سلام بچه ها من اومدم تجربه سخت‌سختمو بهتون بگم

زایمان طبیعی پارت اول

از اینجا شروع کنم دوشنبه از بس ورزش و پیاده روی کردم ترشحات‌ موکوسی‌شدید داشتم بعد گقتم بزار بمونه شاید بیشتر شد بعد ۳ شنبه شد رفتم سرویس دیدم یه لکه قهوه‌ای خیلی کمرنگ داشتم شب رفتیم بیمارستان موسوی  برای معاینه‌ اول نوار قلب گرفت گفت انقباض‌داری زیاد بعد معاینه کرد ۲ نفر گفت هیچ ۱ سانتم باز نیستی بعد گفتن باید بستری شی بخاطر انقباض ماام همه کارای بستری رو کردیم و دکتر اومد بستریم کرد و مستقیم‌ از اورژانس مامایی دادن به بلوک زایمان ۳۹ هفته و ۱ روزم بود بعد موندم بلوک زایمان اومدن معاینه کردن نوار قلب گرفتن گفتن تو خیلی خوبی با درد های خودت اومدی نوار قلب خیلی درد نشون میده بعد من از۳ شنبه شب نخوابیدم اصلا تو اتاق تنها بودم فرداش که شد چهارشنبه اومدن بازم معاینه خیلی معاینم‌ کردن همش نوار قلب میگرفتن ازم تعریف میکردن میگفتن تو خیلی صبوری و خیلی درد داری ولی با اون سن کمت‌اصلا جیغ و داد نمیزنی خلاصه که بگم نزدیک ۲۵ بار اینا بخدا معاینه شدم این اومد دستشو‌‌کرد اون یکی دانشجو‌ دستشو‌ کرد تو خیلی ازیت شدم آخر دهانه رحمم ۱ سانت‌شد بعد بازم یه عالمه معاینم‌کردن گفتن دهانه رحمت بستس‌ ......

۴ پاسخ

وای معاینه خیلی درد داره😢

😂😂پس اونجا پهلوان ب نظر میومدی

منم از همین میترسم ولی چون بچه اولمه فکر کنم طبیعی بفرستن منو

عزیزم چه ورزشی میکردی میشه بیشتر بگی چقدر در روز پیاده روی میکردی

سوال های مرتبط

مامان بردیا مامان بردیا روزهای ابتدایی تولد
سلام منم بالاخره زایمان کردم
#تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
من پنجشنبه برای معاینه و ان اس تی که خود دکتر نوشته بود رفتم بیمارستان
ان اس تی چندتا انقباض کوچیک نشون داد ولی گفت که ضربان قلب بچه خیلی تنده
دکترم معاینه کرد همچنان ۲ سانت باز بود دهانه رحمم ولی بخاطر ضربان قلب بچه گفت که اورژانسی بستری بشم.
من پنجشنبه بستری شدم ساعت ۱۱ظهر
تا ساعت حدودا ۴ بعدازظهر با آمپول فشار هم دهانه رحمم باز تر نشد
کم کم معاینات دردناک شروع شد و دردهای منم همینطور
دردها بیشتر میشدن و دهانه رحمم نهایتا ۳سانت شد
من تا ساعت ۲صبح درد کشیدم و کیسه آبم رو پاره کردن و بخاطر درد زیاد بهم مسکن تزریق کردن که نهایتا ۱ ساعت جلو درد هارو گرفت ولی تا میدیدن که من دردم کمتر شده میومدن معاینه تحریکی انجام میدادن
ساعت ۳صبح انقدر گریه کردم و گفتم درد دارم که اپیدورال بهم تزریق کردن با دهانه رحم ۳ سانت و گفتن احتمالا تا زایمان اثرش بره
بعد اپیدورال حالم خیلی خوب شد و بلند شدم ورزش کردم
مامان إلا🩷 مامان إلا🩷 روزهای ابتدایی تولد
«پارت سوم تجربه زایمان طبیعی و سزارین با هم »

