دیگه رسما واقعا کم اوردم خسته شدم خیلی سخته دوتا بچه باهم نمیتونی ب هردوشون برسی باهم گریه میکنن الان مجبورشدم پسرم دعوا کنم خودم شروع کردم گریه کردن همه چیزشون افتاده پای خودم هیچ کمکی ندارم شوهرمم ک کمکم نمیکنه سر اولی خوب بود الان نه زیاد

ببخشید ناراحت نشی ولی وقتی میگیم نیارید گوش نمیدید میگید من تواناییشو دارم
اخه چه توانایی مگه فرق من با شما چیه بچه یدونشم سخته چه برسه دوتا
قدیما بچه زیاد میاوردن ولی همش کوچه بودن تو کوچه بزرگ میشدن ولی الان بچه ها همش خونه ان مادر باید سروکله بزنه باهاشون

بشددت درکت میکنم منم مثل تو یه دوسال و نیمه و یه یازده ماهه دارم فقط میتونمپبگم خدا صبرت بده

من مثل تو کم آوردم بزرگ مریض کوچک گریه میکنه رد دادم دیگه بدنم خسته

واقعا سخته. چون بچه اولی هم واقعا کوچیکه. ناخواسته بود؟

منم از وقتی دومی آمده شب روزم قاتی شده وقت نمی کنم غذا بخورم کلا شبانه روز دو ساعت می خوابم اونم دم صبح دلم می خواد فقط یک روز برا خودم باشم بخوابم

چقد من😢