مامانا از چند روزگی دیگ خودتون شبا تنهایی نینی رو نگه داشتید ؟ من راستش امروز بچم ۱ ماهه شد ولی شب تاحالا تنها نبودم .مادر شوهرم هرشب میاد پیشم می‌خوابه . یکی دو شب تا هفته هم میرم خونه مامانم
طاقت گریه های پسرمو و غر غر کردنشو ندارم شبا ، مادرشوهرم وقتی میاد خیالم راحته اما می‌خوام قوی بشم و خودم از پسش بر بیام .
اینکه میگم طاقت ندارم بخاطر افسردگی بعد زایمانمه . دست خودم نیست وقتی ظرفیتم تموم شه بچه رو میزارم زمین و می‌شینم باش گریه میکنم یا فکر اینکه ی بلایی سر خودم بیارم میوفتم 😞 همسرمم هرشب تا ۱۲ شب سرکاره و وقتیم میاد بیهوش میشه و اصلا تو خواب صدا جیغ بچه رو نمی‌شنوه . صبحم ۶ پا میشه می‌ره کار دوباره
خیلی حس میکنم مامان بدیم . روم نمیشه بگم ولی اونقدری ک فکر میکردم حس مادرانه قویه و براش میمیری ، رو ندارم نسبت بهش . نمی‌دونم چرا 😔 تو بارداری حسم بیشتر بود .شایدم الان هنوز رو غلتک بچه داری نیوفتادم 😞😔 خدا منو ببخشه
#بارداری #سونوگرافی

کاملا طبیعیه عزیزم خوب میشی بزرگ تر بشه شیرین کاریاش دلتو میبره

ازاول خودم تنهایی بودم

من از اولین روز خودم کارشون کردم بچه اولممه
حتی پنج روز بیمارستان بستری بود خودم پا میشدم شیر میدادم بهش هر دو ساعت یا پوشکشو

منم وضع روحیم مثل توعه ولی ا ز زوز اول خودم تنها بودم

من ۷ روز خونه مامانم بودم بعدش اومدم خونه خودم

من از روز اول خودم نگهش داشتم

من 1ز 14 روزگی عزیزم، گلم اگه شرایطشو داری برو پیش روانشناس من نتونستم برم ولی خودم دارم رو خودم کار میکنم ک اوکی شم دوران خیلی سختیه ادم فشار خیلی روشه😔خیلی از خانوما اینجوری شدن بعد زایمان میگذره ولی اگه میبینی حالت خیلی بَده حتمن برو

عزیزم باید از یه جایی ب بعد خودت بتونی من مادرشوهرم طبقه بالامه ولی خودم تنهایی نگه میدارم مامانمم ۱۵ روز پیشم موند رفت راه دوره
از همین امروز شروع کن تنهایی رو

عزیزم تو حق داری و افسردگی بعد زایمان گرفتی
این کمک مادر شوهرتو قبول کن والان از خودت نخواه که رو غلطک بیوفتی
افسردگی خیلی بده منم دوران دختر بزرگم درگیرش بودم
الان باید کمکت بکنن خیلی مهمه که الان تو این وضع تنها نباشی
حست جوری به بچت برمیگرده که خودتم باورت نمیشه
منم مثل تو بودم الان جونم برای دختر بزرگم میره

منم تا یماهو نیم پیش مامانم بودم هانا ه شد دوماهه تازه قلق همو فهمیدیم و تنها موندیم کولیکشم بهتر شده و راحت تره روزا ام باهم کلی بازی میکنیم و حرف میزنیم شبم میخابه و فقط یبار برای شیر بیدار میشه

من زیادتنهابودم بچم وقتی درداش شدیده جیغ میزنه میشینم ب گریه خودمم
ازخودم متنفرم

من از روز دهم مامانم رفت برای هر دو بچم
شهر غریبم. هیچکی نبوده فقط خودمون

شاید چون هیچ وقت با بچه تنها نموندی همچین حسی داری
یه روز خودت تنها بمون
و اینکه چون همسرت هم کمک حالت نیست به نظرم اینجوری هستی البته شرایطشون کاملا قابل درکه و شرایط شما هم خیلی قابل درکه