۷ پاسخ

عکس قدیمی آشغال هامم همراه همیشگی منن😂😂

افرین مدیسا همیشه تحسینت میکنم خیلی قوی هستی انشالله سایتون بالاسر پسرتون باشه و همراه شوهرت و پسرت خوشبخت باشید ❤️

مدیسا خیلی خوشگلی ماشالله بجونت

متولد چ ماهی
مرداد ؟؟

مانتوت تو آف دو تومنه
من دوتا میخرم دو ت
راستی کجای تهرانی
مستاجرید؟

ی سوال
استایل هات خیلی گرونه ( ن خیلی ولی ارزونم نیس
یا حداقل زیاد و متنوع
شوهرت ماهانه ق
چقدر بت میده, یبار گفتی درآمد شوهرت ماهی۳۰
بااین نوع زندگی و پوشش بعیده۳۰ باشه
معذرت میخام البته
ولی دوستیم دیگ تو صفحه همدیگه می‌پرسیم از هم

عزیزم حرفت متین ولی همینجا من دیدم جوری شوهراشون غلام حلقه به گوش خانوادشونن که جرات ندارن واسه زن وبچشون ی کاری بکنن واین وسط عروسه که عذاب میکشه🥲🥴

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
سلام یه سری مامانا خیلی شکایت دارن از اینکه بچشون نق میزنه اول بگم طبق تجربه خودم میگم این یه چیز طبیعیه تو این سن .خودتون رو بزارید جای این بچه ها نمی‌تونید حرف بزنید و نیازتون رو بگید تنها کار همین جیغ و گریه و گاز گرفتن رو بلدید بهتون بی توجهی میشه مادر و پدر عصبانین بچه تنهاست دوست داره یکی باهاش بازی کنه بچه متوجه حال شماها نیست نمیدونه گرونی و دعواهای شماها چیه فکر می‌کنید بچه باید همه چیز رو الان بفهمه چون بشین و پاشو و نکن رو فهمیده پس باید همه چیز رو بفهمه نه بچه داره کشف میکنه داره یاد میگیره .تا همه چیز رو بدونه چجوریه و بتونه حرف بزنه و همه کاری یاد بگیره باید صبور باشید بتونید کمکش کنید .اینکه شما حالتون بده با شوهرتون یه چیز جداست .اینکه بچتون اصلا بلد نیست بازی کنه یاد بگیرید از الان چون باید کم کم شروع کنید مستقل بازی کردن رو .الان خیلی هاتون جای خواب رو عوض کردید ولی الان مهم مستقل بازی کردنه و اینم بگم بچه ها الان ترس جدایی دارن مهراب که قبلا گریه نمی‌کرد برای دوری از من الان یه وقتایی در طول روز اینطور میکنه ولی نباید داد بزنید باید کنارش باشید باشه مامان نمیرم ببین من کنارتم من هیچوقت تنهات نمیزارم با هم بازی می‌کنیم بیا با هم بریم این رو بخوریم خب یکم آروم تر شده حالا میتونی کم کم ازش دور بشید و برید دستشویی یا هرجایی و اینکه ثبات رفتاری داشته باشید اگه الان دستش گوشی دادی یکدفعه نیا بگو فقط تو موقع غذا خوردن یا ساکت کردنت میدم دستت و این میشه باج خواهی
من یه موقع سر غذا دادن مهراب حتما گوشی بدم دستش بعد کم کم ازش دورش کردم با چیزهای دیگه و با رقصیدن و هزار تا جنگولک بازی عادتش دادم یا قاشق میدم دستش یه قاشق اون به من غذا میده یه قاشق من به اون میدم
مامان میران مامان میران ۱ سالگی
مسیر مادری کردن برای من هموار نبود
روزایی رو گذروندم که به خوابمم نمیدیدم
انقدر به چالش کشیده شدم که خودمو نمیشناسم
اهل درد و دل نیستم_ بیشتر توو خودم میریزم
ولی یه روزایی حس میکنم این قفسه سینه برای قلبم کمه و هر لحظه امکان داره قلبم منفجر بشه
پسرک صبور و خوش خنده‌ی من ، تاخیر تکاملی داره
کاراشو انجام میده _ ولی دیر تر از هم سن و سالاش
نوار مغز داده ، MRI داده و به لطف خدا سالمه
باید مکمل بگیره و کار درمانی بره که هر دوتاش داره انجام میشه
میدونم این روزا میگذره و پسره مثل دسته ی گله منم مستقل میشه
ولی من هیچوقت نمیتونم آدم سابق بشم
