۷ پاسخ

رنگ انگشنی از کجا خریدی عزیزم با چی پاک میشه؟؟ مثلا به مبل فرش و اینا بماله پاک میشه

فروپاشی روانی واسه من فقط اونجا که بیدار می شه و خونه رو هیوا ترکونده می گه ای بابا خانم جان از صبح هیچکاری نکردی چقدر همه جا به هم ریختس😬😬 بعدم با گل دخترش می رن بیشتر به هم بریزنش

من معتقدم خیلی نانازیش میکنی

دقیقا همسر منو توصیف کردی

اره آقایون همیشه طلبکارن ک شما زحمتای مارو نمیبینید
مگه خودشون زحمتای مارو میبینن؟ خانه داری بچه داری خرید خونه دکتر بردن بچه و هزاااااار کار دیگه

مردا کلا گردن گیرشون خرابه🫠زورشون میاد بخوان ده دیقه بچه رو گردن بگیرن

خان بیدار شده‌ها .چرا اینارو نمیبینی؟

سوال های مرتبط

مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱ سالگی
تو این سن دیگه کم کم به بچه ها نوبتی انجام دادن بازی ها رو آموزش میدیم‌
اینطوری تو بازی با بچه های دیگه، صبرشون میره بالاتر.
من خودم همیشه نقش هم بازی دیگه ش بودم‌
توپ بازی که میکردیم میگفتم‌الان نوبت مامانه.
ولی تو این سن که خیلی با وسیله های بازیشون ارتباط بیشتری میگیرن و دنبال نقش دادن بهشون هستن،
از اسباب بازی هاش کمک میگیرم.
مثلا وقتی داریم خاله بازی میکنیم، خرسی هم میشینه یه گوشه تا نوبتش بشه،
اول رز برای عروسکاش غذا و چای درست میکنه، بهشون میده.
بعد یه تایمی بهش میگم الان نوبت خرسیه.
وخرسی میاد جلو قابلمه رو از رز میگیره و شروع میکنه به آشپزی میکنه.
اولین بار که اینکاررو کردیم رز گفت نه.
بهش گفتم مامان تو بازی کرد و نوبت خرسیه.
با اکراه داد وسیله هاشو.
بعد بازی ازش تشکر کردم که منتظر بود بازی خرسی تموم بشه.
امروز اما وقتی بهش گفتم نوبت خرسیه با ذوق داد وسیله هاشو و کمک هم میکرد، انگور میداد بهش که به عروسکاش بده.
یادتون باشه که بچه ها از بازی کردن همه چیز رو یاد میگیرن❤️
تایم کیفیمون بود و عکس نداریم ازش
عوضش عکس خودم🤣
مامان کوچولو🤩 مامان کوچولو🤩 ۱ سالگی
تجربه ار شیر گرفتن:
ارمان عادت داشت قبل خواب حتما شیر بخوره و بخوابه و همچنین نصف شب ۲ بار بیدار میشد هم شیر و هم اب میخورد من از یک ماه پیش تصمیم گرفتم شیر خودنش رو کم کنم تا کم کم قطعش کنم
اوایل شب درمیون کردم اما نصف شب که بیدار میشد فقط شیر میخاست نه ابمیوه نه اب نه کیک فقط شیر میخورد
منم مجبوری بهش میدادم
برا شیر نخوردن قبل خوابش هم فقط تا ۳،۴ شب همکاری کرد بعد اون انقدرررر گریه میکرد تا خوابش ببره نصف شب هم حداقل ۵ بار بیدار مبشد و زار میزد تا شیرش بدم دیدم اینجوری نمیشه پریشب قبل خواب به سینم سرکه ژذم و وقتی بهانه جی جی گرفت دادم بخوره خودش بدش اومد و رفت کنار یکم گریه کرد بعدش ارومش کردم و خوابید دیشب هم قبل خواب کلی باهاش بازی کردم و هسته شد زود خوابید نصف شب بیدار شد اب خورد و گفت جی جی گفتم جی جی اه شده نباید بخوری یکم بهانه گرفت ولی بعدش خوابید باز ۶ صبح بیدار شد کلی گریه که جیجی میخام منم بهش کیک و ابمیوه دادم خورد و یکم بازی کرد با باباش بعد خودش بالشت اورد گذاشت رو پام خوابید

