این هفته ها
خیلی عجیب غریب شدن
شب ها درست خوابم نمی‌بره بچه دائما تکون میخوره تو شیکمم
خوابم میاد ولی نمی‌بره کمی حالت تهوع دارم شکمم ی طوریه پای بچه دقیقا زیر سینمه و تو معده مه ،نفسم سخت شده دماغم انگار کیپه تا ی مقدار راه میرم حس میکنم دستشویی دارم ولی دستشوییم خیلی کمه کمی سردرد نفسم ی جوریه شب ها آب میخورم و تو راه دستشویی ام ضربان قلبم بالا تره خسته هم هستم همش خوابم میاد
درسته میگن ماه آخر زود میگذره ولی شرایط جسمی سخت تره

چقد قشنگ و کامل گفتی دقیقاا

خانما دعا کنین برام بچم دوروز نصف نه لگد می نه نه نبض ترسیدم واقعا

فکر کردم فقط من اینجوری ام

منم دیشب دوساعت بیدار بودم چون تکون میخوره نمیتونم بخوابم

من چی بگم دیشب دکترم گفت دیابتت بالاهست صبح باید بستری بشم

همه ی اینایی که میگی تو هفته های اخر با شدت بیشتر منتظرتن
من اصلا خوابم نمیبره
ورم و معده ی گنجشکی رو یادت رفت
با استخونایی که با هرتکون ترق ترق صدا میدن

آی نگو که برای اولین بار نشستم از دردهام و سختی هام گریه کردم دیروز، انقدر لگن درد و پا درد دارم که خواب بهم حروم شده، حسرت بک ساعت خواب مونده رو دلم
سر پسرمم همینطوری بودم تا روز آخر😭

منم همینم ... امروز اصلا توان هیچ کاری نداشتم 🥺

ماه نه لگن و کمر آدم از جاش کنده میشه واقعا

هشت ماه برطرف ماه آخر ی طرف همه چی هزار برابر سخت تر میشه

من ک همش توراه دستشوییم

کی گفت زودمیگذره.دهنمون سرویس شد خواهر از نفس تنگی و درد لگن

من تا الان اینجوریم

۷دقبقا منم

دقیقا منم 😢