مامانا شما چطور بعد اینکه رفتین خونه خودتون از بچه اتون مراقبت کردین دست تنها
ترس نگرانی نداشتین من میترسم خیلی زیاد اونروز شیر پرید گلو بچه ام داشتم میمردم تا اون درست بشه یا از دماغش شیر اومد داشت نفسش میرفت اونقدر میترسم دست تنها همچین اتفاقی بیوفته حالا خوبه مامانم بود همون دقیقه رفع کرد چیکار کردید بعد اینکه تنها شدین تو همچین موقعیتی

برا همه پیش میاد عزیزم ولی من هنوز نرفتم خونم😎😂

من مامانم تا ۱۰ روزگی پیشم بود دیگه خودم بزور فرستادمش آخه بابام و داداشم گناه داشتن
منم خواستم عادت کنم

منم خیلی استرس داشتم روز اول خیلی هم اذیت میشه آدم ولی بعدش یاد میگیره آدم مجبوری

وای من مامانم میخواست بره انقدر استرس داشتم.همون روز هم از شانسم بچه نمیخوایید کلی اذیت کرد
مردم تا صبح شد🤦‍♀️

منم دقیقا ۴ روزگی شیر پرید گلوش از بینیش اومد شب ساعت ۵ بود مرده ام از ترس خداروشکر مامانم بود انقد از پست زد بچه تونست نفس بکشه ولی دیگه مامانم رفته خودم دست تنها بزرگش میکنم خدا خودش جوری کمکت میکنه باور نمیکنی امیدت بخدا اون‌یکی بهت داده قدرت توانایی شو هم میده که بزرگش کنی

نباید هول بشی منم متاسفانه هول میشم هیچی خودم مراقبت کردم ازش از اینم خودمم مامانم زیاد نمی‌مونه خودمو آماده کردم براش اگ خدا بخواد

بچه اولته.
یکم‌زوده اگه مشکلی نداری تا بیست روزگیش بمون پیش مامانت