یعنی بقران خیلی ب چشم اعتقاد دارم از روزی پسرم رفت مهد همش مریض ،هروقت خواهرم میبینه میگه وای چ‌مودب چ پسر قشنگی همیشه تمیز ی هفته رفت شهر خونه خواهرم ، خاهرم هی زنگ که ماشالا چ قدر غذا میخوره. الان تا شهر اومد افتاد بچم ، بنظرتون رابطم قطع کنم?بقران الان شوهرم رو دستم خودم شدم پیر کور الان سردرد شدید ،بچمم تب داره. دخترم روپام خابوندم. تا صبح باید تب چک کنم. صورتم لاغر شده. شده اندازه ی گردو. نشسته م سیری گریه کردم. بعد شوهر احمق میگه مگه چکار می‌کنی صدتا حرف زشت بهم میزنه،😭😭😭😭😭

وااا درباره خواهرت اینا رو میگی؟؟؟ خب از رو ذوق خاله بودنش اینا رو میگه

بنظرم آنفولانزا ربطی ب چشم ونظر نداره بچتم ک میره مهد همه بچه ها درگیرشن

بابا کوتاه بیا
من خواهر ندارم منو چشم کنه اما از آنفلوآنزا داریم تلف میشیم همه مون
الان همه مریض هستن

یکیم اینکه تعرف بچه هات جایی نکن هرکی گف وای مودبه و فلان بگو توخونه انقد اذیت میکنه گریه میکنه هی اینجوربگو ب چشم نیان

اول اینکه اندازه دو سه تا قاشق نمک بریزتو نایلون بزار زیربالش پسرت بعدش صب ی قابلمه یا تابه رو بزار داغ داغ شه اون نمک تو یکم اب قاطی کن پسرت کنارت باشه ها یهو بریز توظرف داغ بسم الله هم نگیا اصن .......یا هم ی تخم مرغ بچرخون دور سربچه هات بگو دیده تدیده چشم تنگ بترکه بعدش پرت کن تو کوچه ای جایی

شوهرا همشون گاون