خلاصه اینکه روش تدریجی که این بلاگرا و مشاورای تو اینستا میدن همش چرته مال بچه های زیر ۱ سال و ۶ ماهه بچه های بالای ۱سال و نیم زرنگ میشن دیگه نمیشه به این روش این کار کرد
من یک ماه تمام این بچه رو زجر دادم و دهن خودم سرویس شد من کردم شما نکنین
مامان دلسا و دخترم 🥰 مامان دلسا و دخترم 🥰 هفته نوزدهم بارداری
*روز دوم از شیر گرفتن*
دلسا الان دقیقا 37 ساعته که شیر نخورده
دیشب وسط شب یه بار بیدار شد یکم نق زد ابش دادم و خوابید چون کلا قبلشم تو شب زیاد بیدار نمیشد دم صبح بیدار میشد همیشه دیشبم طبق عادتش 6 صبح بیدار شد به گریه پاشدم بغلش کردم یکم راهش بردم یکم اب دادم بهش دوباره اوردمش تو رختخوابش نخواستم خوابش بپره یکم خوابش برد دوباره بیدار شد باز بغلش کردم یکم دوباره گذاشتمش تو تشکش گفتم مامان باید بخوابی گفت می می گفتم اوخه خلاصه حدودای ساعت 7.15 خوابش برد تا 10 که بیدار شد
همیشه وقتی بیدار میشه حال ندارم خودم زود از رختخواب بیام بیرون نیم ساعتی وول میخوردیم و شیر میخورد امروز صبح گفتم پاشو بریم بیرون باز گفت می می گفتم اوخه و نشونش دادم خندید ول کرد رفت بهش صبحونه دادم بعدش یه سه ساعتی بردمش پیش مامانم اونحا بهش خوش میگذره مامان بابام باهاش بازی میکنند تا عصر که رفتم دنبالش اومد چسبید بهم باز یکم بهونه گرفت بهش میوه دادم خورد پیش مامانمم که بود بهش نهار داده بود دیگه تا عصر اونحا بودیم حوصلش سر رفت پاشدیم رفتیم خونه مادر شوهرم
شوهرمم اومد اونحا دیگه تا حدودی ساعت 10 اونجا بودیم حالا این بین خیلی باهاش بازی کردم توپ بازی قایم موشک و کلی بدو بدو خواستم خسته بشه
ساعت ده اومدیم خونه باز یکم بازی کردیم کتاب براش خوندم یکم گوشی دستش گرفت چراغا را خاموش کردم گفتم باید بخوابیم ساعت 11.30 هم بهش شام دادم خورد
دیگه اوردمش اوردمش تو اتاقش یکم زدم تو کمرش خوابش برد خدا را شکر
تا ببینیم شب دوم چجوریه
در کل امروز کمتر از دیروز بهونه ی شیر خوردن گرفت
مامان 🍓شایلین🍓 مامان 🍓شایلین🍓 ۲ سالگی
سلام دوستای خوبم تجربه از شیر گرفتن شایلین:
شایلین از بدو تولد به انتخاب خودم شیرمادر میخورد و پستونک دهنیم نمی گرفت... و فقطم با شیر میخوابید
رفته رفته وابستگیش به شیرمادر بیشتر میشد و شبی چند بارم واسه شیر بیدار میشد و این اواخر حتی غذاها و میوه های مورد علاقشم نمیخورد
و از ۱۸ ماهگی دیگه هیچ وزنیم اضافه نکرده بود و تصمیمم این بود اواسط شهریور از شیر بگیرمش
یکشنبه گذشته نوبت چکاپ پیش دکترش داشت
دکترشم تصمیمونو واسه شیر گرفتن تایید کرد که تدریجی و از وعده های روز شروع کنیم
از دکتر که برگشتیم ساعت ۹ شب بود و آخرین باری که شایلین شیر خوره بود ۳ بعداظهر بود
دیدم بهونه ای واسه شیر نمیگیره کلی باهاش بازی کردیم و بهش غذا و میوه دادیم و ۱۱ شب شد و همچنان شیر نمیخواست
به همسرم گفتم راستش من خیلی حوصله روش تدریجی ندارم😩 چون هم زمانبره هم اواخر شیردهی بخاطر وابستگی شدددید شایلین به شیر بشددددت کلافه و عصبی شده بودم
تصمیم گرفتیم که دیگه از همون شب بطور کامل شیرشو قطع کنیم
و شایلینو گذاشتم رو پام و در عین ناباوری خوابش گرفت هم هم کلی بازی کرده بود و خسته بود هم با غذا و میوه سیر شده بود
همین که خوابش گرفت و گذاشتمش تو تختش بغضم تررررکید و با صدای بلند زدم زیر گریه خیلیییی خیلییییی دلتنگ و ناراحت شدم ...
خداروشکر خوابید تا ۵ صبح
بیدار که شد شیر میخواست و بهونه گیر شده بود و تو خواب غر میزد دیگه ۶ بیدار شدم و بهش صبحونه دادم که بخوابه باز بهونه شیرو داشت همسرمم گفت برو اتاق خودمون که نبینت من میخوابونمش و اونروزو مرخصی گرفت که کمک حالم باشه شایلینم خداروشکر خوابید تا ۱۰ بعدشم با باباش رفتن بیرون دو ساعتی و ظهرم باز رو پام گذاشتمش خوابید
یه بهونه هایی واسه شیر داشت اما خیلی گیر نمیداد
مامان تیارا 🧚🏻‍♀️ مامان تیارا 🧚🏻‍♀️ ۲ سالگی
سلام مامانا صبحتون بخیر
ی گزارش بذاریم از روز اول شیر گرفتن
البته قرار امروز شروع کنم ک با تصمیم یهویی از دیروز شروع شد

