مامان پسری مامان پسری هفته سی‌ونهم بارداری
مامان کیاشا مامان کیاشا ۴ ماهگی
مامان محمدعلی مامان محمدعلی روزهای ابتدایی تولد
مامان متین و مبین مامان متین و مبین ۱ ماهگی
پست موقت یکم درد و دل
من ۴تابچه رو بزرگ کردم و براهرکدوم تجربه بیشتری بدست اوردم ولی طفلی دخترم ک بچه اولم بود ی مامان ۱۸ساله کم تجربه ک هیچ تجربه ی تو بچه داری نداشت و بدتر حرفای دور اطرافم ک میگفتن بچه داری بلدنیستی فقط حرص و جوش میخوردم دخترم از ی ماهگیش ک گریه هاش شروع شد بالا اوردناشم شروع شد هرچی شیرمیخورد همون لحظه بالامیاورد مدام گریه های شدید مادرشوهرم همش میگفت این سردشه تو لباس گرم تنش نمیکنی بلد نیستی بچه داری کنی تو مرداد ک فصل گرما بود چندتا چندتا لباس تنش میکرد مقنداقم میکرد میزاشت تو گهواره ی پتوئم مینداخت تا توسرش ک این سردشه دخترمم گریه میکرد میگفتم ببریمش دکتر میگفتن ما بچه هامونو بزرگ کردیم کجا دکتر بردیم بلدنیستی زرت زرت دکتر اگه میبردم دکتر بهم دکتر میگفت کولیک و رفلاکس داره دارو میداد خوب میشد دخترم خودم شیرم کم بود سینه هامم زخم بود تاچندماه زخم بود خوب نمیشدن دخترم باشیرم سیرنمیشد اون یکمی هم ک میخورد بالامیاورد عقلم نمیکشید بچه رو شیرخشکی کنم وقتی شیرم هم کم بود و هم سرسینم زخم بود تاچندماه همیشه خون میومد ازش هروقت شیرشو بالامیاورد خونی بود شیری ک خورده بود مادرشوهرم میدید اینارو ولی میترسید بگه شیرخشک بده بس خسیس بود دخترم تا ی ویروس میومد اولین نفر دخترمن مریض بود اول هفته مریص میشد میبردم دکتر خوب میشد دو روز خوب بود باز اخر هفته مریض بود میبردمش دکتر حتی دیگه منشی دکتر رمز کارتمو حفظ کرده بود😂😂منو شناخته بود مامانمم با ابجی هام میگفتن بچه داری بلد نیستی بچه لاغر مونده تپل نشده مامانم همش میگفت خواهرت بچه ش تپله خیلی خوب بلده ازبچه ش مراقبت کنه ولی بچه تو لاغره بلد نیستی همیشه ازاین حرفاشون حرصم میگرفت