۵ پاسخ

کاملا درکت میکنم چون منم فردا همین حس و همین فکرارو و دل مشغولی هارو دارم

کاش واقعا نزدیک بودی خودم محمد علی و نگه میداشتم🥲

شغلت چیه

البته حقته برامن کلاس میذاری 😂😭😭😭💀💀💀😂😭😭😭💀💀💀😂😭😭😭💀💀💀

دیونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

سوال های مرتبط

مامان 🩵کیانم🩵 مامان 🩵کیانم🩵 ۲ سالگی
مامانا بچه های شما هم خیلی لجبازن؟؟؟؟
کیان که دیوونم کرده تازگی ها هم که به حدی اذیت هاش زیاد تر شده که مخم نمی‌کشه بقران
شوهرم که همیشه منو واسه دعوا کردن کیان دعوا میکنه ببینین دیگه به چه مرحله ای رسیده و این بچه ادیت میکنه اونم که خودشم چند روزه اعصاب و روان نداره
کیان ماشالله خیلی شر بوده به حدی که یه مدت با قرص اروم میکردم خودمو ولی الان اگه بگم پوستمو کنده دروغ نگفتم
به شوهرم میگم از بچه ترسیده شدم
خواهرشوهر من سالی یکی دوبار میاد خونه مامانش که طبقه پایین مایه
یک روز اومده بود این کیان رو بغل کرد رفت پایین ینی فکر کنین یک بعدازظهر تا شب ۱۰بار گفت این چه بچه ایه من سه تا پسر دارم اذیت های سه تاشون روی هم اندازه این پسره نمیشه
ینی سرشو گرفته بود از درد
تعجب کرده بود
منم واقعا دیگه نمیکشم خیلی خسته شدم
بدتر این که تازگی ها خیلی بدتر شده خیلی هاااا از وقتی که دیگه تقریبا ۲سالش شد
البته میدونم توی این سن بیشتر بچه ها همینن ولی میخوام بدونم شما چجوری کنار میاین من که توی سرم هم فولاد بزارن از دست این بچه کم میارم باز
مامان هیراد 🩵 مامان هیراد 🩵 ۲ سالگی
از وقتی که خودمو شناختم و فهمیدم دخترم از دخترا بدم اومد
از بس خانوادم دختر دوست نداشتن مخصوصا پدرم
مادرمم دست کمی از اون نداشت ولی بیشتر مراعات میکرد
دوتا داداش بعد از خودم دارم
همیشه جوری رفتار شد تو خونمون که انگار من نبودم و اونا تو اولویت بودن و بودن من براشون باعث شرم و آبروریزیشون بود
اینو همه ی فامیلامون میدونستن که چون دخترم تو خانوادم ارزش زیادی ندارم
از نظر مالی هیچ وقت کم نداشتم و بابام خیلی برام خرج میکرد ولی از نظر روانی خیلی حس بدی داشتم
بخاطر همین هیچ وقت دوست نداشتم دختر داشته باشم
از دختر داشتن میترسیدم که نکنه یه وقت اون حس بد رو از خانوادم بهش منتقل کنم
هروقت دختر بچه کوچیک میبینم بی اختیار چشمام پر از اشک میشه
همیشه بهترین کارارو برای خانوادم کردم همیشه از خودم براشون گذشتم ولی اونا هیچ وقت برای من هیچ کار نکردن هیچ کار و هیچ وقت ندیدن که براشون چیکارا کردم
یعنی اگه الان تصادف کنم نمیتونم بچمو ببرم بزارم پیششون که دو روز برام نگه دارن ولی هروقت چیزی شده یا کاری داشتن اولین نفر به من زنگ میزنن
از این حس متنفرم
مامانم دم به دقیقه میگه برا هیرادو شوهرت اسپند دود کن چشم نخورن چرا؟
چون پسرن دیگه
چون پسر براشون شیرینه
همیشه تو هرچیزی طرف همسرمو گرفته تا من
چرا چون اون پسره من دخترم
به این چیزا که فکر میکنم قلبم فشرده تر میشه
ولی همیشه خودمو دوست داشتم هرچند که مادر پدرم منو اونجور که باید نخواستن همیشه از خودم راضی بودم هرچند اونا منو اضافه میدونستن
این حس بدو نمیتونم از خودم جداش کنم و همیشه باهامه
کاش میشد چشمامو میبستم به روی هرچیزی که میشنوم و هرچیزی که اتفاق میفته
کاش مادر پدرایی که این حس رو دارن هیچ وقت بچه دار نشن
مامان آیگل مامان آیگل ۲ سالگی
واقعا تو دنیایی زندگی میکنیم که هیچکس دلش به حال آدم نمیسوزه ،من دوتا بچه دارم یکی دو سالشه دومی ۲ ماهشه بار دوم ناخاسته باردار شدم ،یعنی بقران به نظر من جهنم اون دنیا از زندگی که من دارم بهتره بخدا روز و شبی نیست یعنی بخدا که من یک دل سیر گریه نکنم ، همش سردردم چند بار سر دخترم داد زدم از بس همیشه خسته کوفته و عصبیم دخترم انگار ازم متنفره همش میره با دیگران به خواهرم میگه مامان دنبال این و اون میوفته که باهاشون بره ، واقعا یعنی بخدا واقعا نمیخام اینطوری باشم ولی پسرم که دو ماهشه خیلی گریه میکنه خیلی خیلی خیلی بیش از حد خیلی زیااااد یعنی روزی یک ساعت شاید هم کمتر میخابه بقیه وقتا همش بیداره و گریه میکنه دکترم بردمش چکاپ کامل کرد گفت سالمه قطر کولیک هم بهش میدم موندم چشه بخدا سرسام گرفتم از صداش یعنی در حدی گریه میکنه که بخدا ازش بیزار شدم انگار ن انگاز بچه ام ، هیچکس رو ندارم هیچکس پیشم نمیاد که یکی دو ساعت بچه هامو نگه داره خونه آبجیام که میرم انگار بیزارن ازم مادرمم اصلا نمیاد خودشم تعارفم نمیکنه که برم پیشش شوهرم افتاد دنبال یه زن ۳۹ ساله ولکنش نیس ماهی شاید چند شب بیاد ،ب معنای واقعی کلمه من روانی دارم میشم بخدا نمیدونم چیکار کنم امشب میخاستم کند بسته قرص بخورم خودمو خلاص کنم باز دست و‌دلم لرزید خدا لعنتم کنه خیلی کم حوصله و کم طاقت شدم نمبدونم‌چمه یکی به دادم برسه نمبدونم این گریه های بچه ام کی تموم میشه نمیدونم کی دخترم دوباره با عشق نگاهم مبکنه نه با ترس لعنت بهم کاش عجلم بیاد بمیرم انقدر آدم میمیرن من زنده ام بخدا خسته هیچ دوستی همسایه ای هم ندارم که یک لحظه باهاش سرگرم بشم حداقل روزا زودتر بگذره بیرونم با دوتا بچه کوچک نمبتونم برم