باز رفتم صولت اونجا گفتم خونریزی دارم با لک قهوه ای باز طبق معمول معاینه کردن نوار گرفتن یکی دو ساعت بعدش گفتن این لکه بینی و خون ریزی بخاطر معاینه بوده بعد موندم باز گفتن یه سانت یه ذره باز شدی به دکترم زنگ زدن دکتر گفت باید بستری کنید تحت نظرم باشه خب بستری شدم همه چی از اونجا شروع شد دو روز موندم بستری بیش تر از صد بار معاینم کردن هی شیفت پرستارا عوض میشد و یه دسته میومد معاینم میکردن دیگ هر کی می‌رسید بلافاصله معاینم میکرد درد هم یه ذره داشتم خب دو شب موندم با معاینه اینا بعد شنبه صب دیدم طرفای ظهر منو بردن اتاق زایمان آنقدر معاینم کردن دستکاری کردن گفت میخایم کمکت کنیم دهانه رحمت باز بشه واقعا یعنی مردم و زنده شدم دکتر گفت آمپول فشار اینا رو شروع کنید سرم فشار زدن با هر قطرش که می‌رفت داد و فریاد میزدم
یه دونه قرص زیر زبونی گذاشتن نوار هم کلا بهم وصل بود ماما اومد گفت الان بهت ورزش اینا میدم دیگ زود زایمان کنی منم گفتم باشه ولی وقتی سرم اینا رو قطع میکردن دردمم هم می‌رفت.....🥲💔
مامان سوین و آتیلا مامان سوین و آتیلا ۵ ماهگی
سلام از زایمانم تعریف کنم براتون.
دیروز صبح ۳۹ هفته و یک روزم بود رفتم دکتر معاینه کرد گفت یه سانت هست معاینه تحریکی کردم دو سانت شدی بعد اومدم خونه درد کمر منو کشت دیگه بعد دیدم کم کم داره سراغم درد میاد گفتم حتما مثل اون یکی روزام هست بعد با درد زیاد رفتم دستشویی دیدم خون ازم داره جاری میشه زودی زنگ زدم دکترم گفت زود بیا مطب رفتم نگاه کرد گفت دوسانتی اما بدجور درد داشتم گفت یه ساعت راه برو بیا بازم معاینه کنم ببینم چطور شدی من تا شروع به پیاده رویی کردم دردام خیلی بیشتر شد زده به مستقیم کمرو رحمم بعد رفتم پیش دکتر گفت دردات زیاده معاینه نمیکنم پاشو بریم بیمارستان به بیمارستان که رسیدم گفتن ۴ سانت باز شدی بعد اومدم منو فرستادن بخش زایمان اینم بگم هرکی بگه طبیعی راحته من دو تجربه داشتم واقعا خیلی سخته از درد داشتم میمردم هی دکترم امپول ضد درد میزد اما فایده نداشت توپ داد روش داشتم می‌پریدم بعد از چند ساعت ساعت های آخر به پاهام یه فشاری اومد فک کردم فلج شدم یا خدا زایمان چقدر سخته بعد داد زدم بچه داره میاد دیدم
مامان 💙الوین💙 مامان 💙الوین💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه‌ زایمان طبیعی پارت دوم

خلاصه که داشتم میگفتم‌‌دهانه رحمم بسته بود گفتن این دهانه رحمش‌ باز شدنی نیست اومدن سوند وصل کردن دیگه داشتم میمیردم‌از درد از وقتی که سوند و وصل کرده بودن بعد از چند ساعتی رسیدم به ۳ سانت بازم گفتن خیلی کمی بلند شو باید ورزش کنی خواهرم و خواهر شوهرم و مامانم اومدن بلوک زایمان بعد اینا موندن بیرون خواهرم‌ اومد داخل پیشم با کمک اون ورزش کردم خدا شاهده هیچی نخوردم از بس حال و گیر نداشتم کلا لبم ترک زد خون اومد‌ خیلی درد داشتم بچه ها بخدا از حال میرفتم خواهرم‌ کمپوت میداد نمیتونستم‌ بخورم کم مونده بود بالا بیارم که یه عالمه بالا آوردم گفتن از باز شدنه دهانه رحم بالا میاری واقعا تو موسوی ازیتم‌ کردن خیلی شدید بعد خلاصه اومدن گفتن باید شیاف‌ گل مغربی‌ بزاریم ببینیم‌ چقدر تاثیر داره گزاشت فکنم ۵ تا اینا تا ته ته ته دستشو‌ ۵ بار می‌برد تو میزاشت بازم میکشید بیرون خیلی خیلی درد داشتم بعد چند ساعت فکنم شدم ۴ یا ۵ سانت دیگه بریده بودم خیلی سخت بود بدجوری درد داشتم همش ازیتم میکردن‌ میگفتن نباید بخوابی باید ورزش کنی