هر کی میگه سزارین خیلی راحته و فلان اشتباه میگه چون بدن با بدن فرق می‌کنه مثلا من با راهنمایی های بقیه رفتم سزارین خودمم الان میفهمم که بدن با بدن فرق می‌کنه گفتن بی حسی میزنن هیچی نمی‌فهمی بعدشم فقط راه رفتنش سخته منو بردن اتاق عمل مردمو زنده شدم بعدشم توو ریکاوری ۳بار ماساژ شکمی دادن اثر بی حسی از شکمم رفته بود ولی از پاهام نه رفتم اون دنیا اومدم از دردش بعدشم اومدم بخش وقتی میخواستن انتقالم بدن تخت بخش انقد از درد گریه کردم داد زدم بعدشم گفتن پاشو باید راه بری دوباره رفتم اون دنیا برگشتم پدرمو درآورد درد تا الان که چند روزه بازم نمیتونم بلند بشم به بچم شیر بدم اصلا شیری ندارم خلاصه که خواستم بگم هیچ وقت از کسی نپرسین که چطور بود عملش یا از کسی توو این ضمیمه راهنمایی نخواین شاید بدن اون با شما خیلی فرق می‌کنه مثلا من زیر عمل نفسم تنگ شد نفسم رفت بی هوش شدم بعد از برش اول اکسیژن گذاشتن ولی تا برم بخش نفسم بالا نمیومد زیر عمل همش داد میزدم بیاین من دارم میمیرم خیلی سخت بود برای من اگر برگردم عقب سزارین رو انتخاب نمیکنم 😔

۲۲ پاسخ

بدن با بدن فرق داره دکتر هم خیلی زیاد مهم
من خودم آستانه دردم خیلییییییی پایین و کلی استرس زایمان داشتم ولی خدا شکر دردش از پریود ماهانه هم برام کمتر بود به نظرم مادری که قصد زایمان سزارین داره نترسونین

دکترت کاربلد نبوده به نظرم ، شاید طبیعی هم با این دکتر تجربه ی تلخی به دست می‌آوردی ، نمیدونم باز

وای عزیزم دقیقا انگار ماجرای منو تعریف کردی، منم خیلی خیلی درد داشتم و هی حرف بقیه یادم میومد که میگفتن هیچی نفهمیدیم ولی من از درد پاره شدم بدنمم بیحس نمیشد و وقتی آمپول رو زدن ضربان قلبم ۱۶۰ شد و حالم خراب شد و احساس خفگی شدید، به زور حالمو نرمال کردن وقتی بخیه میزدن اثر بیحسی کامل رفته بود و داد میزدم دوباره مرفین زدن و ۱ ساعت بخش بودم اثر همه مسکن ها از بین رفت و نعره میزدم خیلی بد بود

سلام نمیدونم چطورزایمان شدی من خودم آستانه دردم خیلی پایینه منتهی چن روزپیش زایمان شدم براباردوم خیلی راحت تربوداصلا راه رفتنی هم خودم راه رفتم کسی کمکمم نکردالبته من پمپ دردهم داشتم من خیلی ازعملم راضی بودم بازم برگردم عقب سزارین انتخابمه

منم برام ۴ بار ماساژ شکمی دادن
به تغيير شیفت هم خوردم تو ریکاوری دوباره گروه بعدی اومد برا ماساژ و دیگه اثر بی حسی من رفته بود از سرما فقط میلرزیدم و درد رو احساس میکردم اون احمقا هم فشار میدادم
ولی اونایی ک پمپ درد داشتن خیلی راحت بود براشون و ریلکس بودن نسبت ب من
و اینکه وزن هم خیلی مهمه
اونایی ک زیاد چاق نشدن زایمان راحتی دارن و زودتر سرپا میشن
و در آخر با تمام سختیش من بازم برگردم سزارین رو انتخاب میکنم از طبیعی وحشت دارم هیچوقت بهش فکر نمیکنم

از کجا میدونی طبیعی زایمان میکردی خیلی بهتر میبودی

من خیلی خوب بود عملم خیلی هم راضی بودم البته پرستارو دکتر و بیمارستانم خیلی تاثیر داره

مگه واسه جابجایی تخت بخودت گفتن جابجا شو؟

منم سزارین خیلی سختی داشتم😬

ولی تو که اینهمه درد کشیدن اذیتت کرده بنظرم طبیعیم ازین بیشتر اذیتت. میکردا... نمیدونم

منم دقیقاااا عین شما،سوزن بی حسی خیلی درد داشتم بلافاصله بعداز تزریق نفسم رفت بران اکسیژن گذاشتن تنها تفاوتم با شما ابنکه ماساژ شکمیم بی حس بودم درد نداشتم،برای دشمنمم درد بعداز ازبین رفتن بی حسی رو نمیخوام تا پنج روز هگ درد جانکاه داشتم روزی هزاربار میگفتم توبه که به کسی بگم سزارین کن،خیلی زجر کشیدم

