۳ پاسخ

من الان که خیلی ناراحتم پیامت دیدم ناراحتم چون دیگه مثل سابق به خودم نمیتونم برسم حتی نمیرسم موهام شونه کنم اگزما صورتم برگشته خونه ای هر چه قدر ظرف میشورم هنوز تموم نشده سالن بهم ریخته از این وضعیت ناراحتم
و بهت میگم کمکی ندارم شوهرمم کمک نمیکنه خودم خودم..

از نقاشی به بعدش انگار ممنوعه برا من 🤣🤣

💔💔👏👏👏👏

سوال های مرتبط

مامان نی نی❤️ مامان نی نی❤️ ۱ سالگی
🎒 لیست اضطراری مخصوص خانواده‌هایی با کودک کوچک

1. وسایل ویژه بچه‌ها:

👶 پوشک (حداقل برای ۳ روز)

🍼 شیر خشک + شیشه شیر + آب جوشیده‌ی سرد شده

🧃 خوراکی فوری: بیسکوییت کودک، پوره‌های آماده، سرلاک

🧸 اسباب‌بازی کوچک یا پتوی مورد علاقه بچه (برای آرامش روانی)

👕 لباس گرم و اضافه برای بچه (حداقل ۲ دست)

🧦 جوراب و کلاه گرم

🧻 دستمال مرطوب و صابون بچه



---

2. وسایل ضروری برای مادر:

💊 داروهای شخصی و ویتامین‌ها

👩‍🍼 لباس راحت و گرم، روسری یا چادر برای خروج اضطراری

🌙 نوار بهداشتی

🧕 کارت ملی، شناسنامه خودت و بچه، دفترچه بیمه



---

3. برای حفظ سلامت و ایمنی:

💧 آب آشامیدنی (حداقل 3 بطری نیم‌لیتری برای هر نفر)

🍞 غذای خشک و سبک برای خانواده (نان خشک، کنسرو، کشمش، خرما)

🧴 ژل ضدعفونی‌کننده دست

🩹 جعبه کمک‌های اولیه (چسب زخم، تب‌سنج، قرص تب بچه)



---

4. نکات رفتاری در شرایط بحران با بچه:

آرام بمون؛ بچه‌ها خیلی زود اضطراب مامان رو می‌گیرن.

سعی کن بازی یا شعر ساده‌ای براش بخونی تا حواسش پرت شه.

اگه صدای انفجار اومد، بغلش کن و سرش رو توی آغوشت بگیر، بخواب روی زمین.



---

5. نکات حیاتی دیگر:

همیشه یه بطری شیر خشک + شیشه تمیز توی کیف داشته باش.

روی دست بچه با ماژیک ضدآب اسم، سن و شماره تماس یکی از اعضای خانواده رو بنویس.

اگه شد، عکسی از بچه‌ات و مدارک هویتی‌اش توی گوشی‌ت ذخیره کن (و یه نسخه پرینت‌گرفته هم بذار توی کیف اضطراری).


╔═🍃🌺🍃══════╗
مامان صدراچی مامان صدراچی ۱ سالگی
پسرم صبح خیلی کم صبحانه خورد. موز هم نمیخورد حتی. ۸.۳۰ بیدار شده بود. تا ۱۱ بهش سیب رنده شده هم دادم و یکم کیک خیلی خیلی کم. ۱۱ گفت می می فکردم میخواد بخوابه چون شبش مهمونی بودیم دیر خوابید. شیرش دادم پاشد رفت بازی (کلاه سرم رفت)۱۲ هم دوباره همین اتفاق افتاد و گفتم شاید میخوابه اینبار چون معمولا ۱۲ الی ۲ دیگه حتما میخوابه. اما باز شیرخورد و پاشد رفت. غذام ۱.۳۰ اماده ید. هرکاری کردم نخورد و گفت میمی گفتم برو رو تشک خودت بخواب ، رفت رو تشک ۵ دقیقه ای اینور اونور شد و نتونست اکمد پیشه من گفتم شیر نداریم غذا باید بخوری و برو خودت بخواب نق زد و رفت رو تشک دوباره گفت بیا. نرفتم دوباره بلند شد اومد پیشم گفتم غذا بخور مامان اشاره کرد به گوشی براش فیلم گذاشتم غذا بدم بهش بازم نخودد. دیگه خسته سدم رفتم رو تشک دراز کشیدم اکمد کنارم گفت می می گفتم نه نمیشه باید غذادبخوری شروع کرد به گریه. دیگه دیدم گناه داره شیرش دادم همونوقت خوابید.
اخه از کجا بفعمم الان میخوابه یا فیلمشه🥴🥴🥴🥴