مامانا ی تجربه که برام اون طوری که میخاستم نشد تولد پسزم بود .امروز تولدش گرفتیم خانواده خودم وخانواده شوهرم بودن.پسرم‌از بدشانسی دیشب تا صبح تب میکرد منم تا ساعت پنج صبح بیدار بووم‌مشغول ژله درست کردن و چک کردن تب پسرم و پاشویه و شربت و شیاف و
.با کلی مکافات تبش اوردم پایین ساعت بللخره تونستم بخابم.امروز هم بعدظهز که تولد پسرم بوو همش گریه پیکرد و میچسبید ب من.اصلا یددنه خوب وایسنتاد عکس بگیربم..یا آوم صبر کنخ بچه بزرگ باشه چیزی بفهمه از تولد
یا اینکه وقتی تب داره یا مریضه اصلا تولد نگیریو که واقعا لذتی نمیبرید منکه فقط خستگی موند برام.پسزم از اول تا اخر گریه کرد دیگه اخرسر رفتم‌خابوندم🤧😪

کاش واکسنش را چند روز بعد میزدی ....یا تولد را چند روز بعد واکسن میگرفتی ...اگر تداخل پیدا نمی‌کرد بهتر بود ....باز اشکال نداره انشالله تولد ۲سالگیش جبران میکنید

اشکال نداره عزیزم
دختر منم عکسای تولدش همه غمگینه
چون ک خوش انرژی نبود
اما همینم قشنگی خودشو داره قرار نیس همه عکسا با لبخند باشه
بزرگ‌ بشه براش جالبه عکساش

والا اصلا از بهداشت زنگ نزدن که بچه تون واکسن داره یانه.مگه اینکه خودم ببرم الان چهار روز ام گذشته