حالم بده همش احساس میکنم مادر خوبی نیستم احساس میکنم همسر خوبی نیستم همش میخوام بشینم گریه کنم بقیه هم هی ایراد میگیرن که فلان کارو بکن فلان کارو نکن بیشتر حس ناکافی بودن بهم میدن دلم گرفته دارم کم میارم منم همشو سر شوهرم خالی میکنم با اینکه خیلی حواسش بهم هست ازش دورم الان ده روزه خونه مامانمم قراره یه هفته هم بمونم هر روز چند بار زنگ میزنه پیام میده با اینکه کارش خیلی سنگینه میدونم مسئولیت خیلی بزرگی رو دوششه اما خیلی ازش توقع دارم نمیدونم چرا الان از ساعت یازده میخوام بخوابم اما این فکرا نمیزارن نشستم گریه میکنم از طرفی هم دلتنگ شوهرمم و دلتنگی فشار خیلی زیادی داره بهم وارد میکنه خیلی زیاد وابسته شوهرمم حتی تو نامزدی هم هر هفته میدیدمش دو ساله همش پیشش بودم الان فکر اینکه هنوز یه هفته هم باید ازش دور باشم داره منو دیوونه میکنه فکر کنم افسردگی پس از زایمان گرفتم

عزیز دلم عادیه حالت بعد زایمان منم سر دوتا بچم تجربش کردم ولی اولیه سخت تر بود چون هیچی بلد نبودم هرچی میگفتن حته اگه بخاطر خودم و بچمه واذیت نشم باز گریه میکردم وحس میکردم ناکافیم یا مادر خوبی برا بچم نیستم ولی دومیه یاد گرفتم صبور باشم و درگیر بچهام باشم و خودم تا حرف بقیه واز این حالت زودتر دراومدم تو مادر خیلی خوبی هستی تو بهترین پناه بچتی الان صدای قدماتو میشناسه بوتو میشناسه اون بچه به تو نیاز داره پس بیخیال حرف بقیه باش به بچت برس شوهرتم بامحبت واروم صحبت کن جواب ارومی وبا عشق که میگیری حالت بهتر میشه من تنها وبی تجربه از این چیزا رد شدم خودم دست خودمو گرفتم توهم میتونی توکه بچه بدنیا اوردی حالتو خوب بکنی دیگه چیزی نیست.. ❣️🫴🥹

این علایم بعداز زایمانع.. کم کم برمیگردی به حالت اولت.. فقط صبوری کن.. چون راه سختی در پیش داری.. و تو به عنوان یه مادر خیلی قوی تر از تین حرفایی.. خداراشکر ک شوهرت کمکت هست. حالا هرموقعی ک هست..