قبل از اینکه مشکلمو اینجا به اشتراک بزارم
خیلی کلافه بودم، همه کارهامو با بی‌دقتی بالایی انجام میدادم که خرابکاری میشد
اما بعدش
پا شدم یک‌رنگ ۶.۳ با اکسیدان ۶ درصد مخلوط کردمو شروع کردم به ریشه گیری موهام
برای رنگ مورد نظرم باید ۳۰ دقیقه روی موهام باشه نه بیشتر
در حینش پیامهای پر از مهر شمارو میخوندم و هر لحظه‌اش قلبم پر از امید میشد
و برای وجود آدمهایی مثل شما خدارو صدهزار مرتبه شکر میکردم❤️❤️
و میگفتم خدایا همونطور که به من آرامش میدن چندبرابرشو بهشون برگردون❤️❤️❤️
موهامو شستم یه قهوه‌ای روشن خیلی خوشگل شد
و با موهای حوله پیچ رفتم برای راد شام بپزم لوبیا پلو✌🏼
راد اومد تو آشپزخونه بوسش کردم گفت سرت درد میکنه گفتم نه مامان موهامو باید سشوار بکشم
دستمو گرفت گفت بیا تو اتاق من استراحت کن، من برات نقاشی میکشم
غهمسرم اومد
یجورایی هم دلخور بود از اتفاقی که افتاده هم روشو نداشت راجبش حرف بزنه
ماشین‌لباسشویی رو روشن کردمو لباسهای روشن ‌و تیره از هم جدا شدن
نم موهام کم بود و سشوارش سریع تموم شد
قبل شام راد
خونه رو طی کشیدم تویه آبش یکم سرکه ریختم که لک روی سرامیک نمونه
بعد غذای راد رو دادمو، مسواک زدیم، رفتیم تو تخت، یک قصه پندآموز از کوچولویی‌های خودم گفتم نیم ساعت زمان برد تا بخوابه
اتاقشو مرتب کردمو گذاشتمش تویه تختش😍
یک پادکست داستانی گوش داد

https://youtu.be/eCh-3uMjBVU?si=4oIKJ5OhWtDl9KQv

لحن گوینده و مخصوصا نویسنده‌هایی مثل احمد محمود و … رو خیلی خوشم میاد
در حین گوش دادن پیامهای شمارو هم میخوندمو تصمیمم به بی‌محلیه بیشتر، قویتر شد.
دست و پاهامو کرم زدمو آروم خزیدم زیره پتو
یادم افتاد بیامو ازتون قدر‌دانی کنم
براتون بهترین‌هارو آرزو دارم🙏🏼🙏🏼🙏🏼❤️❤️❤️

تصویر
۱۰ پاسخ

با موضوع کار ندارم
اما خیلی متن هاتو قشنگ می‌نویسی ، انگار داشتم رمان می‌خوندم😁😊

مامان راد قلبم درد گرفت بذار بیشتر صحبت کنیم راجبش بعد تصمیم نهایی رو شما میگیری

شما خیلی آگاه و قدرتمندی عزیزم
ماشاا... ی خانم همه چی تمام

من هر دفعه تاپیک میذاری میگم خدایا چطور ی آدم تو این دوره هم همش به نظم خونه زندگی میرسه ، هم انواع مربا و ترشی درست میکنه، هم از آرایشگری و خیاطی سردرمیاره ، هم تحصیلات عالی داره، هم انقدر حواسش ب تربیت بچشه

اینارو تو مامان هامون میبینیم ولی نسل خودمون😅😅
بعد میگم مگه یک روز ۲۴ ساعت نیس؟؟؟ انگار روزش ۴۸ ساعته
من تو ۲۴ ساعت خیلی زمان و انرژی کم میارم😅

واقعا برای افکارت غبطه میخورم

آفرین عزیزم تصمیم درستی گرفتی

عزیز دلی بانو جان💖بیشتر مراقب خودتون باشید هرکسی قدر شأن و منزلت شما وخونوادتون رو نمیدونه
انشاا..همیشه پایدار باشید

تو یه زن قوی وفهمیده ای عزیزم

من تازه تاپیک قبل رو دیدم
همه گفتن رفت و آمد نکن یا کم محلی کن
ولی بنظرم از یجایی باید جلوی این بی احترامی گرفته بشه
اگر تکرار شد یه جواب آماده داشته باش که با کمال احترام ولی محکم و رسا بهشون بدی
چون اگر جواب ندی ، هرچند که روابطت رو هم باهاشون محدود کرده باشی، بازم هر سری که دیدت سعی میکنه بیشتر با حرفاش دلتو به درد بیاره
و بنظر من مهم ترین علتی که رفتارش با شما اینجوریه اینه که با وصلت پسرش با شما راضی نبوده و کینه کرده این قضیه رو
وگرنه آدم هرچقدر هم بد اخلاق و بد قلقل یا فرهنگ پایین باشه، با شخصی که دوستش داره و واسش عزیزه درست رفتار می‌کنه

