چقد دلم برا خودم میسوزه وقتی بقیه زنای حامله دورمو میبینم که تنها دغدغه شون سلامتی بچه تو دلشونع
هشت ماهه هر روز از دست شوهرم مهمون داری و تمیز کردن خونه که نکنه کسیو بیاره خونه..خونه کثیف باشه
عروس خاله شوهرم با من حامله است میخاد راه بره ام یکی باید دستشو بگیره این نخوره در و دیوار ..همش تو مهمونیا دراز کشه و باید لیوان آب بدن دستش
با ۲۰ سال سن چنان از حاملگی بدم اومده که میگم همین یدونه تا آخر عمرم برام بسه من هیچکسو ندارم هیچکسو

مردا کلا خیلی بی فکرن
شوهرم کلا اهل مهمون دعوت کردن نیس با اینکه من برعکس اونم
ولی تو این چند ماه حاملگیم کلا خانواده شوهرم خانواده خودم خلاصه هیچکی نیومده بخاطر شرایطم و حاملگی چند باری خونریزی کردم کلا همه خونه زندگیم خاکی و روغنی
کلا باید همون خودشون درک کنن
قبل بارداری خیلی استرس تمیزی و داشتم میگفتم یکی سر زده بیاد تمیز باشه همجا
ولی بارداری چن باری مامانم اینا برام میوه ای چیزی آوردن خونمو دیدن و بخاطر شرایطم اصلا ناراحت نشدم
ولی سخته بارداری و بخواهی مهمون دعوت کنی از اولش باید به شوهرت میفهموندی زن حامله همیشه نمیتونه مهمونی بده
ولی عزیزم از اینکه تا اینجا تونستی اینقدر قوی باشی خیلی خوبه
من حسرت اینکه تو بارداری همه کار میکنن و مهمونی و راه رفتن کلا استراحت ندارن به دلم موند
حسودیم میشد به اونایی که همچین بارداری دارن بنظرم خیلی خوبه بدنت توان داشته باشه بتونی انجام بدید برا بچت مشکلی پیش نیاد

بگیر استراحت کن دختر خوب بزار کثیف بشه اصن ک مهمون نیاره چ اهمیتی داره وقتی تو نی نیت اذیت بشین🥲

هییی غصه نخور منم همینم
همشم استرس مادر شوهرو دارم که شوهرمو پر میکنه
شوهرمم انگار نه انگار من حامله ام ... 😔

مث من💔🥲شوهر من حتی یک لیوان برام نشسته چه برسه کسی بیاد کمکم

والا خواهر مال ما که مهمون نمیاره هم از صبح بشور بپز بنداز بخورن جمع کن بشور جارو کن جمع کن تمیز کن 😆بخدا الان یه ذره سنگین شدم جارو که میکنم اگه چیزی ریختن غر میزنم میگه خیلی غر میزنی دوست دارم به قتل برسونمش
نه تنها کمک نمیکنه بلکه کاری که میکنم هم نمیبینه که ممنون باشه انگار فقط کلفت گرفتن 🦦

تقصیر خودته ،خودت به شوهرت رو دادی

الهی🥺♥️

من که شوهرم کمکم میکنه از هر لحاظ مهمونم کم دارم زیاد نیست

دقیقا این منم
خدا شاهد از دست شوهرم خستم
من هرروز آرزوی مرگ دارم
اولش حسرت داشتم باردار بشم
الان عین سگ پشیمانم
این روزهارو حتی داخل قبر فراموش نمیکنم که همسرم با من چطور رفتار کرد
بامن چطور برخورد کرد
این نیز می‌گذرد

منم تو کل بارداریم همیشه در حال نظافت کردنم البته من خونم با خانواده شوهرم یکیه انتظار دارن مثل همیشه تازه بیشترم کار کنم براشون اینقدر سرپا وایمیستم زیر دلم سفت میشه بعدم نیان میگن فلانی بارداره بیا ببین چیکارا میکنه

اخ الان نیاز ب استراحت داری چ مهمونی .مهمون ک میاد خودش خجالت نمیکشه تو این وضعیت بهت اذیت میکنه.برو خونه ی مامانت اعصابتم خوردنکن بگو دکترم گفت باید استراحت کنی وگرنه زایمانت زود رس ی دورغی بگو خلاص

مثل من دقیقا

عزیزم سخته واقعا
خب باهاش صبحت نکردی ؟قانعش کن که ماه بارداریت بالا هست و دیگ اذیت میشی برای مهمون داری
منم هر روز میرم سرکار و خونه میام کل کارای خونه با خودمه و شوهرمم کمک نمی‌ده
اما دیگ استرس مهمون داری ندارم

از سگ کمترم اگه بچه بعدی برا این کثافت بیارم

خودتو بزن به کمردرد و دل درد بگو نمیتونم
اخه زن باردار رو چه به مهمون داری !!!

عزیزم ناراحت نباش هرکسی یه مشکلی داره منم اینقدر از اول بارداری برام استرس به وجود اومده انگار همه ی اتفاقای دنیا گزاشتن تو بارداری من وقتی بهش فکر میکنم میگم چقدر کم شانسم اما تودلیم بهم امید زندگی میده

ای بابا بعضی مردا بی فکرن واقعا وبعضی زن ها هم مثل شما خودشون روقوی نشون میدن اونا از ناز کردن اما ما گفتیم زشته بده خونه مرتب باشه غذا درست باشه