سلام
دلم خواست یکم درد و دل کنم
حس میکنم اینجا کسایی هستن که خیلی خوب درکم میکنن
من ارشد مهندسی صنایع دارم از دانشگاه علم و صنعت تهران
برای درسم خیلی زحمت کشیدم و سه سال و نیم سابقه کار دارم
کارمو خیلی دوس داشتم اما بخاطر دخترم بعد از تموم شدن مرخصی زایمان نرفتم سرکار
الان واقعا احساس پوچی دارم
فک میکردم دخترمو که از شیر و پوشک بگیرم اضطراب جداییش کم میشه و میتونم یذارمش مهد چون کسیو هم ندارم که بذارمش پیشش
اما هنوز نتونستم پوشکشو بگیرم و اضطراب حداییشم روز به روز بدتر میشه
واقعا احساس بدی دارم از ژرفی نمیتونم دخترمو بذارم مهد از طرفی خیلی سعی میکنم روحیمو حفظ بکنم اما همش تنهام
همسرم خیلی سر شلوغه و نمیتونه زیاد کنارم باشه

واقعا خیلی دلم گرفته

سلام عزیزم نمیدونم چرا پیام مینویسم نمیاد برات گهواره دوباره چش شده درست شد شماره مو میزارم برات

سلام عزیزم خوبی
خیلی از همکارای من شرایط شمارو داشتن الان کارآفرین شدن و تو خونه دارن کار می‌کنن و حتی درآمد بالاتری هم دارن
اگه خواستیین بیایین پیوی توضیح بدم

من یه جاری دارم بعد مرخصیش رفت سر کار بعد پسرش میخواست بره مهو کودک پنج سالگی هنوز اضطراب جدایی داشت. بنظرم الان که پیشش هستی میتونی این اضطراب و کم کنی. بعدا تا مدتها احساس نیاز و کمبود میکنه الان مادرش و میخاد

عزیزم منم دکترا دارم از دانشگاه شهید بهشتی. منم کار خوب داشتم گذاشتم کنار بخاطر اینکه پیش پسرم باشم. اصلا پشیمون نیستم.کنار پسرم خوشحالترم

کم کم بهش یاد بده بذارش مهد برو سرکار

بجاش الان ی مادری و حسای مادرانه قشنگ ک کنار دختر قشنگت تجربه میکنی ب اینا فکر کن ب زیباییای زندگیت نگاه کن شاید اروم بشی
گر چه ک منم حسای شما رو دارم واقعا احساس پوچی میکنم و خیلی خسته ام فقط خواستم باهات همدردی کنمو بدونی تنها نیستی شاید حرفای ی نفرم شده اینجا ارومت کنه🥺

میفهممت من هحده سال سابقه کار دارم اخرین سمتم مسئول بودم. بخاطر دخترم همه چیو بوسیدم گذاشتم کنار نشستم خونه تا سه سالگیش. بعد ازونم میدونم برگزدم اون موقعیت شغلی ندارم. دست تنها تو شهر غریب همسرمم تا ده شب بیرون. چاره چیه تا زمان مهدکودک نمیشه واقعا🥲