خداروشکر الان حالت خوبه انشاالله همیشه خوب باشی

آفرین به شما بهترین کار کردی که اونم آرامش خودتون و خانوادتون

سوال های مرتبط

مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
دیروز برای عصرونه با یه جمع خونوادگی دور هم بودیم
موقع خداحافظی
خانوم مسنّی که تویه جمع بودن دست رادو گرفتن و باهاش خداحافظی کردن و چندتا بوس از لباش کردن
من موقع بوسیدنشون چون فاصله‌ام چند قدمی بود دیر رسیدم
و دستشو گرفتمو از اون خانوم دورش کردم به آرومی
و خودم شروع کردم به خداحافظی و گفتم خیلی خوشحال شدم دیدمتون، امیدوارم بزودی ببینیمتون و خیلی خوشحالتر میشم دفعات بعد اگر رادو هر جا دید اینکارو باهاش نکنید چون ما گفتیم لب جای خصوصیت و هیچکس اجازه اینکارو باهات نداره.
فاصله گرفتم بدون اینکه به عکس العملشون توجه کنم با بقیه صحبت کردیمو رفتیم سوار ماشین‌ شدیم.
ظهر هم این تذکرو به پدرشوهرم داده بودم
چون هر موقع رادو میبینن گوششو میبوسن یا گاز میگیرن
و راد اینکارو اصلا دوست نداره، و همیشه کلی داد میزنه و بهشون میگه کار درستی نیست اما باز هم تکرار میکنند
هر بار همسرم به پدرشون میگفت مامانشون به طرفداری از پدر شوهرم
و اینبار دیگه من کلافه شدم
و گفتم اگر میاد سراغتون برای اینه که خیلی دوستتون داره
اما شما اجازه ندارین با رفتار اشتباه اونو از خودتون دور کنید
و رادو بغل کردم بردم پیش مادر شوهرم، کنارشون نشستم
اینجوری که مخاطب مامان همسرم باشه گفتم گوش ویروس و قارچ رو سریع میگیره
الان هم فصلشه و از طرفی بهداشت دهان رو خیلی‌ها رعایت نمی‌کنند
ما باید به بچه‌مون یاد بدیم که کار درست چیه
رفتار درست غریضی نیست که بدونه
خلاصه دیروز رو منبر بودم هر چقدر تلاش میکردم یسری رفتارها رو نادیده بگیرم
اما چون پایه راد وسط بود نمیتونستم
ما‌مانها عزیز مراقب باشید چون یکسری چشم پوشی‌ها اصلا به نفعه بچه‌تون نیست
و این چشم پوشی‌ها احترام گذاشتن نیست در واقع سهل انگاریه

😍😍✌🏼✌🏼✌🏼
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
سلام خوشگل مشگلا
این تیکه کلام یکی از پسرهای دانشگاهمون بود وقتی میخواست به دوست‌های دخترش تویه اون محیط عرض ادب کنه😂😂😂
یادش بخیر ، من دوران دانشجویی خیلی خوبی رو پشت سر گذاشتم😍😍
راستش الان که بیدارم، دارم کوکی آماده میکنم، کوکی واتیلی، کاکائویی و نسکافه‌ای 🫣🫣فردا مهمون دارم
موقعیکه میریم برای خوردن ناهار کوکی‌هارو میزارم تو فر
که بعد از ناهار بوش دیوونمون کنه😂😂😂(خودآزاری دارم)
سوپ شیر رو آماده کردم مثل مهمونی قبل و قارچ و شیر و خامه رو بهش نزدم تا فردا
فلفل دلمه‌ای شکمپر هم در حاله پخته تا یک ساعت دیگه که آبش قوام گرفت میچینم تو ظرف سروش و میزارمش تو یخچال تا فردا ظهر که برای ۱۰ دقیقه بره تو مکرو داغ شه
فردا صبح یه جاروی اساسی میکنم
و یک گردگیری جزعی
بعد برنج رو خیس میکنم و خورش مرغ رو میزارم بار
ساعت ۱۱ آب برنج رو میزارم …
خلاصه که جاتون خالی❤️❤️❤️
⭕️(((((یک تجربه شخصی از قرص‌های آرامبخش دوره پی‌ام اس
استفاده نکنید چون بعد از اتمام دارو به طرز وحشتناکی فشارهای پریودی میاد سراغتون )))))⭕️
من یکی دو هفته بهم ریخته که میشم بعدش برای خودم تفریح مهمونی جور میکنم که علاوه بر دردها و فشارهای پریودی
بدن درد و بیحالی بیاد سراغم😂😂😂
از پریروز خونه رو تمیز کردم اما هر روز دارم گردگیری و لکه گیری میکنم
استاد اعظم راد کوچولو جای پا و دستهاش همه جا هست❤️❤️❤️
امیدوارم فردا بهم خوش بگذره، نیاز به یک جمع دوست داشتنی پر از خنده دارم
✌🏼✌🏼✌🏼
شما چه برنامه‌ای چیدید برای آخر هفته‌اتون؟!؟!؟!؟!
مامان قندلی❤️ مامان قندلی❤️ ۳ سالگی
بیا تو این منجلاب زندگی یه لیوان چایی برات بریزم تصدقت...☕️

