یهو یاد بعد از زایمانم افتادم یک هفته بعدش مسمومیت بعد از بارداری گرفتم.اگه تو بیمارستان نبودم معلوم نبود چه به سرم میومد.دکتر سریع گفت بخوابونیدش بهش سوند بزنید.گفت تا تشنج نشده زود باشید‌.منم که این جمله رو شنیدم یهو پانیک شدم داد میکشیدم بزارید شوهرم بیاد پیشم.نمیخوام بمیرم.تا با ارام بخش اروم شدم.نبضم روی 160بود فشارم18.چه روزای سختی رو گذروندم.گفتم دارم میمیرم.واقعا زندگی برای ما پانیکیا خیلی سخت و دلهره آوره.زایمان خیلی ترسناک.

۴ پاسخ

پانیک چیه

واقعا شانس اوردی بیمارستان بودی و زود فهمیدن من درست وقتی مرخص شدن اومدم خونه به خاطر مسمویت تشنج کردم خیلی سخت گذشت 🥲🥲

علائم مسمومیت چی بود
نمیدونستم بعد از دنیا اومدن بچه هم امکان داره مسمومیت

خداسلامتی بده❤️

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
چه سنی برای از پوشک گرفتن کودک مناسب است
چه سنی برای از پوشک گرفتن کودک مناسب است؟
در مهدکودک چه چیزی یاد می‌دهند
در مهدکودک چه چیزی یاد می‌دهند؟
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
کتاب خواندن برای کودک از بارداری

سوال های مرتبط

مامان محمدمهدی🧒☘️ مامان محمدمهدی🧒☘️ ۲ سالگی
دیدن این عکساحس خوبی بهم منتقل میکنه..💫☘️
عکسای دوتایی با پسرک خونه..اونم از نوع زیادی آقا☺️
یهو موهای سفیدمو دیدم که در عرض چند روز سفید شد🤍
هفته۲۷بودم که رفتم سونو و دکتر یهو پاشد از جاش و گفت این بچه چرا اینقدر اومده پایین.همون لحظه پییر شدم..پسرک داشت تشریف میورد بیرون..بخاطر کم آبی🤣
ازاونروز تا هفته۳۷ استراحت مطلق شدم ..البته هر هفته هم بیمارستان که سرم بزنم آبم بیاد بالا.. از دست جفت لعنتی😬
آخ چه بارداری سخت و طاقت فرسایی داشتم..پیرم کرد خدایی
#یازده هفته نجات بخش برای محمدمهدی💚
#شکر برای بودنش🌻
مشاهده ۱۷ پاسخ
مامان ویانا مامان ویانا ۲ سالگی
سلام صبح تون بخیر دخترم دو روزه مریض شده دکترم بردم تو این شرایط دکتر خوب نبود تعطیلی اینا ..اول دور چشمش قرمز شد بعد بازی نی کرد یهو دستش می ذاشت رو چمشمش جیغ می کشید بعد دوباره اروم میشد دکتر رفتم یه ستریزین با قطره بتامتازون واسه چمشش داد چشمش خوب شد دیشب باز زیر گردنش ملتهب قرمز شد و جوش ریز ابدار زده بود بعد سرشو می گرفت قسمتش قلب گریه می کرد د‌کتر که بردم خشک کن استامیفون داد بعد گفت اگه دیدی بهتر نشد بیار بستری کن شوهرم می ترسه چون بیمارستان کنار ارتشش اصلا خود دکترا هم می ترسیدن موندم چه کار کنم این دیگه چه مریضی
مشاهده ۲ پاسخ
مامان دنیز 🐣 مامان دنیز 🐣 ۲ سالگی
یک هفته هست دارم دخترم رو از پوشک میگیرم تعداد خطاها خیلی کم شده اما امشب جیش کرد توی شلوارش چیکار کنم آخه خیلی سخته وااای یعنی قربون از شیر گرفتن ... بعد مامان ها خیلی وقت ها هم الکی میگه میبرم دسشویی بعد چند دقیقه میگه نیس ندارم ،،یعنی از کمر و پا افتادم ،،،خدایا خیلی زود برام بگذرون این دوران رو ....
مشاهده ۱ پاسخ
مامان حامد و آرمین. مامان حامد و آرمین. ۲ سالگی
سلام مامان های عزیز حالم خیلی بده واقعا کمکم کنید ببخشید این موضوع رو اینجا میگم واقعا معذرت می‌خوام ولی نمی‌دونم به کی بگم
شوهرم تو ادرارش خون دیده شده
سریع بعد این که متوجه شده رفته پیش دکتر
و تا حالا هیچ وقت این طوری نشده
رفته پیش دکتر سونو براش نوشته و آزمایش ادرار آزمایش رو میده ا ساعتها جوابش آمده دکتر گفته تا سنو گرافی رو نگیری پیشم بیار بعد معلوم میشه چه مشکل داری سنگ کلیه هم نداره
مشاهده ۴ پاسخ
مامان اورهان مامان اورهان ۲ سالگی
دوستای گلم
معرفی میکنم
موجود ۱۰میلی متری و۹ هفته ای موجود تو من هستن ایشون
که زندگی و خواب و خوراک رو از من گرفته🥴
چرا این بچه های من انقد تو بارداری اذیتم میکنن نمیدونم
حتی این که حتی نمیدونم چی صداش بزنمم باعث شده به پسرمم نتونم برسم🥲
خیلی روزای سخت و سخت تری دارم پشت سر میذارم
یذره انرژی باقی موندمم سرماخوردگی خر ازم گرفته
مشاهده ۳۲ پاسخ
مامان مهراد❤ مامان مهراد❤ ۲ سالگی
یه نفرو شنیدم پسر ۱۳ ساله داره بعد این بچه تند تند میرفته دستشویی، بردن چکاپ دیدن به شدت قندش بالاست، بچه رو دو هفته بستری کردن تا قندش متعادل شده و از این به بعد تا آخر عمر باید انسولین بزنه، هیچ سابقه ارثی هم نداشتن، یعنی از چی میشه که بچه یهو دیابت بگیره اینم اینقدر شدید؟

