۹ پاسخ

این چیزها پیش میاد ناراحت شدن نداره
بچت از اونا خیلی کوچیک بوده ..
در ضم تا بزرگ شخصیت خیلی عوض میشه ...
یادمه دختر معلمم
زیر دوسال بود تو مهد بچه هارو میزد ، و معلمم خیلی ناراحت شده بود به ما تعریف کرد
اما مشاور بهش گفته بوده نگران نباشه بزرگتر بشه دروس میشه ..

بعضی روزا ببرش خانه بازی که اونجا با بچه های دیگه باشه بعضی بچه ها وقتی تنها هستند اینجوری ان چون ندیدند نمیتونند از حق خودشون دفاع کنند تو خانه بازی همه چیز یاد میگیره

منم مثل شما بودم الان دیگه کسی میاد اسباب بازی بچمو بگیره ازش میگیرم میگم دوتایی بازی،کنید ولی پسرمن به هیچ عنوان نمیزاره کسی اسباب بازیاش وبرداره میره ازشون میگیره و دنبالشون میکنه اخرسرکه میگیره میگه بعد میاد بازی میکنه میزاره زمین تا میبینه برداشتن دوباره میدو دنبالش،ازشون میگیره

دختر منم همین .نمیتونه از خودش دفاع کنه میان وسیله هاشو ازش میگیرن .من تا جایی ک بشه نمیزارم اما اشتباه باید یاد بگیرن خودشون از حق خودشون دفاع کنن

دختر اول من ۶سالشه ابجیش موهاشو میکشه دفترشو خط خطی میکنه وسایلشو میگیره میگه چیزی بهش نگید بچس بعد چجوری اونا اینکارو میکردن😐
دورش چرا میکردی؟ میرفتی اون وسیله رو از بچها میگرفتی میگفتی پسرمم میخواد بازی کنه وو...
اون الان سنی نداره بخواد از حق خودش دفاع کنه و..

حالا اگه پسرمن بودازته سرش جیغ میزد که وسیله رابگیره دیگ حالیش نیست مال خودشه یانه چندروزپیش رفتم سوپری خریدکنم یه پسربچه بدستش مارشمالوداشت دیدم رفته به زور بگیره ازبچه وای آبروم داشت می‌رفت سریع یکی خریدم بهش دادم
شماهم کوجولوتویادبده ازحقش دفاع کنه ببرش خانه بازی اونجابابچه ها بازی کنه کم کم میفهمه

من ببینم میگرم میگم این برای نیکه،اگ ببینم تکرارمیکنه یجورسرشونوقول میزنم ولی متأسفانه بعضیاخیلی شیطون و پروهستن از رونمیرن منم مجبورم ی اخمی کنم دیگ نیان،اصلنم ب مادرشون توجه نمیکنم حتی اگ خاهرم باشه

من هیجا نمیرم اکثر تو خونم بعضی. موقع ها جاری میاد خونه مادر شوهر اونجا میبیم دخترش ۲ سال از پسر من بزرگتره وسایلای پسر منو برمیداره پسرم گریه میکنه منم خیلی شیک میرم وسایلش میگیرم میدم ب خودش حتی ۲ سه باریم جاریم سر این موضوع قهر کرده بدرک😂😂 هیشکی واسم مهم نیست جز پسرم همسرم

دختر منم همینه جاییی میریم با همسن و سالا خودش اسباب بازی بهش نمیدن اینم گریه می‌کنه
من همیشه هرجا بریم با خودم میبرم عروسک براش

سوال های مرتبط

مامان نینیمون💙 مامان نینیمون💙 ۱ سالگی
مامان آیهان و ویهان مامان آیهان و ویهان ۱ سالگی
امشب پسرمو بردم با همسرم خانه بازی همسرم از سرکار اومده بود گفتم تو بشین من باهاش بازی میکنم تو قسمت ماشین سواری سوار لوپ کار بود دورش جدول کشی هست روکش هم داره که تیزی یا سفتی نداشته باشه خواست پیاده بشه بره سرسره بادی سوار شه اومدم بغلش کنم خودم ببرمش همیشه خدا مانتو هام کوتاهه یه مانتو پاییزه خریدم بلنده تقریبا اصن عادت ندارم انگار تو دست و پامه اومدم برم لوپ کار لیز خورد اومد تو پام مانتومم تو دست و پام بود به همون نام نشون یکی انگار منو بلند کرد کوبوند رو اون جدول بغل بادست اومدم رو جدول دستمم زیرم موند ☹️☹️
فقط تنها کاری که تو اون شرایط تونستم بکنم پسرم و یجوری گرفتم اون زباد اسیب ندید برا همین از خودم اصلا نتونستم محافظت کنم که اصن مهم نس پسرم مهم بود



خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب بیمارستان بودم دستم باد کرده بود دکتر گفت ضرب دیده خداروشکر نشکسته البته که اصلا نمیتونم تکونش بدم از این آتل ها که دست اویزون گردن هم میشه ۱۰ روز باید بندازم فقط خداروشکر دست چپمه


خانوادمم مسافرتن فردا انشالله برمیگردن ولی شب میرسن همسرمم صبح میره سرکار صبح مادرشوهرم میاد کمکم پسرم و نمیتونم تنها نگه دارم اینجوری خلاصه که امشب به طرز وحشتناکی بلا سرم اومد اصلا خیلی بد بود