوط کنید و بزارید روی حرارت تا داغ شه
و بعد از داغ شدن به مخلوط جو و مرغ اضافه کنید
یکم که قوام گرفت قارچ رو اضافه کنید و قارچ هم نیاز به پخت نداره کافیه یه مقدار گرما ببینه
شعله رو خاموش کنید و سبزی رو اضافه کنید ، در قابلمه رو ببندید❤️

🛑نکته مهم سوپ جو زود ته میگیره
باید مدام همزده شه و با شعله کم پخته شه✌🏼✌🏼✌🏼

هر موقع اینو بپزید یه دنیا تعریف ازش میشنوید، من لیمو هم کنار کار گذاشتم
امیدوارم شما هم مثل من اعتیاد بهش پیدا کنید
مامان قندلی❤️ مامان قندلی❤️ ۳ سالگی
منم بار اولمه دارم زندگی میکنم، پس فدای سرم اگه جایی خراب کردم…🤷‍♀️
والاااااا…😂

اما از این روزامون بخوام بگم:

این ساعت از روز که میشه باید چشمام رو با چوب کبریت باز نگه دارم😴🫩

برای همین متوسل میشم به یه شات قهوه☕️

چالش این روزامون اینه که پسر کوچولومون صبحها از ساعت ۹/۳۰ تا ۱۲ میره مهد🍭

وقتی برمیگردیم یه ناهار میخوریم و من واقعا دلم میخواد بخوابم چون از صبح دارم میدوم 🏃🏻‍♀️ تا همین ساعت🙃

اما اگه بخوام بخوابم پسرمم میخوابه شب دیگه زود نمیخوابه و این اصلا خوب نیست🫠

اما وقتی ظهرا نمیخوابه من طرفای ۸ شامش رو میدم و نهایت تا ۹- ۹/۵ میخوابه و هم یکم مغز خودم استراحت میکنه و هم به کارای مورد علاقه م مثل فیلم دیدن، کتاب خوندن و گاهی هم تمیز کردن خونه میگذره…☺️

و از همه مهمتره خودمو همسرم راحت بدون اینکه حواسمون باشه یه موش کوچولو حواسش به حرفای ما هست حرف میزنیم و برنامه ریزی میکنیم و…😌

شما این روزا چه چالش هایی دارید؟!🤔
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
قبل از اینکه مشکلمو اینجا به اشتراک بزارم
خیلی کلافه بودم، همه کارهامو با بی‌دقتی بالایی انجام میدادم که خرابکاری میشد
اما بعدش
پا شدم یک‌رنگ ۶.۳ با اکسیدان ۶ درصد مخلوط کردمو شروع کردم به ریشه گیری موهام
برای رنگ مورد نظرم باید ۳۰ دقیقه روی موهام باشه نه بیشتر
در حینش پیامهای پر از مهر شمارو میخوندم و هر لحظه‌اش قلبم پر از امید میشد
و برای وجود آدمهایی مثل شما خدارو صدهزار مرتبه شکر میکردم❤️❤️
و میگفتم خدایا همونطور که به من آرامش میدن چندبرابرشو بهشون برگردون❤️❤️❤️
موهامو شستم یه قهوه‌ای روشن خیلی خوشگل شد
و با موهای حوله پیچ رفتم برای راد شام بپزم لوبیا پلو✌🏼
راد اومد تو آشپزخونه بوسش کردم گفت سرت درد میکنه گفتم نه مامان موهامو باید سشوار بکشم
دستمو گرفت گفت بیا تو اتاق من استراحت کن، من برات نقاشی میکشم
غهمسرم اومد
یجورایی هم دلخور بود از اتفاقی که افتاده هم روشو نداشت راجبش حرف بزنه
ماشین‌لباسشویی رو روشن کردمو لباسهای روشن ‌و تیره از هم جدا شدن
نم موهام کم بود و سشوارش سریع تموم شد
قبل شام راد
خونه رو طی کشیدم تویه آبش یکم سرکه ریختم که لک روی سرامیک نمونه
بعد غذای راد رو دادمو، مسواک زدیم، رفتیم تو تخت، یک قصه پندآموز از کوچولویی‌های خودم گفتم نیم ساعت زمان برد تا بخوابه
اتاقشو مرتب کردمو گذاشتمش تویه تختش😍
یک پادکست داستانی گوش داد

https://youtu.be/eCh-3uMjBVU?si=4oIKJ5OhWtDl9KQv

لحن گوینده و مخصوصا نویسنده‌هایی مثل احمد محمود و … رو خیلی خوشم میاد
در حین گوش دادن پیامهای شمارو هم میخوندمو تصمیمم به بی‌محلیه بیشتر، قویتر شد.
دست و پاهامو کرم زدمو آروم خزیدم زیره پتو
یادم افتاد بیامو ازتون قدر‌دانی کنم
براتون بهترین‌هارو آرزو دارم🙏🏼🙏🏼🙏🏼❤️❤️❤️
مامان قندلی❤️ مامان قندلی❤️ ۳ سالگی
بیا تو این منجلاب زندگی یه لیوان چایی برات بریزم تصدقت...☕️

چند روزی بود زندگی روال شده و بود پسرم بدون دغدغه و غر زدن هر روز میرفت مهد تا اینکه امروز صبح گفت نمیرم😮‍💨

