۱۳ پاسخ

من انقد ترس داشتم ک هفته ای ک میخواستم برگردم خونه خودم کابوس می دیدم
الانم سخته اما نه اونقدر که بترسی از پسش برمیای مطمئن باش

منم همینطورم بچه اولم هیچی بلد نیستم تنها میشم نمی‌دونم چیکار کنم بچه رو شیر میدم بخوابه نمی‌خوابه نمیتونم باهاش بازی کنم حوصلم سر می‌ره میزنم زیر گریه

عزیزم من دقیقا مثل تو بخاطر زایمانم ترس اقتاد تو بدنم و حالم خیلی بد بود کارای بچه رو انجام میدادم ولی دست و پامو میلرزید بعدشم که پسرم بستری شد بیشتر ترسیدم و گریه میکردم همش ولی میگذره همش خیالت راحت کم کم یاد میگیری همه وی خیلی بهتر میشه ترس طبیعیه احساسات تو قایم نکن گریه کن بترس اینا همش از عشق بچه است کم کم با همدیگه ارتباط میگیرین یاد میگیری باید چیکار کنی

اتفاقا اگه یبار تنها بشی و خودت کارای بچه رو بکنی خیلی راحت ترست میریزه .من تاچهل روز دوروبرم شلوغ بود واقعا استرس داشتم دوهفته اول داغون بودم ولی وقت دیگه کسی نبود و خودم از پسش براومدم دیگه ترسی وجودنداشت. این ک به بقیه تکیه کنی بدتره
بعدشم سه ماه ک دیگه بچه ات خانوم یا آقایی واسه خودش 😂😂
همیشه ی قرآن کوچیک بزار بالای سرت آیه الکرسی رو بخون توکلت بخدا باشه بچه هم بااین چیزا خفه نمیشه برش گردون بزن پشتش یا با انگشت بکش بین ابروهاش نفسش برمیگرده.شیرت زیاده میپره گلوش بادست کنترلش کن

من بچه دوم تجربه دوم بازم حس. شماها داشتم صبور باشین شیرینش میاد پشیمون شدم ک دومی اوردم ولی بهتر شده اوضاع

منم روزهای اول خیلی حالم بد بود با اینک مامانم پیشم بود ابجیمم میومد و میرفت بازم فکر میکردم تنهام همش گریه میکردم احساس میکردم مادر شدن مسئولیت خیلی بزرگیه و من نمیتونم به خوبی انجامش بدم

عزیزم نگران نباش، انشالله چند هفته بگذره حالت خیلی بهتر میشه اینا همش بخاطر به هم ریختگی هورموناس که با گذشت زمان درست میشه

عزیزم روزای اول همچین حس هایی طبیعیه ،تو تنها نیستی که این حس ها رو داری!!روزی که فهمیدی باردار شدی رو یادته چقدر حس مبهم بود که فکر میکردی چطور از دوران حاملگی قراره بربیای؟؟دیدی چقدر زود گذشت و بسلامتی زایمان کردی ؟؟بچه بزرگ کردن هم همینه وقتی روزا میگذره خودت اصلن متوجه نمیشی که چطور داری از پسش برمیای🩷🌱

دقیقا تو حالت توم شاید بدتر از اینکه ب این فک کنم مامانم شب بخواد بره خونه‌شون بدنم میلرزه .. خیلی کم خوابم یا بهتره بگم اصلا اصلا نمیخوابم و گریه‌های بی دلیلی ک امونو بریده .. شیر میپره گلوش سکته میکنم گریه میکنه باهاش گریه میکنمممم... هیشکی نگفت چقد سختهههه مامان شدن

اگ سینت شیرش زیاد یکم بدوش نپره گلوش
تا ده بیست روز دیگ هرمونات بهتر شن اشکت کمتر میشه

روزی چند تا شکر گزاری کن تا حالت خوب بشه

اووووو میدونی چندبار شیر میپره تو گلوی بچه من، نترس بابا آروم بلندش کن بزن پشتش، اگ بنفش شد دمرش کن نگران نباش

قرص آهن و مولتی ویتامین بخور حتما

سوال های مرتبط