۸ پاسخ

همه از ترس كودك صحبت كردن كه واقعا وحشتناكه ولي من واقعا خودمو كه جاي مادرش كذاشتم نفس كشيدن برام سخت شد اون لحظه اي كه اومده ديده بچه نيست واي خداااا 😭

چه ترسناک منم ترسیدم

من خودم اینو‌خوندم تمام تنم لرزید😭

خدا خیرت بده

شما فرشته بودی که خدا اون لحظه شما رو اونجا قرار داده

من همیشه به همسرم میگم حتی برای یک لحظه هم بچه رو به هیچ عنوان داخل ماشین تنها نزار
کلی پیش اومده ماشین رو همراه بچه دزدیدن
خانم هم کارش خیلی اشتباه بوده

وای یاخدا...تنم لرزید استرس گرفتم...خداروشکر ک اون لحظه رسیدی همش دعادعامیکردم اخر متن ببینم بخشی ازیه رمانه یامثلا دعامیکردم سرکاری باشه😔😔😔بمیرم برااپن بچه چ ترسی متحمل شده

شاید باورت نشه اما اولش فکر کردم داستان ترسناکه و واقعی نیست

سوال های مرتبط

مامان بچه‌ک مامان بچه‌ک ۳ سالگی
روز دوم ترک پوشک هم آسون نگذشت. از صبح تا عصر یه بار خطا و یه بار جیش توی پاتی داشتیم و خبری از پی‌پی نبود. واضح بود که بچه داره خودش رو نگه می‌داره و تحت فشاره. عصر به ناچار پوشکش کردم و رفتیم بیرون و شب رو هم با پوشک خوابید.
از اون عجیب‌تر و دردناک‌تر اما تجربه‌ی روز سوم (دیروز) بود. از ساعت هفت صبح تا ۵ بعدازظهر بچه‌ک خودش رو نگه داشت و حاضر نشد جیش یا پی‌پی کنه. به‌ش آب‌پرتقال دادم که عاشقشه اما لب نزد. انگورهایی رو که براش گذاشته بودم از بشقاب برمی‌داشت، برای این‌که طعمش رو حس کنه یه گاز می‌زد و زود تف می‌کرد و از دهنش می‌داد بیرون. واقعا حیرت کرده بودم. انتظار نداشتم بدونه خوردن باعث می‌شه دستشویی‌ش بگیره و بخواد تا این حد پا روی خواسته‌هاش بذاره و خودش رو کنترل کنه. ساعت پنج دیگه از شدت فشاری که روش بود به گریه افتاده بود و منم سریع پوشک رو پاش کردم. جیش و پی‌پی رو توی پوشک کرد و با خیال راحت آب‌پرتقال و انگورهاش رو خورد (ادامه در کامنت)
مامان دانیال مامان دانیال ۳ سالگی