چند روزی بود زندگی روال شده و بود پسرم بدون دغدغه و غر زدن هر روز میرفت مهد تا اینکه امروز صبح گفت نمیرم😮‍💨

امروز عکاسی داشتن لباس آماده کرده بودم من خیلی ذوق داشتم اما وقتی پسرم گفت نمیرم واقعا خورد تو ذوقم🥲

هر چی بهش توضیح دادم و داستان گفتم فایده نداشت که نداشت بعد نوبت باباش شد اونم کلی حرف زد و … اما بازم پسرم قبول نکرد😬

گاهی اوقات از این همه چالش کلافه و سردرگم میشم😰

ولی سعی کردم آروم باشم و صبحانه م رو خوردم گفتم اشکال نداره فریلنسری همینه دیگه اگه انتخابت این بوده که تو خونه کار کنی پس نمیتونی قانونمند کار کنی برای همین یه کوچولو روی سایت کار کردم و خاموشش کردم چون پسرم نمیذاشت تمرکز کنم🙂

الانم کلا برنامه ای که برای امروز چیده بودم ریخت بهم دار به برنامه جدید با حضور افتخاری پسرم میچینم🤓

تصمیم فعلا به این شد که با هم بریم خرید و بعدم ناهار درست کنیم👩🏻‍🦰👦🏻

بقیه روز هم خدا بزرگه👀

ولی یه خشم از روزگار دارم😄م
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
سللام مامانای سخت کوش😍😍😍
این روزها چه میکنید؟
تو چه مرحله از بچه‌داری هستین؟ کدومشو به راحتی طی کردین با کدومش هنوز دارین میجنگید😂😂😂
ما یه پسرفت جیش داشتیم اینجوری بود که راد دقیقه ۹۹/۹۸ یادش میومد جیش داره و شورتش یه نمه خیس میشد😮‍💨😮‍💨😮‍💨
گذشت الهی شکر
(تمرکز که میکرد روی موضوعی از همه چیز دنیا یادش میرفت این شد که دو هفته دستم به این موضوع بند بود)
یا دوره جیغ زدن و بهانه‌های مختلفو گذروندیم(سخت سخت..😮‍💨)هر کدومش علتهای مختلف داشت
الان هم دیدم آداب خوردن و نشستن و … لباس پوشیدن و یسری کارهای روزمره براش مهم شده منم دارم از ریشه باهاش همراهی میکنم
مثلا بعد از شام و مسواک بریم لباس خواب بپوشیم، کتاب بزاریم کنار تختمون، لیوان آب و …
صبح‌ها هم هر لباسی که فکر میکنیم نیاز به شستن داره بیاد تو سبد لباسها
هر چند که بیشتر عروسکها میان اما بازم خوبه😅😅😅
مثلا شب‌ها دیده من کتاب میخونم
میاد تو تخت پیشم دیگه بپر بپر نمیکنه کتابشو میاره برای خودش داستانشو زمزمه کنان میخونه

اینا به کنار، شرایط روحیه خودم خیلی عجیب شده
طوری که خودم با اخلاقمو رفتارم یهو مول کسیکه جفت شیش آورده
هر ماه سوپرایزی جدید🫤🫤🫤🫤