#فرزندپروری
مشاهده ۹ پاسخ
مامان آرتمیس مامان آرتمیس ۲ سالگی
سلام خانوما .امشب به دخترم ماکارونی دادم یکم بعدش بالا اورد .دوبار هن بالا اورد . زود بردمش بیمارستان و دکتر گفت حتما به خاطر گرمای هوا وسنگین بودن ماکارونیه .ولی من خیلی میترسم .دارم از استرس میمیرم .توروخدا اگ چیزی میدونین بگین! یکار کنم چی بهش بدم برای مسمومیت
مشاهده ۵ پاسخ
مامان مهرسا مامان مهرسا ۲ سالگی
سر بارداری مهرسا خیلی اذیت شدم فشارم هی میرفت بالا و یه ماه تو بیمارستان بستری شدم....فشار روانی زیادی تحمل کردم خطر مرگ خودم و نوزادم.... ‌بعدش تولد نوزاد نارس و افسردگی بعد زایمان و مشکلات دیگه ....
امروز این عکس رو یادگاری اینجا میزارم خدا معجزه شو به من نشون داد و مهرسا کوچولو ی من بزرگ شد و اون روزای تلخ گذشت
منو مهرسا برنده شدیم
خواستم بگم اوناییکه مشکل بزرگ دارین تو زندگی و فکر میکنین دنیا به آخر رسیده
مطمئن باشین خدا حواسش بهتون هست
و پشت هر سختی اسانی💞💞
مشاهده ۶ پاسخ
مامان 😍موفرفری😍 مامان 😍موفرفری😍 ۲ سالگی
سلام مامانا پسرم از دیروز یهو تب کرد صبح بردم دکتر گف یه گوشش یکم عفونت دارع انگار جرم داره،دکتر خودش نبود بیمارستان برم،بهش شربت استا داد گف بده ۶سیسی،با اموکسی کلاو از صبح زود دارم میدم ولی شربت که میخوره بعد ۲ساعت نیم ۳ساعت دوباره تبش بالا میره ۳۹درجه میشع چرا روش جواب نمیده انقد زود تبش برمیگرده اخه😭😭😭
مشاهده ۳ پاسخ
مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ سالگی
دخترم امشب منو هل داد گفت بابام بخوابونم تو تاب میخوابه بعد که یکم گذشت باباش رفت بخوابه چون صبح باید بره سر کار یهو بلند شد نشست جیغ زد که تو نه بابا بیاد خیلی ناراحت شدم 🥲🥲🥲🥲
مشاهده ۱۳ پاسخ
مامان قند عسل مامان قند عسل ۲ سالگی
چقدر دیگه باید تحمل کنم از اینور میگه ندارم بچه رو از پوشک بگیر الان گرفتمش خیلی رو مخمه همش جیش میکنه تو شلوارش یه بار سرش داد زدم که جیش کن میگه تقصیر توئه استرسیش کردی میشاشه تو شلوارش خدایا از صبح هی میگم لاوین بخواب نمیخوابه الان خوابش برده میاد خونه شوهرم غر که تو نزار بخوابه شبا نمیزاره بخوابم تا یک بیداره خوب من چه گناهی کردم کلی حرف میزنه بعد تا ناراحت میشم میگه واای تو اصلا عوض نشدی خیلی زود رنجی خسته شدم دیگه
مشاهده ۶ پاسخ
مامان لیام مامان لیام ۲ سالگی
طمع کردم بعد غذا به پسرم ۱۸۰تا شیر دادم بعدش یهو معدشو گرفت هرچی از صبح تو معدش بود رو بالا اورد
