دل‌نوشته‌ی یک مادر با قلبی پر از آرزو

من مادر شدم...
نه آسان، نه بی‌درد، نه بی‌اشک.
من مادر شدم با هر قطره اشکی که شب‌ها بی‌صدا ریختم،
با هر دعا، با هر امیدی که در دل نگه داشتم،
با هر بار که شکست خوردم و دوباره برخاستم.

راه من از دل آزمایش‌ها گذشت،
از اتاق‌های سرد درمان،
از سوزن‌هایی که امید را تزریق می‌کردند،
از انتظارهایی که گاهی بی‌پایان می‌شدند.

اما من تسلیم نشدم.
چون آرزوم، صدای گریه‌ی کوچولویی بود که بگه:
«مامان، رسیدم...»

و حالا، در هفته‌ی هفدهم،
قلبم با هر ضربان قلب کوچولوم می‌تپه،
با هر حرکت کوچکش لبخند می‌زنم،
و با هر نفسش، زندگی دوباره می‌گیرم.

من مادر شدم...
و این، بزرگ‌ترین افتخار زندگی منه

ولی بیاین با حرفامون دل یه خانم باردار و نلرزونیم کاش بعضیا به این درک و فهم برسن

ای جانم چه زیبا انشالله سالم بغلش کنی🥰
دعا کن منم یه روزی این دلنوشته رو بنویسم🥹🥰

چقد زیبا😍

چ متن قشنگییی
انشالله خدا نی نی تو حفظ کنه عزیزم

انشالله سالم بغلش بگیری عزیزم

🥺🥺🥺🥺🥺
چقدر قشنگ بود
واقعا هیچکی از دل ما خبر نداره
خصوصا ماکه اینقدر سخت باردار شدیم

ای جانم مبارکه ایشالا سلامت به دنیا بیاد

عزیزم خیلی با دل نوشته آت حال کردم.انشالله بسلامتی فارغ شی و نینی نازت صحیح و سلامت بیاد بغلت مهربونم.با آرزوی بهترینها برا چی خودت و نینی قشنگت.نمیدونم چیه ولی هرچی که هست سلامت بدنیا بیاد🥺🤲☺️♥️

وای چقدر زیبا ممنون از امیدت که به ماهم رسید

خیلی قشنگ نوشتی عزیزم خدانگهدار نی نیت باشه

چقدر قشنگ امروز بابت حرف یکی از نزدیکانم دلم خیلی گرفته بود این متن حالم و خوب کرد انشاالله قسمت همه چشم انتظارا

ای جانم چه متن زیبایی چند بار خوندم اجازه هست اسکرین بردارم انگار دل نوشته های خودم و خوندم انشااا به سلامتی فارغ بشید

عزیزم🥲❤️خدا حفظش کنه برات

ان شالله به سلامتی فارغ شی 😍
خیلی خیلی حس خوب گرفتم
ممنونم ازت🥹😍