قدیم نورسیده میارک عزیزدلم....والا زایمان من اصلاسخت نبودماساژ شگمی هم وقتی بیحسی داشتن دادن تواتاق عملم نفسم تندشد اکسیژن دادن خوب شدم اصلاسزارین سختی نبود ببین خیلی مهمه ک تو چه جایی رفتی درمورداین خیلی باتحقیق میکردی

عزیزم من هم راضی بودم از سزارین اگه برگردم عقب دوباره سزارین رو انتخاب میکنم😊😎

مادر شدن سخته عزيزم چه طبيعي چه سزارين نبايد توقع راحتي ازش داشته باشي

خدا حفظش کنه نی نی رو🧿
ببین یه چیز دیگه هم هست وقتی یکی به آدم تعریف میکنه آدم تو ذهنش یه جور دیگه میسازه ماجرا رو در حالی که ممکنه اون طرفم دردو کشیده ولی حسشو اینجوری انتقال داده من خودم هربار به هر قسمت زایمانم فکر میکنم تعریفام عوض میشه یه بار فکر میکنم سخت بود یه بار میگم نه تعریف دقیقی نمیشه گفت ازش بدن خود آدم حتی فرق داره هر بار

اشتباه میکنی من طبیعی آوردم برش خوردم بخیه هام باز شدن عفونت کردن دست تنها همش بچه بغل میکردم راه میرفتم چون کولیک داشت الان من موندم و واژن گشاد افتادگی رحم و مثانه دکتر گفت باید عمل بشی عمل وسیعی هم هست بیهوشی میخاد خلاصه سزارین هرچی هم باشخ تهش خوب میشی واژنت سالم میمونه من به اسرار اطرافیان رفتم طبیعی وگرنه کاش سزارین میکردم روز زایمان مردم وزنده شدم تا دنیا بیاد کلی معاینه واژن دکتر دست شو میکرد تو واژن دهانه رحمم رو باباز میکرد از درد زجه میزدم میخندید میگفت مگه نمیخای زایمان کنی. الان دهانه رحمم باز مونده دکتر میگه دیگه حالا حالا ها بازه مواظب باش عفونت به داخل رحم نرسه دوش واژینال داده. ناشکری نکن خواهر از من میشنوی زایمانت روفراموش کن بچسب بی نی نیت خوشحال باش که بدتر از اینا سرت نیومده من پشیمونم از همه چی متنفرم.

من که خیلی راضی بودم پمپ درد گرفتم از پریودی هم کمتر درد داشتم عاااالی بود دکتر هم خیلی مهمه

آره بدن با بدن فرق داره
سزارین اول با بقیه سزارین ها فرق داره
من پسر اولم سزارین شدم و واقعا راحت بود
سر این دومی بلاهایی سرم اومد که هنوز درگیرم .ولی این تجربه بد یا خوب رو توی هر زایمانی آدم ها دارن .طبیعی هم خیلی ها راحت زایمان میکنن باز بعضی ها ب سختی .مهم بنیه ی آدم هست بعضی ها بدن های قوی دارن

من ک سزارین شدم خیلی راحت بود برام
فقط زیر عمل سردرد گرفتم ك همون لحظه برام مسکن قوی تزریق کردن بلافاصله
فقط سخت ترینش و عذاب ترینش اولین راه رفتن بعد از زایمان بود. دکترم و تیمشون خیلی خوب بودن خدارشکر
ب قول شما بدن با بدن متفاوته
من ک هزار بار برگردم بازم سز انتخاب میکنم
البته تا روز 6 از سوزش و درد بخیه داشتم جون میدادم انگار میمیری و زنده میشی

اخیی عزیزم انشاالله زودتر خوب بشی کلن زایمان پروسه سختیه گلم

عزیزم واقعا ناراحت شدم برای تجربه ی تلخی که داشتی
امیدوارم هر چه زودتر سرپا بشی و درمان شی ✨✨درسته واقعا بدنا با هم فرق میکنه
خیلی مراقب خودت باش و ممنون از تجربه ای که اختیار همه قرار گذاشتی

