بازم خدا بیامرزه پدرومادر دکتره اومد،من دکترم قول سزارین داد بردنم سه روز افتادم تویی زایشگاه دکتر هم جواب تلفنمون نمیداد طبیعی زایید نه امادگیشوداشتم نه فکرشو میکردم خیلی بد بود
من سوند زدن درد نداشتم
ادامه رو همینجا میگم.
تو این مدت من یه حالت گیج بودم یکم طول کشید و دخترم و نشونم دادن از بالای پرده بعدش موقع دوختن شکمم یک حالت تهوع شدید گرفتم که بهم گفتن سرتو کج کن بالا ببار که نتوستم خیلی حس بدی بود گفتن پرده شکمم و دارن میمیدوزن برای اونه بعدش دخترم و اوردن کنار صورتم و بدنش انقد داغ بود خیلی حس خوبی داشت اون لحظه هیچوقت یادم نمیره رفتم تو ریکاوری و کمر به پایین حسی نداشت بچمو اوردن گرفتن شیر خورد بهترین حس بود بعد به پرستار گفتم هرچی ماساژ شکم باید بدی تا بی حسم بده که داد و خلاصه کم کمدیدم درد از کمرم شروع شد و درد شدیدی گرفتم اونقد ناله کردم به زور یه مسکن زدن میگف تا نری تو بحش نمیشه نمیدونم تو سیستم نمیشد بزنن چی بود که من بیشتر از همه تو ریکاوری بودم و درد وحشتناکی کشیدم تموم تنم درد میکرد ولی تو بخش اینطور نبود و من بخاطر دخترم هرجور بود نشستم بلند شدم و تا زودتر سرپا بشم کلا شیاف خیلی کمک میکرد ولی حقیقتا من با اینکه مامانم بود زیاد روم نمیشد بگمبزاره خلاصه همه اینا مادر شدن بهترین حس دنیاس با هیچی قابل مقایسه نیست و اینو فهمیدم که آدم بخاطر بچش چقدر میتونه قوی باشه
حس ک میکنی ولی درد نداری
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.