امروز عکاسی داشتن لباس آماده کرده بودم من خیلی ذوق داشتم اما وقتی پسرم گفت نمیرم واقعا خورد تو ذوقم🥲

هر چی بهش توضیح دادم و داستان گفتم فایده نداشت که نداشت بعد نوبت باباش شد اونم کلی حرف زد و … اما بازم پسرم قبول نکرد😬

گاهی اوقات از این همه چالش کلافه و سردرگم میشم😰

ولی سعی کردم آروم باشم و صبحانه م رو خوردم گفتم اشکال نداره فریلنسری همینه دیگه اگه انتخابت این بوده که تو خونه کار کنی پس نمیتونی قانونمند کار کنی برای همین یه کوچولو روی سایت کار کردم و خاموشش کردم چون پسرم نمیذاشت تمرکز کنم🙂

الانم کلا برنامه ای که برای امروز چیده بودم ریخت بهم دار به برنامه جدید با حضور افتخاری پسرم میچینم🤓

تصمیم فعلا به این شد که با هم بریم خرید و بعدم ناهار درست کنیم👩🏻‍🦰👦🏻

بقیه روز هم خدا بزرگه👀

ولی یه خشم از روزگار دارم😄م
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
دیروز برای عصرونه با یه جمع خونوادگی دور هم بودیم
موقع خداحافظی
خانوم مسنّی که تویه جمع بودن دست رادو گرفتن و باهاش خداحافظی کردن و چندتا بوس از لباش کردن
من موقع بوسیدنشون چون فاصله‌ام چند قدمی بود دیر رسیدم
و دستشو گرفتمو از اون خانوم دورش کردم به آرومی
و خودم شروع کردم به خداحافظی و گفتم خیلی خوشحال شدم دیدمتون، امیدوارم بزودی ببینیمتون و خیلی خوشحالتر میشم دفعات بعد اگر رادو هر جا دید اینکارو باهاش نکنید چون ما گفتیم لب جای خصوصیت و هیچکس اجازه اینکارو باهات نداره.
فاصله گرفتم بدون اینکه به عکس العملشون توجه کنم با بقیه صحبت کردیمو رفتیم سوار ماشین‌ شدیم.
ظهر هم این تذکرو به پدرشوهرم داده بودم
چون هر موقع رادو میبینن گوششو میبوسن یا گاز میگیرن
و راد اینکارو اصلا دوست نداره، و همیشه کلی داد میزنه و بهشون میگه کار درستی نیست اما باز هم تکرار میکنند
هر بار همسرم به پدرشون میگفت مامانشون به طرفداری از پدر شوهرم
و اینبار دیگه من کلافه شدم
و گفتم اگر میاد سراغتون برای اینه که خیلی دوستتون داره
اما شما اجازه ندارین با رفتار اشتباه اونو از خودتون دور کنید
و رادو بغل کردم بردم پیش مادر شوهرم، کنارشون نشستم
اینجوری که مخاطب مامان همسرم باشه گفتم گوش ویروس و قارچ رو سریع میگیره
الان هم فصلشه و از طرفی بهداشت دهان رو خیلی‌ها رعایت نمی‌کنند
ما باید به بچه‌مون یاد بدیم که کار درست چیه
رفتار درست غریضی نیست که بدونه
خلاصه دیروز رو منبر بودم هر چقدر تلاش میکردم یسری رفتارها رو نادیده بگیرم
اما چون پایه راد وسط بود نمیتونستم
ما‌مانها عزیز مراقب باشید چون یکسری چشم پوشی‌ها اصلا به نفعه بچه‌تون نیست
و این چشم پوشی‌ها احترام گذاشتن نیست در واقع سهل انگاریه

😍😍✌🏼✌🏼✌🏼
مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
خواب این بچه منو واقعا عصبی کرده. از اولشم بدخواب بود می‌رفتیم بیرون همه بچه ها نوزادان تو بغل مادر یا تو کالسکه خوابشون می‌بره. این بیرون خوابش که می‌گرفت فقط جیغ میزد باید بدو بدو برنیگشتم خونه تو گهواره ش بخوابه . هرجا می‌رفتیم نمی‌خوابید خونه هم تمام نوزادیش باید یا رو پا یا تو گهواره مدام تکون میخورد همیشه. سر خوابیدنش همیشه اعصابم بهم می‌ریخت حواسش همه جا هست جز خواب. تو تمام این سه و نیم سال فقط یه بار ظهر شده خودش بگه مامان خوابن میاد بالش بذاره بخوابه اینهمه بچه حتی در حال تلویزیون دیدن خوابشون می‌بره بچه من انگار برعکس همه
الان مدتهاست شبا دیر می‌خوابه ساعت یک باید خودزنی کنم تا بخوابه در حالیکه روتین خواب داره عین همیشه. ظهرا نمی‌خوابه تا داد نزنم خوابش نمی‌بره بعد تمام عصر نق میزنه‌ امروز یک ساعت و نیم تو تخت چرخید آخر دعواش کردم خوابید و واقعا حس میکردم دارم سکته میکنم. الان ساعت یک از یازده میگم پاشو بخوابیم نشسته کارتون دیدن. الان تازه میخواد بخوابه آخه وقت خواب بچه سه و نیم ساله الانه؟
وای دم پریودمم هست بیشتر رو اعصابمه