بعد از یکسال و اندی بالاخره تصمیم گرفتیم بریم مسافرت. دو هفته است از هیجان خوابم نمیبرد مثل بچه ها.
دیروز به اصرار یکی از اقوام رفتیم باغ و گفتن بریم با ماشین اونا بریم. وقتی نشستن دیدم دخترشون که۷ سالشه بغلم نشسته و داره سرفه میکنه و ابریزش بینی داره. خشکم زد. که چرا وقتی بچه مریض دارن از منی که بچه ی ۶ ماهه دارم دعوت میکنن و اصرار میکنن باهاشون برم. شعور ندارن؟ درک ندارن؟
من الان گلوم درد میکنه. شاید پسرمم درد میکنه ولی زبون نداره که بگه. من یه روز کامل فقط دو تا چندون بستم . فکر اینکه باید بازشون کنم دیوونم‌میکنه.

اگه بچت شیر خودتو میخوره زیاد بهش شیر بده. شیرت آنتی بادی داره

ماسک بزن پسر من رفت مدرسه طهر اومد یه سرفه کرد کل خانواده رو مریض کرد دخترم دوبار بردمش هنوزه خوب نشده

ای وای
چه بد چه بی ملاحظه
ببین قبلش بپرس کسی مریض نیست
من همیشه می پرسم از بقیه مهمونی جایی میخوایم بریم

ان شالله چیزی نمیشه خودت ماسک بزن لیمو عسل مایعات بخور سیستم ایمنی بچه قویع