دیروز تیارا ۹ صبح ک شیر خورد دیگه نخورد تا ۳ بعد از ظهر گفت شیر منم یهویی ب سینه هام ژر زدم نشون دادم گفتم بوف شده دیگه بوستون کرد رفت بازی ی شیشه شیر پاستوریزه دادم بهش خوردن ولی نتونست بخوابه چون فقط با سینه می‌خوابید. ولی اصلا بهانه نگرفت بازی کرد بردمش بیرون اینا تا آخر شب شام کلی ام خوراکی خورده بود
آخر شب ساعت ۱۱ برقا خاموش کردم ولی دیدم داره بهانه میگیره ی نور گذاشتم دیگه باهم کلی بازی کردیم کلی تو بغلم راه بردمش تا ساعت ۱۲ نیم خودش دراز کشید منم آروم دست آوردم پشتش دیدم خوابش برد منم سریع خوابیدم ی دفعه ساعت ۳ نیم شب دقیقا موقعی ک همیشه بیدار میشد برا شیر با گریه شدید بیدار شد با شوهرم شروع کردیم باهاش بازی گریه اش ک آروم شد ۵ دقیقه ام بیشتر گریه نکرد دوباره من تو بغلم راه بردمش دیدم گفت بزارم زمین یعنی ساعت ۴ بود بازم گذاشتمش سر جاش دست آوردم ب پشتش خوابش بر تا ۸ بیدار شد گرسنه بود بهش گفتم هم بیارم بخوری دیدم داره کمی بهانه میگیره شوهرم گفت بپوشون ببرمش در مغازه بهش صبونه ام میدم فعلا ک رفته حالا تا ببینم بقیش خدا چی میخواد

من اصلا دوست نداشتم یهویی بگیرمش ولی هرچی شیرش کمتر میکردم بیشتر وابسته میشد شیر میخواست حالا از دیروز ک بهانه هاش سر جمه نیست ساعتم نشدن ان شاءالله ک امروز یادش بره
شماهم برامون دعا کنید راحت باشه برا دخترم
مامان دلسا و دخترم 🥰 مامان دلسا و دخترم 🥰 هفته نوزدهم بارداری
*روز سوم گرفتن شیر*
دیشب دلسا یه بار ساعت 3 از خواب بیدار شد بغلش کردم ابش دادم خورد یکم گریه کرد و خوابید
صبح ساعت 8 بیدار شد باز به گریه
که طبق روال باز بغل و اب
وقتی بیدار میشه بغلش میکنم میبرمش اشپزخونه بهش اب میدم میخوره میگم مامان میریم تو اتاق باز میخوایم بخوابیم برای شبا هم همینجوره فعلا که این روش جواب داده
خوابید و ساعت 10 بیدار شد به گریه
خوابش میومد ولی نمیدونم گرسنش بود یا چی
خیلی گریه کرد و می می،می می کرد
هر کاری کردم اروم نشد حدود 45 دقیقه به نق و گریه گذشت تا کم کم اروم شد گفتم مامان بیا صبحونه بخوریم براش صبحونه اوردم خورد دیگه سیر شد سرش گرم شد
بعد از نهارم رفتیم خونه مامانم تا 11 شبم اونجا بودیم این وسط چند بار بهونه گرفت یه بارش که خیلی دیگه داشت بی تابی میکرد بردمش تو پارکینگ مامانم اینا توپ بازی کردیم اروم شد
امشب عصاره خوریشو ندادم بهش نمیخوام به مکیدن موقع خواب عادت کنه
من دلسا را قبلا وقتی هنوز زیاد خوابش نمیومد میاوردمش تو رختخواب ولی الان میذارم حسابی خوابش بگیره و بیارمش
خلاصه که در کل پروژه ی سختیه
به شدت دلم برای شیر دادن و اینکه بیاد بهم بچسبه تنگ شده🥲
تا کی بچه بهونه میگیره؟چند روز طول میکشه تا یادش بره دیگه؟