وقتی زایمان کردم ۱۰روز‌پیش مامانم بودم بعد رفتم خونه خودم دوباره بعد چند روز برگشتم پیش مامانم چندروز‌یبار میرمو میام تو این مدتم یکی از خواهرامو‌باخودم بردم
فردا میخام برم خونم و‌ایندفه دیگه تنها از تنها بودن بابچه میترسم و احساس خستگی میکنم انگار نمیتونم ب همه کارا برسم

کاملا حق داری ک بترسی ،منم بعد 25روز مامانم رفت واقعا سخت بود خیلی گریه کردم خیلی استرس داشتم اما کم کم دارم عادت میکنم بالاخره ک چی تا آخر عمر ک نمیشه رفت خونه مادر پدر باید از بجا به بعد رو پای خودمون وایسیم نمی‌گم کار آسونیه واقعا سخته اما می‌دونم ک میتونی و خدا هم کمکت می‌کنه ک از پسش بربیای نگران نباش ،تازه من مادرم 4ساعت بامن دوره راهش و تو شهر غریبم و هیچکس ندارم ک بهم سر بزنه

من خیلی میترسم از تنها موندن فعلا مامانم پیشمه

سخت که احتمالا هست اماااااا تا تنها نشی ترست نمیریزه و به کارا و بچه داری و خونه مسلط نمیشی

اصلا ترس نداره.فقط به کارای خونه نمیتونی درست برسی.یا وقتی خوابه کاراتو انجام بده اصلا کاری نداره ترس نداره.من بچم بغلیه همش باید بغل باشه به کارام نمیرسم و الا در کل چیزی نیست واسه ترسیدن

سخت نگیر عادت میکنی

پس من چرا دوس دارم بچم دنیا اومد فقط تا سرپا شم مامانم پیشم باشه و‌بعدش همه برن و‌بذارن با بچم‌تنها باشم

بالاخره از یه روزی از یه جایی باید تنها و مستقل بشیم
کمکی ها همیشه نیستن
سخته ولی خیلی ها اینجوری هستن

سخت میگذره خواهر