۹ پاسخ

تا این حد شستن طبیعی نیست عزیزم... هرچند کار اونا هم اشتباهه ولی به بچه اجازه بده بدنش در معرض اکوسیستم قرار بگیره. وگرنه در معرض کوچکترین میکروب ها و ویروس ها بدترین مریضی رو میگیره

خانواده ی شوهر دارن زندگیمونو داغون میکنن خدا لعنتشون کنه منم ازشون بیزارم از همه لحاظ

به نظرم خودت بیشتر حساسیت داری اینحوری اون طفلی بچه روهم بیشتر مریض میکنی بدن بچه باید با میکروب اشنا بشه تا بدون دفاع کنه دربرابر میکروب ها هم اونا باید رعایت کنن مثلا زیاد بوسش نکنن هم تو حساسیتت کم کن

شما کاملا مشخصه که وسواس داری حتتتما باید درمان شی.همه ی بچه ها دستمالی میشن بوسشون میکنن کسی اینطوری رفتار نمیکنه...ویروس هااکثراتنفسی منتقل میشن

من اصلا سخت نمیگیرم خانواده شوهرم بوس میکنن بغل اصلا مهم نیست
خانواده خودم بغل میکنن بوس میکنن جز مادرم میگه بچه گناه داره دهن ما پر میکروب اصلا بوس نکنید نمیزاره منم بوس کنم

من رفتم خونه خالم،اون یکی خاله مم اومده بود با بچه ها شون دخترم اون موقع ۳/۵ماهش بود قبل اینکه بخواب ببوسن مامانم گفت نمی زاره بوسش کنیم برگشتم گفتم داداشم بچه رو بوسیده بردمش حموم هفت آبش کردم یه جوری با شوخی و خنده گفتم که وقتی بچه هاشون نزدیک دخترم میشدن فوری خاله هام میگفتن به بچه دست نزنید هااااا
شوهر خاله م گفت باریکلا واقعا کار خوبی میکنی بچه گناه داره مریض میشه
همیشه هر جا که مجبور شدم برم،اول حرف خودمو میزنم
بعد ببینم طرف نمی فهمه بچه رو بغل میکنم تا آخر مهمونی فک کن بچه تو بغلم خوابش میبره نمی زارم زمین کسیم نزدیک شده گفتم خسته س خوابش میاد

منم دز این به بعد بچم مریض بشه اطلاع نمیدم اونام بگیرن فقط من و بچم گناه کردیم رعایت کنین اونا بیان مریضش کنن

دختر من تا حالا ووبار سرماخوردگی ازشون واگیر کرده همسری ده روز اسیر بودم.رفتیم خونشون میگم بچه فلانی سرماخورده،؟؟میگه نههه حساسیته نتیجه حساسیتش ۴شب درس نخوابیدن بچه من و کلی دارو خوردن شد.بعد دوماهش بود من بردمش جایی مریض شد ا‌مده بود میگفت مامان جون بردنت فلان جا مریض شدی.اینقد بیشعورن

خاک تو سر بی عقلشون کنن
بچه واسه بوسیدن نیست
بخدا من بچه رو یکی دست بزنه قلمش میکنم،یه جوری میزنم تو ذوق یه همچین آدمایی که نتونه جوابم بده چ برسه به اینکه کار خودشو بکنه و بره
احمقای بی کلاس

سوال های مرتبط

مامان الوین مامان الوین ۱۷ ماهگی
مامانا شما بعد بچه هاتون از نظر روحی اخلاقی چقدر تغییر کردین؟من اصلا خودم نیستم واقعا نیستم عجیبه انگار دیوونه شدم حتی دیروز با مادرم بحثم شد بچم مریض شده چنان سرفه هایی تو خواب می‌کرد که داشتم میمردم ممانم زنگ‌زد گفتم نمیدونم چرا نمیمیرم چرا تموم نمیشه این زندگی داره خفه میشه پسرم آخه چرا اینقد مریض میشه این بچه تا وقتی بیداره من کنارش جم‌نمی‌خورم مامانم خیلی همیشه پشتم بوده فقط همینا برام موندن اما وقتی آه و ناله کنم گله کنم میگه روحیه شو نداشتی بچه میخواستی چیکار دیروزم میگفت فقط،چون مریضه اینجوری میکنی با خودت دست خودم نیست تو خواب خیلی بد سرفه میکنه حتی بیدارش میکنه همین الانم خوابیده میترسم بالا سرش نشستم من عجیب از خودم دور شدم عصبی شدم تمام زندگیم استرسه از بس مریض میشه استرس دارم برم بیرون کلی بچه اون بیرون با تیشرت و شلوارک میان من ی بار لباس کم تنش میکنم سرما میخوره چرا احساس میکنم همه چی بهم ریخته هیچکس درکم نمیکنه خسته شدم