بیمارستان خصوصی یا دولتی؟

سوال های مرتبط

مامان حامی مامان حامی ۱ ماهگی
پارت ۳ زلیمان
خلاصه دوتا دانشجو نابلد اومدن سوند بزارن منم از درد نمیتونستم دراز بکشم ایناهم هی میکردن تو در میاوردن تا اینکه سرشون داد زدم و نزاشتم ادامه بدن تا یه ماما اوند انجام داد سوند درد زیادی نداره ولی چون من خیلی درد داشتم برام عذاب اور بود...خلاصه گذاشتنم رو تخت و صدای داد من بود که کل بیمارستان و گرفته بود ماما ها بهم میگفتن خدا رحمش کنه رحمش داره میترکه...و بردنم اتاق عمل رو تخت عمل نشستم خم شدم که امپول بی حسی بزنه تا خم شدم کیسه ابم ترکید و خون اب بود که همینجور میرفت منم لرز کردم فشارمو گرفتن ۱۷ بود امپول بی حسی اصلا اصلا درد نداشت هیچی متوجه نشدم دراز کشیدم پاهام یخ کردن ولی هنوز هم تکون میدادمشون هم حس میکردم بتادین زدن و پرده رو کشیدن من میگفتم خانم من حس دارم هنوزا گف صبر میکنم یهو یکی از پرسنل اتاق عمل گف دکتر بچه داره از دست میره که تیغو کشید... همه ی دردشو فهمیدم جیغم رفت هوا درد وحشتناکی بود که دکتر گفت مخدر بزنین تا زدن من دیگه خوابم برد بیدار شدم داشتن ماساژ رحمی میدادن تو اتاق عمل و من گفتم بچم کجاست گفتن توی کانال زایمان گیر کرده بوده و اصلا تنفسش خوب نیست دیگه بردیمش دستگاه و تو ی ریکاوری هم شکممو ماساژ داد با اینکه بی حس بود پاهام خیلی دردم گرفت و بردنم بخش تا شب هی شیاف و مسکن زدن که دردام قابل تحمل بود تا امروز ساعت ۱۰ که گفتن راه برو خیلی سخت بود ولی به خاطر بچم بلند شدم و راه رفتم و رفتم شیر دوشیدم فقط ۲ سیسی شد کل شیرم بردم برا بچم دیدمش ولی هنوز حس نمیکنم که مال منه ....خلاصه اگه برمیگشتم عقب فقط فقط سزارین رو انتخاب میکذدم چون دردای بعدش با مسکن قابل تحمله ولی زایمان طبیعی خیلی سخته خیلی....
مامان جوجه ی من🐣🩷 مامان جوجه ی من🐣🩷 ۳ ماهگی
مامان شاهان مامان شاهان ۶ ماهگی
"پارت۴بعداز عمل سزارین"
ساعت12و50دیقه پسرم بدنیا اومد و من بیهوش شدم، زمانی بهوش اومدم که بخیه لیزریم تموم شده بود ولی چون هم بی حسی تجربه کرده بودم هم بی حسی کلا بیحال بودم و اصلا حال نداشتم، اومدن بردن ریکاوری وساعت2بردن بخش، رفتم بخش وقته ملاقات بود خانوادم اومدن پیشم ولی انقدر درد داشتم و بیحال بودم که اصلا توجهی به کسی نتونستم بکنم، بعد از وقت ملاقات اومدن برام لباس زیر پوشندن و پد گذاشتن و با یدونه شیاف و بعدش آمپول های درد رو زدن که دردم کمتر بشه، ساعت 5بچمو اوردن کنارم و گفتن دوساعت بعد شیر بده بهش که نتونستم شیر بدم چون سینم کوچیک بود و نوک نداشت طول کشید تا سینمو بگیره، ساعت9شب هم گفتن چیزای آبکی بخورم که بیارن پایین راه برم، با انجیر خیس خورده شروع کردم و کمپوت گلابی و دوغ محلی و چای با خرما و آبمیوه و نسکافه خوردم، اومدن گفتن بیا پایین از تخت و راه برو که اونم خیلی سخت نبود و راحت تونستم از تخت بیام پایین، یکم راه رفتن سخته ولی ادم میتونه اروم اروم راه بره، بعدش اومدن شربت لاکسی ژل دادن نصف لیوان گفتن با آب بخور که من شب ساعت2رفتم دستشویی که فردا صبح ساعت10گفتن مرخصی که تا ساعت2طول کشید
مامان رایان مامان رایان ۵ ماهگی
مامان حامی مامان حامی ۴ ماهگی
مامان نی نی مامان نی نی ۳ ماهگی
تجربه سزارین پارت پنجم
بعد از این که به هوش اومدم و تونستم خیلی ناواضح حرف بزنم سراغ پمپ درد را گرفتم که متوجه شدم شوهرم یادش رفته بگه پمپ درد میخام. کلی گریه و التماس کردم. گفتم درد دارم و توروخدا پمپ درد واسم بزارید ولی گفتن پزشک بیهوشی رفته و دیگه نمیتونیم.😑

با درد زیاد منتقل شدم بخش. چون قبل از سزارین هپارین میزدم خونریزیم زیاد بود. و مرتب ماساژ رحم انجام میدادند. دوبار داخل ریکاوری- یکبار حین تحویل از اتاق عمل به بخش - چهار بار مامای بخش - فردای عمل هم یکبار دکترم.
بدون پمپ درد واقعاً دردش غیر قابل تحمل بود. از چیزی که تصور میکردم طولانی تر و شدیدتر بود. و برای مسکن فقط شیاف و 1cc آپوتل بهم زدند.😑 درصورتی که بیمارستان دولتی شهرمون همون اول که بیمار از اتاق عمل وارد بخش میشه پتدین به بیمار میزنند. ولی خصوصی فقط پمپ درد داشت که شوهرم یادش رفته بود به پذیرش اتاق عمل بگه و رضایت بده. با هر بار ماساژ رحم من داد و بیداد میکردم و التماس میکردم که بسه دیگه.برای این که دست ماما را نگیرم مادر شوهرم دوتا دستام را محکم می‌گرفت و ماما ماساژ رحمی انجام میداد و من جیغ میزدم😭... برای من مثل شکنجه بود.