🌸✨️ 🌸✨️ قصد بارداری
مامان انیساو تو دلی مامان انیساو تو دلی هفته سی‌وششم بارداری
مامان دلوین♥️دایان مامان دلوین♥️دایان ۱ ماهگی
دو روزه به شوهرم میگم نه نان داریم نه چیزی برا خوردن بچه هم شیر خشک نداره هی میگه شب میام میگیرم.صبحی نزاشت پیاده برم داروخانه گفت آخر شب میریم صبر کن.صبر کردم تا ساعت نه شب زنگ زد داداشمو کلانتری برده آماده شو میام دنبالت برو ببین کجاس من نرم تو کلانتری.بچه کوچیکم گذاشتم پیش بابام چنوقته خونمونه دخترمم برداشتم رفتم.دیدیم داداششو نگرفتن ولش کردن اونم زنگ زد بریم دنبالش.وقتی من هیچی تو خونه نداشتم بدم بابام بخوره آقا رفته با داداشش عرق و کباب و مزه گرفته که بخورن که گشت یهو میرسه کنارشون شوهرمم برادرش میزاره در میره.میخوام اینو بگم یه ادم یه مرد چجوری غیرت و وجدانش قبول میکنه زن بچش تو خونه گشنه باشن مهمونش گشنه باشه ولی خودش بره پی عرق خوریش؟شما بگین من چیکار کنم
میگم تحمل کنم تا بچها بزرگ بشن به سنی برسن که بتونن پیشم باشن یه دلمم میگه چرا عمرم تباه کنم برم اگه بچه هارو نداد از طریق دادگاه پیگیری کنم به هر دلیلی نشد بیخیال بشم بزرگ بشن میان پیشم
شما بعنوان یه همجنس یه خواهر چه پیشنهادی میدید؟