سلام قشنگا یه سوال دارم میشه راهنماییم کنید
ما هرهفته میریم خونه مادرشوهرم اینا بعد اگه خودمون باشیم که خب دخترمو تحویل میگیرن و از کاراش تعریف و اینجور چیزا بعد اگه بقیه ی نوهاشون باشند خیلی اخلاق و رفتارشون نسبت به بچه ی من تغییر میکنه و جاریم یه پسر داره بعد دوتادختر که با بچه ی منه همسن هستند بعد اینا که باشند کلا میرند سمت اون و به اون توجه می‌کنند و مثلا پدرشوهرم گوشیشو میده دست پسر جاریم بعد خب بچه ی من دید اونم رفت سمتش بعد پدرشوهرم گفت نه بزار دستش باشه ازش نگیریا مثلا اینجور اخلاقی دارند و خیلی فرق میذارن دخترم میره سمت پسره میگه نه بیا اینور کاریش نداشته باشیا در صورتی که بچم میخاست پسرعمویش بغل کنه و بوس کنه و منم خیلی از این رفتارشون واقعا ناراحت میشم و اعصابم خورد میشه
خواهرانه بگید شما بودید چیکار می‌کردید و چندوقت یبار می‌رفتید
در صورتی با مادرشوهرم بد نیستم هم اون منو دوس داره هم من اونو و احترامشونو دارم
ولی این رفتارا اذیتم میکنه شما بگید بهم ممنون میشم ازتون

۵ پاسخ

باهم نرید
اگر اونا پنج‌شنبه میرن شما جمعه برو تا باعث دلخوری نشه

والا من یکس از جاریام دوتا بچه داشت که من پسرم دنیا اومد ولی خب قطع رابطس کلا با خانواده شوهرم و بچه هاشو هیچ کدوم خانواده شوهرم ندیدن و تنها نوه محسوب میشد طبیعیتا خیلی مورد توجه بود
ولی حالا اون یکی جاریم باردار و دختره بچش پس فردا دنیا میاد
خانواده شوهرمم خیلی دختر دوستن گاهی عمش کنایشو میاد که اون بیاد دیگه دوران تو تموم میشه و فلان به پسرم میگه
ولی خب هنوز دنیا نیومده تا ببینم چجوری میشه
از طرفی اونا راه دورن و نهایت دوماهی یبار بیان و اخر سر همون پسر منه که پیششونه ولی اینکه همون دوماهی یبار رو میخوان چکار کنن خدا فابمه

من اینو توی خانواده شوهرم دارم میبینم در حدی که دختر جاریم دیگه از هیراد بدش میاد هی میخواد بزنتش ولی خب واقعا نه روم میشه بگم فرق نزارید نه روم میشه جاریم بودنی من نرم یا برعکس ولی یه مدت ما میرفتیم اون نمیومد الان دوباره میاد بخدا که منم ناراحت میشم دلم برای دختره میسوزه ولی یه مشت بی فرهنگ که هنوز بین دختر پسر فرق میزارن کاریشون نمیشه کرد🤯

چقد منی تو عزیزم

ی وقت خودت تنها بودی بچت تحویل گرفتن ی تکه بیرون ک اونا میان اینجوری میکنی دخترم ناراحت میشه

سوال های مرتبط

مامان آبان مامان آبان ۲ سالگی
سلام مامان‌های گل
دوباره کتاب آوردم براتون. اسمش هست "چه عالی عزیزم" ولی ما بهش میگیم "گوشی". کتاب طوطی (بخش کودک انتشارات فاطمی) منتشر کرده، کاغذش هم گلاسه‌ست. راستش مطمئن نیستم این کتاب برای گروه سنی بچه‌های ما مناسب باشه ولی از اونجایی که آبان خیلی دوستش داره و موضوع جالبی هم داره که دغدغهٔ خیلی از مامان‌هاست، گفتم معرفی کنم.
کتاب دربارهٔ یه مادر و پسره که با همدیگه میرن پارک. پسر کوچولو خیلی هیجان‌زده است و به مامانش میگه امروز می‌خوام از اون درخت بزرگ بالا برم و... ولی مامانش سرش تو گوشیه و در جواب همه چیز فقط به پسرش میگه چه عالی عزیزم!
پسر کوچولو از درخت میره بالا و اونجا کلی ماجراجویی میکنه و اتفاقات مختلف براش می‌افته (تو این قسمت‌ها تخیل هم وارد میشه، مثلا روی درخت میمون‌ها میان و پسر کوچولو رو پادشاه خودشون می‌کنن یا اونجا با یه پلنگ دوست میشه و...) بعد که برمی‌گرده پیش مامانش، می‌بینه مامانش همچنان با گوشی مشغوله. پسر بچه دمغ میشه و با خودش فک می‌کنه مامانش این همه چیز جادویی و قشنگ رو ندیده. با هم برمی‌گردن خونه. موقع خواب مامانش چن‌تا برگ، چوب و... که پسر بچه از پارک با خودش آورده رو می‌بینه و ازش می‌خواد براش تعریف کنه تو پارک چه اتفاقاتی افتاده. پسر بچه هم تعریف میکنه و مامانش میگه بار بعد منم باهات از درخت میام بالا.
بقیه رو تو کامنت‌ها میذارم براتون