اینم شوری اخیر که با اوج بی‌حوصلگی آماده شد،
مامان رزا مامان رزا ۳ سالگی
سلام مامانهای مهربون و پر انرژی.
فرزندان شما اجازه دارند اسباب بازی هاشون رو وارد پذیرایی، اشپزخونه یا اتاق خوابتون بکنن یا فقط باید تو اتاق خودشوت بازی کنن؟
من از اول که رزا تونست چهاردست و پا بره خونه رو تا حد خیلی زیادی امن کردم که هی نخوام مراقبش باشم و بهش بگم نکن دست نزن چون فکرم این بود که باید تو خونه ی خودش احساس امنیت و آرامش بکنه نه اینکه هی نگران باشه دست نزنه نشکنه نیفته. اما از بعد دوسال و نیم سه سال سعی کردم قوانین تربیتی رو بهش گوشزد کنم اما خیلی تاثیری نداره .بعضا میبینم مامانها بچه هارو مجبور میکنن تو اتاق خودشون فقط اسباب بازی رو پخش زمین کنن.اما خب کف خونه ما پر میشه از لگو و اسباب بازی. تو مرتب کاری هم کمک نمیکنه. با اینکه توی مهد به قول خودش کلین آپ میکنن بعد از هربازی.
اتاقش ۱۲متر بوده که ۳مترش تخت و کمد و...گذاشته شده
اتاق ۹متری و بدون پنجره و نه چندان دلباز هست. دلم نمیاد بگم فقط تو اتاق خودت بازی کن اما بارها پیش اومده موقع اب کش کردن برنج با قابله یهو لگو رفته زیر پام یا پام داخل کالسکه بچه ش رفته😑 بی نظمیش واقعا اذیتم میکنه اما بین روان سالم بچه و خودم دودل هستم.
قوانین خونه شما چطوره؟
مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
من پسرمو بردم مشاوره و مهد
بعد پسر من از لحظه تولد نق نقو بود دائم یه بازی میخواست سرجرمش کنیم و زود هم خسته میشد
خوابشو وحشتناک بود و تو پتو و منو و اینا میخوابید تازه شاید یک سال خوابش درست شده
خیلی هم حرف نمیزنه و کلا دایره لغاتشم خیلی زیاده
اینارو به مشاوره گفتم گفت اینا می‌تونه علائم بیش فعالی باشه😑
البته گفت باید شیش تا علامت رو تو شیش ماه ببینیم اونم تو این سن نه و تو سن مدرسه
آخرم نفهمیدم مشکوک به بیش فعالی یا نه
بچه های شما نوزادی چطور بودن؟ پسر من یک لحظه هم زمین نمی‌موند و اصلا مثل خیلی بچه ها دیدم مامان می ذاتشون مثلا به در و دیوار و چراغ نگاه می‌کنه بچه پسر من نبود
موقع خوابش وحشتناک میشد هم خوابش میومد هم نمیتونست بخوابه گریه میکرد و اصلا تو شرایط خاص باید میخوابید
البته کولیک هم داشت ولی غرغرو بودنش به نظرم ربطی به کولیک نداشت
الان جدیدا هر نوزادی ای میبینم آنقدر آرومه نه نق نقی نه گریه بیخودی انگار میکنم فقط بچه من آنقدر ناآروم بود تا یک‌سالگی پدرمو دراورد
مامان ارش وآیلین❤️🤩 مامان ارش وآیلین❤️🤩 ۳ سالگی
پسری که از ساعت ۶ صب بیدار بوده و خونه رو ترکونده دوبار حموم اب بازی رفته کل وسیله های اشپز خونه رو ریخته کف حال و همه کشو لباس هارو خالی کرده لباساروریخته ته اتاق .
خسته بودم واقعا دیگه حتی ظهرم نخابید من یه ساعت خابیدم پاشدم واای یه بسته ماکارونی رو نرم نرم کرده ربخته تو خونه ، خونه ای که تازه جاروبرقی کشیده بودم .
همسرجان از سرکار یه ساعت پیش زنگ زد گف دوساعت دیگه میام ینی تقریبا۱۰یا ۱۰:۳۰ شب من ساعت۹ شام بچرو دادم درازش کردم ب بدختی درازش کردم اونم از جایی خسته بود از بازی و خرابکاری هاش سریع خابش برد 😁🖐️
همسر هنوز نیومده ،
بچرو خابوندم ..
پاشم خونه هارو مرتب کنم تا همسر میاد شام بخوریم و خلوت کنیم 🤭🦧

راسی خیلی خوشحالم از این بابت که پسرم امروز کلی خرابکاری کرد اما اصلا دعواش نکردم ، بچس خب باید بازی کنه ، حالا یکی دوساعت طول میکشه جمع کردن ولی خونه جمع میشه 😁🤌

پسرم خابیده و من خوشحالترینم بابت امروزی که خوب گذشت ❤️🙏
«فردا روز مهمیه برام حتما خوب بگذره»