۶ پاسخ

طبیعیه
من برادرزادم غذا پرت شد گلوش خونه بابامینا بودیم طبقه سومه
داداش و زنداداشم بچه رو انداختن بغل مامانم و بدو بدو به سمت طبقه های بالا فرار کردن😅

کم کم عادت میکنی

اما الان دیگه نمی‌ترسم

منم اولا همینجوری بودم دقیقا خیلی استرسی ام

طبیعیه عادت میکنی خواهر من انقدر ترسو بود که همینم نمیکرد فقط جیغ میزد یکی نجاتش بده

طبیعیه‌ عزیزم کم کم عادت می‌کنی بچه داری میوفته تو دستت
به مامانم میگم من شبا تنهایی چی کار کنم 😑😂😂

سوال های مرتبط

مامان قلب مادر مامان قلب مادر ۱ ماهگی
خانمای نی نی دار یه سوال دارم
دخترم امروز میشه ۱۲ روزه، طی این ۱۲ شب همیشه سه شیفته روی سرش کشیک وایمیستیم و یکیمون بیداره،آخه توی بیمارستان علی رغم اینکه مامانم آروغشو گرفت دوبار توی خواب کاملا خفه شد و پرستارا بردنش که عین اون دوبار من قشنگ مردم و زنده شدم ،سزارینی بودم و نمیتونستم از جام تکون بخورم، در حدی که دو تا پرستار اومده بودن منو اروم کنن که سکته نکنم!
حالا از اون شب ترسیده شدیم. من از ۱۲ شب میخوابم تا ۳ صب،۳ صب شوهرم میخوابه تا ۷ و از ساعتای ۹ مامانم میاد که من بتونم بخوابم. بچه دو سال و سه ماهه دیگه هم دارم!
با بدبختی آروغشو بعد یه ساعت میگیریم باز توی خواب یا به خودش میپیچه یا بالا میاره
از وقتی از بیمارستان مرخص شدم تا حالا دوبار اورژانسی رفتم بیمارستان و بهم سروم و آمپول زدن تا روبراه بشم
عصبی و خستم، من از ۳ صبحه که بیدارم،فقط زل میزنم بهش که به محض اینکه به خودش پیچید یا بالا آورد بغلش کنم،خیلی وقتا هم بالا نمیاره ولی ترس لعنتی منو از پا دراورد به قران😭