خواهرندارم خالمم که تالان حالمو نپرسیده مادرمم که مریض نمیتونه خواهرشوهرکوچکمم که بچه کوچک داره وبزرگه هم شوهرش مریضه توخونه بستریه اززایمان طبیعی هم دیگه میترسم میخوام سزارین کنم شوهرمم میگه من هستم نمیدونم میتونه ازش بربیاد فقط خدا کمکم کنه

پرستار بگیر برای چندروز نمیشه؟

منم ن خواهر دارم عزیزم ن مادر
مادر شوهرمم یه حوریه که کمک میکنه و مدام میگه و اونجور که باید از رسیدگی غذایی نمیرسه توقع داره همونی که همه میخورن زائو هم بخوره حالا هفته ای مثلا ی سیخ جیگر فقط😄چند بارم هست صحبت کردم باهاش میگه نمیدونم کمردرد چیه زانو درد چیه اینا میزنن ب باسنم فلج شدم درد داره منو میکشه
خلاصه نمیخام ب هیچکس بگم تایممو برم زایمان کنم از خدا فقط کمک میخام شوهرمم گفت بیمارستان خودم بزارن میمونم نشد پرستار میگیرم برات برا خونه هم اگر توان باشه میخام چند سری غذا درست کنم اماده تا بتونم روزای اولو سر کنم تا بهتر بشم خیلی دلم گرفته ازشون هرکس یه بهانه ای اورده با اینکه من استراحت مطلق بودم میدونستن و کاری نکردن چون من براشون خیلی مایه گذاشتن تو مشکلاتشون

خدا را رو که داری اونی که داده خودش مراقبتون هست

نترس.من کل بارداری هیچکی و نداشتم.نه قبلی نه اون.بچم دنیا اومد بازم تنها بودم

منم زایمان اولم همراهم همسرم بود اتفاقا خییلی هم خوب بود و راحت بودیم
برای این یکی هم دوست دارم خودش باشه پیشم اما نمیشه باید پیش دختر بزرگم بمونه موندم با همراه چطور کنار بیام

خدا که هواتو دارع خودتم باید همکاری کنی گلم

منم همسرم تو بیمارستان همراه میخواد بمونه . ولی مرخص شم بیام مادر شوهر پدر شوهر و مادر خودم و خواهرم میان کنارم بمونن .ولی در کل اگر سنگین وزن نیستی سزارین برات راحت میشه زود خوب میشی همسرت هم. شبا بیشتر مراقب بچه باشه و روز هم ب خوردوخوراکت برسه

شما ده رو رسیدگی میخای از نظر غذا که اولش باید مایعات و چیزای آبکی بخوری بالاخره کمکت کنن ت بلند شدن حالا یکی دو روز اول تو بچه داری هواتو داشته باشند شبا اگ‌ سزارین اولی خب ی کار بلد ی زن کنارت باشه بهتر عزیرر

خیلیا تنهایی از پسش بر اومدن توام میتونی عزیزم نگران نباش

منم میخوام تنها برم زایمان سزارینیم