همیشه توو رویاهای خودم چندتا بچه داشتم‌
الان در خودم نمیبینم__ انگار رسالت من به سر انجام رسوندن میران
من دارم صدمو برای پسسرم میذارم که بهترین خودش بشه و پیشرفت کنه
و به خودم قول دادم یه روزی بگم اون همه سختی ارزششو داشت❤
من زیاد گهواره نمیام، چون خواه ناخواه بچه ها توو مقام قیاس قرار میگیرن در صورتی که شرایط فرق میکنه
زیاد توو جمعای خارج از خانواده نمیرم چون متهم میشم به اینکه
از بس بغلش کردی
از بس بازی نکردی
و....
روزگار داره منو امتحان میکنه_ میخواد ازم یه پریسای قوی تر بسازه
قوی بودن خووبه
ولی من دلم برای پریسای همیشه خندون و ساده نگر تنگ میشه😊
مامان آیسام مامان آیسام ۱ سالگی
سلام خانما من یه پسر ۹ساله دارم ما تو یه شهرک زندگی میکنیم بچه های همسایه ها همه میریزن بیرون بازی میکنن که بیشترشون پسر هستن تقریبا همسن و سال هستن پسر منم میره چون تو خونه تنهاست .اما از یه طرف دوست ندارم بره همه ی پسرای همسایه هامون پرو هستن پسرم میاد خونه بهم همه چی رو میگه خودم ازش خواستم بگه که یوقت کسی بهش نزدیک نشه .دیروز پسرم به من گفت مامان پسر همسایه مون به من گفته من میخوام برم پشت خونمون ج*ق بزنم به پسر من که بلد نبود توضیح داده گفته مامان بهم گفته از اونجایی که شاش میکنی کف سفید در میاد وقتی ج*ق بزنی به پسرم گفته میرم حموم اینکارو میکنم همش ۳ ماه از پسر من بزرگ هست من موندم واقعا چیکار کنم به پسرم چی بگم بخدا از دیروز اعصابم خورده استرس دارم چرا باید پسرای ۹ ساله همه چی رو بدونن اونم با توضیحات کامل بلدن به پسر منم گفته خوب من نمیدونم چیکار کنم به دوستش بگم ؟چرا با پسر من این حرفهارو میزنی .از یه طرف نمیتونم تو خونه زندانیش کنم بگم نرو بیرون چون صدای بچه ها تا خونه میاد پسرم گریه میکنه که منم برم کوچه بچه ها دارن فوتبال بازی میکنن .اما هر اتفاقی که می افته میاد خونه میگه حتی دوستش چند ماه پیش اونجاشو گذاشته تو ک*و*ن اون یکی دوستش اون موقع داشتن فوتبال بازی میکردن پسرم اومد به من گفت.من چیکار کنم واقعا کمکم کنید
مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
ادامه تاپیک مدیریت احساس خشم
۲.توجه:
گاهی هم ممکنه توجه نکنی مثلا یکی فحش داده و شما توجه نکردید و رد شدید
۳.تعبیر و تفسیر(خیلی مهمه)
همه ی ما یک تعبیری از اتفاقات داریم مثلا بچه ظرف رو شکسته میتونه از چند نظر به این قضیه نگاه کنه وقتی چند نوع میتونه فکر کنه واکنشش هم متفاوته
من میتونم فکر کنم این بچه داره من رو اذیت میکنه میتونم فکر کنم این بچه بلد نیست این کار رو انجام بده
پس اساس اون رفتار من متفاوت میشه
و آخرین مرحله واکنش:
حالا یا میزنی بچه رو یا سرش داد میزنیم یا گفتگو میکنی یا از موقعیت دورش میکنی
و اینکه مهمیش این هست که تمرکز رو سه تای اول داریم محرک،توجه و تعبیر و تفسیر
مثلا کسی که سیگار می‌کشیده حالا هی خودش رو بزاره وسط کسایی که سیگار می‌کشیدن چون دوباره براش محرک ایجاد میشه
چون خیلی وقتا از محرک پیشگیری میکنیم و خیلی وقتا توجه نمی‌کنیم و رد میشیم
یعنی اگر خشمتون رو میخواید کنترل کنید باید روی این ۳ تا تمرکز کنید
همش خیلی ها در مورد واکنش صحبت میکنن چون وقتی اون ۳ تارو درست کنی ممکنه اصلا به واکنش بد نرسه و روزی صدبار عصباني بشیم و داد بزنیم که فرداش دیگه نمیتونیم کنترلش کنیم