امروز بعد ۹ ماه دارم میرم قم خونه خودم ، خیلی دلم گرفته، دیگه کمکی نیست دیگه کسی نیست شبا بچم نگه داره یکم بخوابم دیگه مامانمو ندارم و حالم خیلی بده با هر کلمه دارم گریه میکنم امیدوارم خدا بهم قدرت بده بتونم بچمو بزرگ کنم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭دلم واسه خانوادم خیلی تنگ میشه هعییییییی

وا چقدر خودت و باختی بچه داری همینه من ده روز مادرم رفت باید داشته باشی خودت دستت بیاد تازه کار خونه و غذا و مهمان همه چی خودم

زودی عادت میکنی برا ماهم همینجور بود یه شب سخته بقیه ش شیرین میشه

منم اینطوری بودم ازخونه مادرم برگشتم خیلی گریه کردم دیگ کم کم عادت کردم شوهرم خونه باشه بچه میگیره کاراموانجام میدم

نگران نباش خدا کمکت میکنه من از اول که برا زردی بچه بستری شد خیلی سخت بود و تو بیمارستان خیلی اذیتم کردن بالاخره یاد گرفتم از روز ششم که اومدم خونه بدون کمک خودم نگه داشتم واقعا خدا کمک میکنه نگران نباش

میفهمم
شرایطتت سخته
اما یه چند روز که بری کم کم عادت میکنی
فقط از همسرت بخواه کمکت کنه تا یهو وضعیتت بهت فشار نیاره

مخصوصا الان تو وقت افسردگی هم هستی خب بمون فعلا بعداز عید برو

و منی که بعد از یک هفته تنها شدم
الانم شهر غریبم کسی رو ندارم
سخته ولی اولش فقط
بعدش عادت میکنی

من مادر ندارم و بچه هام دوقلو هستن و تنهام کمکی ندارم. ولی با بچه هام عشق میکنم از اینکه مامان دوتا کوچولو هستم و نگاه اینا بهم هست لذت میبرم
با این حال که تمام بدنم درد میکنه بزور پامیشم میشینم‌ بچه هام کم خواب هستن مثلا امروز از شش و‌نیم تا الان بیداریم 😂

چون زیاد موندی و عادت کردی حالت اینجوریه یه چند روز که بری سر خونه زندگیت عادت میکنی به اونجا

عزیزم لذت داره میری خونه خونه ای که صدای بچه نبود الان با صداش با لباساش خونه شلوغ میشه قشنگ میشه خستگیت شیرینه. بی خوابیت شیرینه حس قوی بودن مامان بودن میگیری تا الان این حس انقدر برات قوی و جذاب نبوده چون کمکت کردن چون تنها نبودین