عزیزم همممممه اینجوریم
خوبه دوساعتی یک ساعتی میفرستی پایین
پمنی ک هیچکس ندارم حتی ده دقیقه بچمبگیره چی ؟
قربونت برم ماهم همینیم بخدا منم تنها فقط نق میزنه نبایداز پیشش بلندشم کارام مونده ولی شب ک باباش میاد دیگه هم ب خونه هم ب خودم میرسم چکارمیشه کرد بعد ک بزرگ شد دلت واسه این روزا تنگ میشه لذت ببر خسته نشو
ببین عزیزم همه مون همینطوریم تازه شرایط من بدتر فکر کنم چون یه دختر کلاس ششم دارم که داره برای تیزهوشان خودشو اماده میکنه هم استرس اومدن و رفتن بزرگه رو دارم هم کوچیکه شوهرم همش ماموریته خانواده خودمم اینجا نیستن ولی هر موقع ناراحت یا خسته میشم یه جمله به خودم میگم و اونم اینکه من بدون فرزندانم مرده ام و همین یه جمله بازم قوی ام میکنه و یه چیز دیگه بچه هامون غیر از ما کس دیگه ای رو ندارن این و هیچ وقت فراموش نکن حتی مادر خودت نمیتونه اندازه تو دلش واسه بچه ات بسوزونه
همینکه روزی دو ساعت میتونی بچت و بزاری جایی خداروشکر کن همون تایم و بزار واسه خودت و استراحت کن کار خونه رو همیشه میتونی انجام بدی
عزیزم نگران نباش وضعیت همه مامانا اینجوریه،، میگن بعد زایمان تا دو سال طول میکشه که بدن به حالت عادی برگرده
با وجود بچه کوچیک شرایط سخته
دقیقا مثمنی
انقدر روزا حرص میخورم که حد نداره امروز دخترم ساعت پایه دارو انداخت شیشش شکست فقط خداروشکر که خودش چیزیش نشد انقدر ترسیدم جیغ زدم هنوز دارم میلرزم این حجم از استرس واقعا برای بدن خوب نیست
تازه حرفاشونم به درد خودشون میخوره تو که کاری نمیکنی روزا بچه بزرگ کردن که کاری نداره ما سه تا چهار تا بزرگ میکردیم و هزارتا حرف مفت دیگه
روحیم خیلیییی حساس شدههههه خدایا اینم بگم شبا فکرای عجیب میاد سراغم فکرای بد فکر ازدست دادن دیگه نمیکشم😭
وای از خستگی و کم آوردن گفتی
خوبه بازم مادرشوهرت اینا میگیرنش نگهش میدارن من توشهرغریب تنها مادرشوهرمم که انگار نه انگار فقط بچه های دختراشو دوس داره خونمون که میاد بابچه کوچیک آشپزی کن ببر بیار جم کن بشور وااای خسته شدم
یه نصیحت بهت بکنم هر چقدر سخت بگیری استرس داشته باشی بدتر همه اون اتفاقات که فکرش میکنی برای بچه میوفته من سر پسرم همسن شما بودم کنار مادر شوهرم زندگی میکردم خواهرشوهر م خیلی حساس بود و به من هم انتقال داده بود باورت نمیشه پسر من سر تمام چیزا اذییت شد و اذییت کرد همیش مریض تب داشت الان بعد ۱۴ سال دوباره دخترم به دنیا اومده اوایل خیلی استرس داشتم که مثل پسرم نشه ولی دیگه همش با خودم گفتم این خیلی خوبه و اذدیت نمیکنه و خدارو شکر خیلی نسبت به پسرم خوبه اتفاقی اگه بخواد بیوفته ما نمیتونیم جلوش بگیریم
بیا باهم بزاریمشون لیست پرواز😂
ادمیزادیم دیگه خسته میشیم ربات که نیستیم
من بعداز ۷ سال باردارشدم وضعم همینه
عزیزم خیلی طبیعیه واقعا همه همین هستیم، منم شهر غریبم، هیچ کس کنارم نیست، حتی خانواده شوهرم هم نیستن، ماشینمون هم فروختیم ناچارا روزا خونه تنهاییم، کاری از دستمون بر نمیاد به جز اینکه صبر کنیم
به خودت حق بده تو هم آدمی خسته میشی
فقط باید بدونیم این روزا هم میگذره، همونطور که روزهای اول زایمان با اون همه سختی گذشتن..
من هم کلا رد دادم از همه چی خسته ام بعضی اوقات با خودم میگم ناشکری نکن دختر ولی هر کار میکنم هیچ انگیزه ای ندارم برا زندگی دوس دارم برم یجا هیچکی دور ورم نباشه ..بعضی وقتا حوصله بچه رو ندارم همش بدو دنبالش یه چی نخوره بپره گلوش به بدبختی و زور بگیر بخوابونش مخصوصا وقتی شبا موقه خوابش هرکار میکنم نمیخوابه بیشتر عصبی میشم 😔
چقد منو تو مثل همیم داشتم امروز با خودم فکر میکردم از وقتی که بچه دار شدمکلا همیشه استرس دارم نمیتونم روزا استراحت کنم کلا استرسی شدم نکنه من یدقیقه چشامو ببندم بچم چیزی بخوره کاری بشه همیشه هرماه فکرم درگیره خدایی نکرده حامله نشم کلا همیشه مغزم درگیره هیچوقت خیالم راحت نبود نیس مثل قبلا دیگ اون دختر پر ذوق و پر انرژی قبل نیستم نمیدونم کی مثل قبل میشم از خونوادممدورم واقعا ویتی پسش خونوادمم خیلی حالم بهتره
عزیزم همه همینیم خسته میشیم اما همیشگی نیست پسرت همیشه تواین سن نمیمونه و کارایی میکنه دیگه انجام نمیده روزی میرسه داره کمکت میده
بچمو بفرستن *
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.