چیکار کنم الانم داره میخوابه
مشاهده ۱ پاسخ
مامان 🌺فاطمه خانم🌺 مامان 🌺فاطمه خانم🌺 ۲ سالگی
سلام مامان گلیا
خوبید؟
آقا من الان تو دوره پی ام اسم بعد غروب با ماشین منو همسرمو بچم رسیدیم دم در شوهرم پیاده شد در پارکینگو باز کنه(در به سمت بیرون باز میشه) دخرمم زور زور که پیاده شم
خلاصه بهش گفتم همینجا پیش ماشین بمون تا مامانم پیاده بشه دوید سمت خیابون دویدم گرفتمش چادرم افتاد از سرم اومدم چادرمو درست کنم دوید سمت در خونه یعنی خدا رحم کرد شوهرم درو نکوبوند تو صورتش وای خیلی بد بود
بعدم که دیدش بم گفت خاک تو سرت نمیتونی یه بچه رو بگیری
وای یعنی انقدر عصبانی شدم (در حالت عادی اینطور نمیشه) اما وقتی اومدیم خونه برای اولین بار سر دخترم داد زدم
خیلی هم صدام بلند نبود اما اونقدری بود که دخترم ترسید و از ترس صدام خودشو محکم میچسبوند بغلم الهی براش بمیرم.... خدا لعنتم کنه که سرش دا. زدم به خدا خیلی پشیمونم همینطور دارم گریه میکنم فقط اون صحنه یادم میاد که با چشمای گرد دوید تو بغلم و گفت ترسیدم ترسیدم مامان
تو رو خدا یه چی بگید آروم شم
یه چی بگید دلم اروم شه
وای خدااا
الان خوابیده من دارم گریه میکنم
مشاهده ۵ پاسخ
مامان آفتابگردون 🌻 مامان آفتابگردون 🌻 ۲ سالگی
دختر من تقریبا ۱۴ ماهه بود و تقریبا به جز بابا مامان و اب هیچ کلمه ای بلد نبود...
یکی از مامانا این سری کتاب رو معرفی کرد و امشب که دخترم دو سال و یک ماهشه همه کلمات داخل کتاب رو کاملا بلده...
این کتاب خیلی عالیه برای زیاد کردن ذخیره واژگان بچه ها
هر کتاب تقریبا ۳۰ تا کلمه یاد میده
الان دختر من با اینکه دیر شروع کرده ۲۵۰ تا کلمه بلده و ۲۰ تا جمله دو کلمه ای...
خلاصه که مثل من نباشید همیشه خدا استرس ولی بیکار هم نشنید ندارید برسه به شش سال💖
حالا بگید بچهاتون تو این سن چه چیزایی و بلدن؟
مفهوم بزرگ و کوچک بالا و پایین کم و زیاد و... رو بهشون یاد دادید؟
اشکال و رنگ ها رو چی
مشاهده ۱۰ پاسخ
مامان گندم🌾👼🏻 مامان گندم🌾👼🏻 ۲ سالگی
امروز که با هزاران بدبختی تونستم دکتر پیدا کنم و ببرمش بعد از یک هفته نوبت گیرم اومده
گندم‌خانوم پاشو درست میذاره زمین و راه میره🥲
الان برم پیش دکتر چی بگم؟
باز از یک هفته دیگه پاشو کج میذاره
من چه خاکی باید تو سرم بریزم
انقدر حرص خوردم انقد حرص خوردم خون دماغ شدم
خدایا چه بازیه راه انداخته این بچه با من
مشاهده ۹ پاسخ